دومان سهند
همگان میدانند پدر معنوی دولت جدید کسی نیست جز هاشمیرفسنجانی و البته اطرافیان دولت جدید هم کسانی هستند که مدتها از صحنه مدیریت کشور کنار گذاشته شده بودند و هاشمی با جمع کردن آنها در مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام باعث شد تا این مرکز مدتها محلی باشد برای تجمع مدیران کارکشته نظام که هریک با استقرار دولت گذشته یا برکنار شده بودند یا ترجیح داده بودند خود کناره بگیرند و درنهایت شاهد بودیم این طیف در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری به پیروزی رسید. اما نکته قابل تامل دیدگاههای اقتصادی این افراد بود که بیشتر به اقتصاد بازار آزاد نزدیکتر بود و اعتقاد راسخی به حمایت از بخش خصوصی داشتند. عدهای این دیدگاه را ناشی از تغییر نگرش هاشمی هم میدانند که برخلاف دولت اول سازندگی که دولت را به پیمانکار بزرگ کشور تبدیل کرد در سالهای اخیر به مخالفت با شعارهای پوپولیستی احمدینژاد پرداخت. در همین راستا و رویکرد اقتصادی دولت جدید با حمید حسینی خزانهدار اتاق بازرگانی تهران و از حامیان هاشمیرفسنجانی به گپ و گفت نشستیم.
عدهای اعتقاد دارند که آمدن حسن روحانی فقط تعویض فرد است و اتفاق مهمی در سالهای بعد هم در اقتصاد کشور رخ نخواهد داد، نظر شما چیست؟
ما نباید فقط به این موضوع اشاره کنیم که دولت عوض شده بلکه باید به این نکته دقت کنیم که همراه با آن دیدگاهها و نگرشها هم به اقتصاد عوض شده و این فراتر از دولت بوده و به نظر من نظام در حال حاضر در حال روی کار آوردن یک تیم اجرایی قوی در همه زمینههاست تا مشکلات مردم بهویژه در بخش اقتصادی حل شود. این رویکرد مردم و فعالان اقتصادی را امیدوار کرده است و اصولا اگر تیم جدید نتواند تغییری ایجاد کند باید علم اقتصاد و مدیریت را زیر سوال برد چون تمام افراد منصوب شده در کابینه افرادی کارکشته و کار بلد هستند که تجربه لازم برای اداره کشور را دارند.
به نظر شما دولت گذشته چه با اقتصاد کشور کرد که کشور تا ورطه فروپاشی اقتصاد پیش رفت؟
مهمترین ایراد دولت گذشته این بود که چیزی به نام اقتصاد کلان را قبول نداشت و نگاهش به اقتصاد نگاه خرد بود و فکر میکرد اگر قیمت ارز و سود بانکی و… پایین باشد زیرساختهای کشور هم درست میشود که در عمل دیدیم اینگونه نشد چون این نگاه مغایر با علم اقتصاد بود.
میتوانید یک مثال برای این دیدگاهتان بیاورید؟
برای مثال یکی از انحرافها و خطاهای دولت گذشته در زمینه سیاستگذاری مسکن بود که با اجرای طرح مسکن مهر فکر کرد میتواند مردم محروم را دارای خانه کند که در عمل شاهد شکست این طرح بودیم و دولت با استفاده از منابع بانک مرکزی دست به اجرای این طرح زد و اگر زمانی فردی در اطراف تهران با متری ۳۰۰هزارتومان میتوانست صاحب زمین شود شاهد رشد حبابی این زمین تا متری یکمیلیون تومان بودیم و اتفاقا به همین دلیل در انتخابات شاهد رای بالای آقای روحانی در روستاها و کشاورزان مناطق محروم بودیم که با عملکرد دولت گذشته از نظر معیشتی بسیار در فشار قرار گرفته بودند.
البته تورم و بیکاری هم یکی از دلایل رویگردانی مردم از شعارهای پوپولیستی اقتصادی بود.
ما در دولت گذشته شاهد تورم نقطه به نقطه تا ۴۰درصد بودیم و در موادغذایی تا ۶۰درصد این رقم افزایش داشت و همانطور که میدانید در اقشار پاییندست جامعه بالای ۵۰درصد سبد خرید ماهانه آنها را موادغذایی تشکیل میدهد و این قشر در عمل دید نه تنها برخلاف شعارهای داده شده به رفاه نرسید بلکه مجبور به کاستن از سبد خرید موادغذایی هم شد که همین مورد میتوانست باعث بحران بزرگی شود که خوشبختانه دولت جدید از لحظه به دست گرفتن سکان کشور در این زمینه اقدامهای موثری انجام داد که باعث امیدواری است باری از دوش مردم برداشته شود.
