تأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر ادبیات فارسی

جمعه, 29ام مرداد, 1400
اندازه قلم متن

در پی کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ گسستی ژرف در روند جامعه و به همراه آن در ادبیات پیش آمد. تأثیر کودتا تا سال‌های سال بر ادبیات مشهود بود. این نوشته می‌کوشد به گوشه‌هایی از این تأثیر بنگرد.

    
Iran Geschichte Putsch in Teheran 1953 Panzer

می‌گویند ادبیات زاده تاریخ است. اگر چنین نیز نباشد، جای پای تاریخ را در ادبیات هر کشوری می‌توان بازیافت. اگر بپذیریم که ادبیات بازآفرینی واقعیت‌های درون انسان است که به خیالی ناب بازگفته می‌شود، آنگاه می‌توان پذیرفت که ادبیات خود را حتی محدود به تاریخ نیز نمی‌کند، فراتر از آن می‌رود تا بگوید آن‌چه را که نه تاریخ می‌گوید و نه در دیگر علوم به تنهایی بازتاب دارند.

تاریخ از بیرون انسان‌ها می‌گوید، از آن‌چه واقع شده است. ادبیات اما از درون آن‌ها می‌گوید، آن‌چه که نمی‌بینیم و به چشم تاریخ نمی‌آید. ادبیات از هستی می‌گوید، از امیدهای سرکوب‌شده، از عشق و رؤیاهای خوش زندگی، از آن‌چه که شاید هیچگاه تحقق نیابد ولی با انسان است و در درون او زندگی جاوید دارد. اگر قصه‌های اجدادی برای نسل‌های بعدی پند بودند و اندرز تا زندگی به سامان باشد، ادبیات مدرن سیمای همین انسان است در جهانی مدرن.

تاریخ هر سرزمینی حوادثی را پشت سر می‌گذراد که تأثیر آن بر ادبیات مشهود است. همان‌طور که انقلاب فرانسه را در آثار ویکتور هوگو و بالزاک و امیل زولا می‌توان بازیافت، و انقلاب روسیه را در آثار گورکی و ناباکوف و شولوخوف و بولگاکوف، ادبیات جنبش مشروطه را نیز می‌توان در آثاری چون “سیاحتنامه ابراهیم‌بیگ” اثر زین‌العابدین مراغه‌ای، “کتاب احمد” اثر طالبواف، «روز سیاه کارگر» اثر احمد خداداد و “تهران مخوف” اثر مشفق کاظمی بازیافت.

در همین راستاست تأثیر کودتای ۲۸مرداد بر ادبیات ایران. کودتا در واقع همه امیدهای مردم را در دستیابی به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی درهم شکست. دولت برآمده از کودتا، در پی بازداشت‌ها و ممنوع کردن‌ها و اعدام‌ها، محیطی ایجاد نمود سراسر هراس و وحشت. تأثیر این موقعیت بر هستی انسان ایرانی چنان ژرف بود که هنوز نیز هرازگاه در ادبیات حضور می‌یابد.

حسرت و درد در شعرهای پس از کودتا موج می‌زند. سال‌های سیاه از راه می‌رسند. “این شام تیره‌دل که در او یک ستاره نیست” (نادر نادرپور، شعر چاره) را احمد شاملو چنین توصیف می کند:

سال بد/ سال باد/ سال اشک/ سال شک/ سال روزهای دراز و استقامت‌ها کم/سال پست/ سال درد/ سالی که غرور گدایی کرد/ سال عزا/ سال…

اسماعیل شاهرودی از طاق “نصرت آرزوها” می‌گوید که شکستند:

خون آینده را/ از سنگفرش انتظار/ شستند/ و صلیب دردها را/ شکستند/ و برچیدند/ طاق نصرت آرزوها را/ از کهکشان‌ها/ زیرا/ او/ از جاده دیگر گذشته بود.

اخوان ثالث در “تسلی و سلام” برای محمد مصدق می‌سراید:

دیــدی دلا ، کــه یــار نــیــامــد/ گـــرد آمـــد و ســوار نــیــامــد/ بـگداخت شمع و سوخت سراپـای/ و آن صبــح زرنـگـــار نـــیـامــد.