به نظر شما با وجود رکود تورمی که اقتصاد کشور را در چنبره خود گرفته میتوان امیدی به رونق اقتصادی داشت؟
بحث رکود تورمی که این روزها مطرح میشود بر این اساس است که یعنی در حال حاضر نرخ بیکاری و نرخ تورم هر دو بالاست یعنی شاخص فلاکت که جمع این دو است بالاست ولی اینکه برای حل این موضوع راهحلی وجود ندارد و باید یکی را فدای دیگری کرد من با این موضوع موافق نیستم. میتوان با ایجاد دیپلماسی و رفع تحریمها و از طرفی جذب سرمایهگذاری خارجیرونق را به تولید برگرداند و از طرفی این یعنی ایجاد دوباره چرخه اقتصاد که باعث ایجاد شغل و کاهش میزان تورم میشود.به نظر من اگر تحریمها برداشته شود حدود ۳۰درصد به درآمدهای دولت افزوده میشود و این در اقتصاد کلان رقم کمی نیست که میتواند به رفع مشکل معیشتی مردم کمک بزرگی کرده و از طرف دیگر تولیدکنندگان را امیدوار به بازگشتن رونق به اقتصاد کشور کند.
البته این امیدواری قطعا در کوتاهمدت نخواهد بود.
ممکن است در کوتاهمدت تکانههایی در کرده داشته باشیم برای مثال نرخ سود بانکی را واقعی کنیم یا قیمت حاملهای انرژی را نزدیک به قیمت تمام شده کنیم ولی در بلندمدت به دلیل اصلاح زیرساختها من خوشبین هستم که وضعیت از این بن بستی که در آن قرار گرفته خارج خواهد شد و اقتصاد رونق خواهد گرفت.
آقای هاشمی را پدرمعنوی دولت جدید میدانند و البته بسیاری از نزدیکان ایشان در کابینه حضور دارند. با توجه به نزدیکی شما با آقای هاشمی به نظر شما چگونه ایشان آقای روحانی را برای این سمت مناسب دیدند در حالی که در نزدیکان ایشان شاید افراد نام آشناتری هم حضور داشتند؟
سوالی که همیشه برای من مطرح است این است که گاهی آقای هاشمی از افرادی دفاع میکند که ما سالها بعد به درستی این شناخت پی می بریم. در طول این سالها بارها شده که ایشان از فردی دفاع کرده که برای ما توجیه نداشته ولی در آینده شاهد حضور این فرد در عرصههای مهم کشور بودیم. روزگاری هم آقای هاشمی از آقای روحانی دفاع میکرد و معتقد بود که ایشان در آینده خواهد توانست روزی به درد نظام بخورد و در انتخابات هم دیدیم که با حمایت از ایشان و انتخاب آقای روحانی شاهد هستیم که اقدامهای دولت جدید همه را به این باور رسانده که آقای روحانی فرد لایقی برای این پست است و مورد حمایت همه جریان های نظام قرار گرفته است. این هم نشان از آن دارد که آقای هاشمی در طول سالیان گذشته از اول انقلاب تاکنون بهخصوص در دوران جنگ افراد مختلف را آزموده و میداند در شرایط حساس مملکت چه کسانی به درد نظام میخورند و به همین دلیل است که به کسانی مانند آقای روحانی یا زنگنه یا نجفی اعتماد کامل دارد و شاهد بودیم جامعه هم درنهایت بعد از یک دهه دوباره سراغ این افراد رفت.
البته این افراد در دورهای از طرف بعضی سیاسیون بایکوت شده بودند.
در دورانی روشنفکران و بعضی از افراد سیاسی اعتقادی به این افراد نداشتند و آنها را کنار گذاشتند ولی آقای هاشمی این افراد را در مجمع تشخیص مصلحت نظام به کار گرفت و صبر کرد تا جامعه به ارزش آنها پی ببرد و البته دولت احمدینژاد هم کمک کرد تا مردم دوباره خواستار بازگشت این افراد به عرصههای مهم کشور شوند تا کشور را از وضعیت بغرنج خارج کنند البته باید تاکید کنم که این رابطه همیشه دوطرفه بوده و بسیاری از این افراد علاقه خاصی به آقای هاشمی دارند و در بسیاری از موارد و در میدان عمل و کار از ایشان کمک و مشورت میگیرند.