نصرت رحمانی از مرگ ماه می‌گوید:

در نعره‌های خامشی و مرگ نعره‌ها/ تیغ سکوت، دوخت لبان امید را/ اشکی فتاد و شمع فرو خفت و ماه مرد/ کفتار خورد لاشه مردی شهید را. (شعر منادی)

ماندگارترین شعر یأس را اما دو سالی پس از کودتا اخوان ثالث سرود با نام “زمستان”:

سلامت را نمی خواهم پاسخ گفت./ هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،/ نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،/ درختان اسکلت‌های بلورآجین،/ زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه، / غبارآلوده مهر و ماه،/ زمستان است.

اخوان در فضای پس از کودتا هم‌سخن نمی‌یابد، “غم دل با تو گویم، غار”. (منظومه شقه شهر سنگستان) او در مقدمه “از این اوستا” پا فراتر می­گذارد و در ناامیدی “وطن” را مرده اعلام می‌دارد: “من مرثیه‌گوی وطن مرده خویشم”. از “نعش این شهید عزیز” می‌گوید که “روی دست ما مانده‌ست/ امروز”. (از این اوستا- نوحه)

با این‌همه نباید روزنه‌های امید را در شعرهای پس از کودتا نادیده گرفت. نیما در شمار نخستین کسانی‌ست که ایستایی را دوست ندارد:

ول کنید اسب مرا/ راه توشه سفرم را و نمد و زینم را / …/ از برای من ویران سفر گشته مجالِ دمی استادن نیست/ منم از هر که در این ساعت غارت‌زده‌تر / همه چیز از کف من رفته به در/ دل فولادم با من نیست  “شعر دل فولادم، ۱۳۳۲)

اگرچه تن ندادن به جو یأس در نیما نشان استقلال اوست در اندیشه و خیال، شاعران سیاسی نیز با توجه به ایدئولوژی خویش می‌کوشند تا “آب رفته به جوی بازگردانند”. احسان طبری از جمله این شاعران است که می­سراید:

نیکوتر از جهان امید، ای دوست!/ در عالم وجود جهانی نیست/ هر جای را خزان و بهاری است/ در کشور امید خزانی نیست (شعر امید، ۱۳۳۳)

سیاوش کسرایی نیز در همین راستا منظومه ماندگار “آرش کمانگیر” را می‌سراید و به شاعر امید معروف می‌شود:

آری، آری، زندگی زیباست/ زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست/ گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست/ ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.

احمد شاملو اما با چهره‌ای دیگر و سخنی تازه‌تر با مجموعه شعر “هوای تازه” از راه می‌رسد تا هوای شعر ایران را رنگین‌تر کند:

روزی ما دوباره کبوترهای‌مان را پیدا خواهیم کرد/ و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت/…/ ومن آن روز را انتظار می­کشم/ حتی روزی / که دیگر نباشم.

هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، محمد زهری، کارو، م. آزاد، محسن هشترودی، منوچهر نیستانی و ده‌ها شاعر دیگر از جمله شاعرانی هستند که می‌توان تأثیر کودتا را در اشعار آنان پی گرفت.

شعر ایران در دهه چهل سرانجام خود را از بختک یأس رهانید اما در کلیت خویش هم‌چنان متأثر از وضع اجتماعی کشور باقی ماند.

در عرصه داستان، آل‌احمد به تمثیل پناه می‌برد. در “سرگذشت کندوها” (۱۳۳۳) کمپانی‌های نفتی را موضوع داستان قرار می‌دهد تا چگونگی شکست جنبش را نشان دهد. او آرزمند طغیان زنبورهاست در برابر “کمندعلی‌بک”، صاحبِ کندوهای عسل.

“مدیر مدرسه” آل‌احمد نیز مُهر کودتا را بر خود دارد. مدیر انسانی‌ست از نسل مبارزان پیش از کودتا که دیوار آرمان‌هایش فرو ریخته و اکنون خسته و مأیوس می‌کوشد تا در محیطِ سراسر فساد پس از کودتا، خود آلوده نگردد.

تقی مدرسی در یأس حاکم به اسطوره پناه می‌برد و رمان “یکلیا و تنهایی او” (۱۳۳۴) را بر اساس “تورات” می‌نویسد. در زمانی که آرزوها سرکوب شده‌اند، شیطان از راه می‌رسد تا شوق آرزو را در ملالِ حاکم در انسان زنده کند. آن‌جا که آدمی نتواند در حیات جامعه دخیل باشد، همان به که چون “یکلیا”، دختر پادشاه اسرائیل، در فرار از خویش، عاشق چوپانِ پدرش شود و چه باک از این‌که از شهر طرد گردد.

در چنین فضایی‌ست که بهرام صادقی “ملکوت” را می‌نویسد تا ماجرای حلول جن را در آقای مودت روایت کند. سراسر “ملکوت” کابوس است، در هراسِ از محیط پیرامون، هیچ چیز نمی‌تواند جای خود باشد. بر دوستداران زندگی چنان هراسی از مرگ سایه انداخته که هر لذتی را به کام تلخ می‌کند. بلا و مصیبت از هرجا بر انسان نازل می‌شود و داستان از جهان واقع به دنیای اسطوره گام می‌نهد تا نبرد پایان‌ناپذیرِ “یهوه و ابلیس” را در حوادثِ جاری بازجوید تا در نهایت، در جهانی که سراسر برای انسان رنج است، مرگ درمان باشد. “ملکوت” روایت چگونگی زندگی نسلی‌ست در برزخ.

ناصر شاهین‌پر در رمان “سال‌های اصغر” داستان کودکی را روایت می‌کند که پس از شهریور ۲۰ در خانواده‌ای فقیر و تنگدست رشد می‌کند. در جوانی کارگر چاپخانه می‌شود، تحت تأثیر جنبش حاکم به صفوف حزب توده می‌پیوندد و سرانجام با کودتای ۲۸ مرداد فاجعه از راه می‌رسد. “سال‌های اصغر” عرصه نبرد نیروهای خیر است علیه شر، در یک سو حزب توده و “خانه صلح” قرار دارند و در دیگرسو شاه و گروه‌های چماقدار طرفدار او. رمان با فاجعه کودتا پایان می‌یابد، با صحنه پختن آش نذری، آشی که آتش آن با روزنامه‌های ممنوع‌شده گُر گرفته است.

اصغر الهی در “مادرم بی‌بی‌جان” نیز سال‌های پس از شهریور بیست را دستمایه رمان خود قرار می‌دهد. سال‌هایی که “بی‌بی” نیز به فکر جنبش است و به نفع “دولت ملی” اوراق قرضه می‌خرد. سال‌هایی که هیچ کس را توان آرام گرفتن در گوشه‌ای نیست، سال‌های پُرجوش و خروش مبارزه، سال‌هایی که با کودتا تمام می‌شود و “دایی‌جان سروان” با جیب ارتشی در خیابان‌های شهر مانور می‌دهد، سال‌هایی که یوسف، کارگر نخ‌ریسی اعدام می‌شود و لحظه‌های تلخ زندگی از راه می‌رسند، سال‌هایی که مقاومت به زانو در می‌آید تا شعار پایداری به نسل بعد سپرده شود.

تأثیر کودتا اما کوتاه نبود. آنان که از تبعیدگاه‌ها، زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها زنده بازگشتند، فصلی دیگر از زندگی را تجربه کردند.