پس شما نقش آقای هاشمی را در به قدرت رسیدن آقای روحانی تایید میکنید؟
به طور قطع استقامت و صبر آقای هاشمی و نجابت آقای خاتمی در انتخاب آقای روحانی نقش بسزایی داشت و ایشان و کابینه یازد هم از این بابت به این دو نفر مدیون هستند.
به نظر شما با توجه به هجمهای که در سالهای اخیر علیه آقای هاشمی وجود داشت و دارد احتمال تغییر جهت این هجمه به سمت دولت آقای روحانی برای انتقام از آقای هاشمی نیست؟
در حال حاضر خطری که دولت جدید را تهدید میکند این است که جبهه مقابل که در انتخابات شکست خورد برای مشکلات اقتصادی که اتفاقا خودش هم باعث ایجاد آن بوده منتظر نشسته تا هرخطایی که دولت انجام دهد یا فشار اقتصادی که به مردم وارد شود را در شیپور کرده و اعلام برائت از شرایط هشت سال گذشته کند. بنابراین لازم است همانطور که در انتخابات همه یکدست بودند و تاکنون انتصابهای انجام شده هم یکدست بوده و همه را راضی کرده باید در انتصابهای پایینتر هم دقت لازم به عمل بیاید که اگر سیاست کلان اقتصادی از بالا دیکته شد افراد زیردستی هم بتوانند به درستی از عهده انجام آن بربیایند تا مردم همچنان راضی از انتخاب آقای روحانی بمانند.
من خاطرهای که از اوایل انقلاب از آقای هاشمی دارم این است که در آن زمان عدهای تندرو به تجار و تولیدکنندگان آن زمان برچسب طاغوتی میزدند ایشان از آنها دفاع کرده و تعجب میکرد که چرا نمیگذارند این افراد کار کنند. من نمیتوانم بگویم آقای هاشمی نهادگراست یا لیبرال ولی بهطور قطع ایشان طیف گستردهای از این دو دیدگاه را در کنار خود داشته ولی تکیه اصلی ایشان و حمایت آقای هاشمی با توجه به اینکه خودشان هم در بخش اقتصادی قبل از انقلاب فعال بودند حمایت از بخش خصوصی بوده است.
یعنی آقای هاشمی از خصوصیسازی و خلق ثروت حمایت میکرد؟
آقای هاشمی معتقد به این بود که خلق ثروت کار آسانی نیست و به همین دلیل اگر کسی توانست این کار را از راه سالم انجام دهد باید از آن حمایت شود و همیشه خروج تولیدکنندگان و کارآفرینان را خطری برای نظام میدانستند و همیشه در مقابل کسانی که مخالف حمایت از بخش خصوصی بودند، ایستادند و در این زمینه هیچگاه تنگ نظری نداشتند و احساس خطری در این زمینه نمیکردند که فردی ثروتمند شود یا مجموعهاش بزرگ شود. متاسفانه ما شاهد هستیم که قانون میگذاریم ولی چون همیشه عدهای در دولت مخالف خصوصیسازی و حمایت از تولیدکنندگان یا تاجران هستند سالهاست این قانونها اجرا نمیشود. سال ۶۸ حدود ۴۵درصد اقتصاد در اختیار بخش خصوصی بود ولی در سال ۹۱ این رقم به ۲۵درصد رسیده، با اینکه ابلاغیه رهبری را هم داشتیم و قوانین زیادی هم در این زمینه وضع شد ولی بازهم شاهد سنگ اندازی افرادی هستیم که معتقد به تضعیف بخش خصوصی هستند.
ولی در دولت سازندگی ما شاهد انحصارگرایی دولت در عرصه اقتصادی بودیم.
در دولت سازندگی آقای هاشمی اعتقاد داشت که به دلیل شرایط بعد از جنگ توسعه بدون دخالت دولت امکانپذیر نیست ولی در دهه اخیر از سخنان ایشان مشهود است که شرایط کشور را به گونهای میبیند که معتقد به تقویت بخش خصوصی در آن است.
یعنی به نظر شما در حال حاضر نظرات اقتصادی ایشان به اقتصاد بازار آزاد نزدیکتر است؟
بله دیدگاه ایشان شاید الان به کسانی که اعتقاد به اقتصاد بازار آزاد دارند نزدیکتر است. اطرافیان ایشان هم در حال حاضر مانند آقای نیلی، نجفی یا آقای مرعشی به این دیدگاه نزدیکتر هستند حالا یا این افراد این دیدگاه را داشتند و به آقای هاشمی نزدیک شدند یا آقای هاشمی روی آنها تاثیر گذاشته است.