جمال میرصادقی در داستان “مثل یک پرنده” از مجموعه داستان “پشه‌ها” به حکایت تلخ قهرمانی می‌پردازد که بیش از نیمی از عمرش را در زندان گذرانده، اما هیچگاه از مبارزه دلسرد نشده است. “عمو” از کودکی با رنج و کار، در مشقت زندگی کرده، با مبارزه آشنا شده، به جنبش پیوسته، در صفوف کارگران، برای شرایط بهتر زندگی مبارزه کرده، اعتصاب سازمان داده و سرانجام چون هزاران مبارز دیگر در پی کودتا بازداشت شده و حال پس از پشتِ سر گذاشتن پانزده سال زندان آزاد شده. در طی سال‌های زندان جامعه رنگ دیگری به خود گرفته و عمو اکنون توان زندگی در آن ندارد. در یاران قدیم، آنان که راهی دیگر در پیش نگرفته‌اند، دیگر از شور مبارزه خبری نیست. “عمو” نه کاری دارد و نه پولی در جیب، آواره‌ای‌ست مانده از همه‌جا. خود می‌خورد و خاموش نظاره‌گری‌ست در حال انفجار. به افیون پناه می‌برد، اما زود متوجه می‌شود که به راه مبارزه باید “طیب و پاک” باشد. پس آن را ترک می‌کند تا خود را برای مبارزه‌ای دیگر آماده کند.

“عمو” در این داستان کسی نیست جز “علی امید”، آن‌که سال‌های سال در رأس جنبش کارگری ایران قرار داشت و سرانجام پس از عمری مبارزه، گمنام در گوشه‌ای درگذشت. “مثل یک پرنده غریب” داستان تلخ تاریخ است در دوران شکست و تسلیم.

احمد محمود از جمله نویسندگانی‌ست که بیش از همه از کودتا و تأثیر آن نوشته است. بخشی از رمان «همسایه‌ها» زندگی خالد، شخصیت اصلی رمان است که در پی کودتا در زندان به سر می‌برد. حوادث رمان «داستان یک شهر» نیز در جنوب کشور، در تبعیدگاه می‌گذرد و در همین رمان است که خواننده با زندان قزل‌قلعه، شکنجه و اعدام افسران توده‌ای نیز آشنا می‌شود. خالد، شخصیت اصلی رمان «بازگشت» نیز که در پی کودتا بازداشت شده است، پس از آزادی به گذشته می‌اندیشد و این‌که چگونه باید به زندگی ادامه داد. رمان «مدار صفر درجه» نیز اگرچه بر حوادث انقلاب سال ۵۷ نظر دارد ولی این جنبش با حوادث پیش از کودتا نیز در رابطه قرار می‌گیرد تا تداومی در آن‌ها یافته شود.

تأثیر کودتا کوتاه‌مدت نبود. اثرات آن را تا روزهای انقلاب نیز می‌توان در ادبیات دنبال کرد. نویسندگان از یک سو خواسته‌اند میزان سرکوب را نشان دهند و از عواقب آن بنویسند و از دیگرسو کوشیده‌اند امیدی در دل‌ها برافروزند که: مبارزه پایان نیافته، راه در پیش است.

به طور کلی، شرایطِ ایجاب می‌کرد تا نویسنده و به همراه او خواننده به رمان‌های اجتماعی-سیاسی کششی بیشتر داشته باشد. این آثار بر بستری تاریخی در پاسخ به ضرورتی اجتماعی آفریده شده‌اند که در چند و چون آن می‌توان بسیار نوشت.

شکست‌های بزرگ تاریخی همیشه با خود بحران‌های فکری و ارزشی به همراه دارند. جامعه می‌کوشد خود را بازبیند، به خود بیندیشد و به بازبینی گذشته اجتماعی، فرهنگی خود روی آورد. می‌خواهد خود را نقد کند و در این راه چون امکان نقد عقلانی به سیاست در جامعه مهیا نیست، در سانسور و خفقان حاکم به رمان اجتماعی کشیده می‌شود تا بدینوسیله بخشی از نیازهای درونی خویش را پاسخ گفته باشد. جامعه می‌خواهد به هرحال از ورای ادبیات به خود بنگرد، خود را بیابد، گذشته خود را بکاود، لایه‌های پنهان و نهفته روانی و فرهنگی خود را نشان دهد، می‌کوشد زوایای تاریک زندگی را بر خویش عیان سازد، می‌خواهد در سکون حاکم، پویا باشد.

از: دویچه وله


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.