با توجه به تاثیرپذیری دولت جدید از نظرات اقتصادی آقای هاشمی پس دولت جدید هم رویکرد حمایت از اقتصاد آزاد را پیش خواهد گرفت؟
به نظر من این دولت با این افراد اعتقاد به حمایت از بخش خصوصی و بازار آزاد دارد و ما میتوانیم امیدوار باشیم در پایان دولت آقای روحانی سهم بخش خصوصی از اقتصاد کشور بیشتر شده باشد. با برنامههایی که دولت تاکنون اعلام کرده و برنامهای که مشاور اقتصادی دولت دکتر نیلی اعلام کرده فکر میکنم دولت در همین راستا حرکت کند.
البته هنوز ما نهادگراهایی در دولت یا خارج از آن داریم که سرسختانه از اقتصاد دولتی حمایت میکنند.
خب نهادگراها اعتقاد دارند که در حال حاضر ۷۵درصد اقتصاد کشور در دست دولت است و به جای اینکه به سمت تضعیف دولت و واگذاری آن پیش برویم بهتر است از این فرصت استفاده کرده و با تقویت دولت نقش حمایتی آن را بالا ببریم ولی با توجه به برنامه پنج سالهای که آقای نیلی نوشته و نزدیک به اقتصاد بازارآزاد است و اعتقاد به واقعیسازی قیمتها دارد فکر نمیکنم دولت در جهت نهادگرایی حرکت کند.
یکی از این حامیان کنترل بازار و دخالت دولت در قیمتگذاری بعضی از نمایندگان مجلس هستند به نظر شما دولت با آنها با چالش مواجه نمیشود؟
خب همانطور که گفتید بعضی از نمایندگان مجلس با این طرح واقعیسازی قیمتها مخالف هستند و حتی وقتی قیمت یک دانه تخممرغ بالا میرود وزیر را به مجلس میخوانند و بهطور قطع دولت باید فکری به حال این وضعیت بکند چون اگر بخواهد قیمتها را واقعی کند ولی مخالفتهایی از طرف مجلس داشته باشد بهطور قطع دچار مشکل خواهد شد.
با توجه به اینکه حوزه فعالیت شما انرژی است نظرتان راجع به اقدامهای آقای زنگنه چیست؟
در اینکه آقای زنگنه فرد قابلی برای تصدی وزارت نفت است در آن شکی نیست ولی این مورد هم که با دیدگاههای گذشته بشود وزارت نفت را اداره کرد نه، آن هم شدنی نیست. نفت در تمام زمینهها وابسته به خارج است چه در زمینه زیرساختها چه در دانش فنی و چه در فروش و چه در بقیه موارد، باید قبول کنیم با اینکه سالهاست نفت ما ملی شده ولی به نوعی وابسته به دانش روز هستیم و بنابراین اگر تحولی در روابط خارجی نیفتد چه آقای زنگنه چه هر فرد دیگری نمیتواند در این وزارت به خوبی عمل کند. بنابراین باید در وهله اول دید آیا گشایشی در دیپلماسی خارجی رخ میدهد و بعد منتظر تحول در صنعت نفت هم باشیم. وگرنه انتظار معجزه داشتن از آقای زنگنه کار درستی نیست.
البته عدهای اعتقاد دارند هشت سال فروش نفت در دست ارگان خاصی بود و با بازگشت آقای زنگنه بازهم فروش نفت برعهده باند هاشمی گذاشته شده است.
به نظر من این تعبیر اشتباهی است که جای بحث ندارد. فروش نفت ایران همیشه در اختیار روابط بینالملل بوده و نه در هشت سال گذشته و نه بعد از این فکر نمیکنم تغییری در این روند ایجاد شود. فروش آن هم حساب و کتاب دارد و هر سه قوه کشور بر آن نظارت دارند، البته در شرایط تحریم شاید وزارت نفت مجبور شد برای دورزدن تحریمها از نهادهایی کمک بگیرد ولی این دلیل بر این نیست که فروش یا استفاده از آن انحصاری شده بود و اتفاقا در دوران آقای قاسمی اقدامهای مثبتی برای دور زدن تحریمها انجام گرفت که قابل توجه است.
نظر شما درباره انتخاب آقای نهاوندیان به عنوان رییس دفتر ریاستجمهوری چیست؟
این مورد که بخش خصوصی به این توانمندی رسیده که رییس پارلمانش توانسته به عنوان رییس دفتر ریاستجمهوری وارد کابینه شود جای تامل و تقدیر دارد و ایشان قطعا میتواند تجاربی که در سالهای ریاست بر پارلمان بخش خصوصی با تولیدکنندگان و تاجران داشته را مستقیم به دولت منتقل کند.
به نظر شما با این انتصاب وقت آن نرسیده که اتاق هم نقش پررنگتری در مناسبات اقتصادی کشور داشته باشد؟
واقعیت این است که با توجه به شرایط حال حاضر کشور و استقرار دولت جدید به نظر من باید وضعیت اتاقها تغییر کند. اتاق باید در دولت جدید عملکردش گسترش پیدا کند و به جای نظاره نشستن و نقد عملکرد دولت در سیاستگذاری هم نقش داشته باشد و به عنوان مشاور و بازوی عملی دولت عمل کند و نقش مثبتتری را داشته باشد.
شنیده شده در ماه گذشته آقای نهاوندیان تنها دو ساعت در اتاق حضور داشته به نظر شما با دورکاری میشود اتاق ایران را اداره کرد؟
قطعا دورکاری رییس اتاق مناسب پارلمان بخش خصوصی نبوده و قابل قبول نیست. به نظر من اتاق باید هرچه سریعتر ساختار خود را اصلاح کند و به سمت ساختار پروژهای پیش برود و افراد فعال در اتاق مسئول اجرایی و پیگیری پروژه شوند و هر چالش کشور به فرد خاصی سپرده شود. اینکه هرازگاهی هیأت رییسه اتاق تشکیل جلسه بدهد و گزارشی در آن خوانده شود مناسب وضعیت حال حاضر اقتصادی کشور نیست. از نظر من اینگونه عملکرد اتاق همان کارایی سابق خود را هم از دست میدهد زیرا هنگامی که آقای نهاوندیان در اتاق حضور مستمر داشت کارهای بسیاری عقیم میماند چه برسد به اینکه در حال حاضر دورکاری میکنند. من تعصبی روی اتاق تهران ندارم ولی به نظر من این اتاق عملکرد قابل قبولتری از اتاق ایران داشته و با ساختار کوچکتر بسیار چابکتر عمل کرده. برای مثال اتاق تهران ۱۷ مشاور دارد ولی اتاق ایران حدود ۶۰مشاور ولی از نظر خروجی اصلا قابل مقایسه نیستند.
یعنی به نظر شما جایگاه رییس اتاق ایران از ریاست دفتر ریاستجمهوری بالاتر است؟
قطعا جایگاه ریاست اتاق ایران خیلی بالاتر از جایگاه ریاست دفتر ریاستجمهوری است در تمام جهان هم همین گونه است. به نظر من یا باید آقای نهاوندیان ایثار کند و از ریاست دفتر ریاستجمهوری استعفا دهد یا فرد قابلی مثل ایشان ریاست اتاق را برعهده بگیرد. چون متاسفانه ساختار اتاق بسیار رییس محور است و بدون رییس دچار کمبود بزرگی است. به دلیل اینکه هیات نمایندگان ریاست اتاق را انتخاب میکند ،بنابراین ریاست اتاق خود را در مقابل هیاترییسه پاسخگو نمیبیند و این باعث رییس محور بودن اتاق است. من امیدوارم هرچه زودتر تصمیمی از طرف آقای نهاوندیان گرفته شود تا این مشکل حل شود. گرچه ممکن است نیروی توانمندی هم مانند آقای نهاوندیان نتواند جایگزین شود و اتاق در کوتاهمدت دچار مشکل شود ولی خب این هم باعث میشود اتاق به بلوغ برسد.
و در انتها با توجه به نابودی صنعت در طول این هشت سال با این موج واردات آیا میتوان به بازگشت دوران رونق تولید در کشور امید داشت؟
من به قطع اعتقاد دارم که ما توانایی اینکه کارخانه تولید محصولات خاورمیانه شویم را داریم. هم دانش،هم فناوری و هم نیروی انسانی کاربلد ایران را ازکشورهای منطقه متمایز میکند بنابراین من بسیار خوشبین هستم که صنعت کشور دوباره رونق بگیرد و البته بتواند فراتر از گذشته تبدیل به مرکز تولیدی خاورمیانه شود.
از: بهار