حکومت نکبت اسلامی، کاری کرده است تا روی ساواک شاه سفید شود.
این جمله را حسینعلی منتظری در آخرین روزهای ولایتعهدی اش بر زبان آورد.
اطلاعات این حکومت کاری کرده است که شکنجه های ساواک رنگ ببازد و در مقایسه با شکنجه های دوران خمینی-خامنه ای تبدیل به بازی و شوخی شود.
این ها همه حقایقی ست که انکارناپذیر است و کسانی که زیر شلاق های ساواک شاه و اطلاعات خمینی-خامنه ای رفته اند این موضوع را تصدیق می کنند.
ابتدا اجازه بدهید نظر م را در مورد ساواک شاه بگویم:
-ساواک یک دستگاه حکومتی بود برای حفظ حکومت سابق نه بیشتر.
-ساواک حافظ حقوق مردم آینده نبود. تاکید می کنم: ساواک حافظ حقوق آیندگان نبود و به این خاطر با مخالفان نظام پیشین مبارزه نمی کرد که جلوی بدبخت شدن آن ها را در حکومتِ فرضا کمونیستی یا مذهبی بگیرد. ساواک فقط و فقط به فکر حفظ حکومت وقت بود. برای ساواک نفوذ خارجی به معنای اعم آن نیز اهمیت نداشت که اگر داشت، باید با عوامل امریکایی و غربی هم به اندازه ی عوامل شرقی و روسی مبارزه می کرد. بنابراین اگر امروز، ۴۰ سال بعد از استقرار حکومت فعلی تصور کنیم که ساواک این روزها را پیش بینی می کرد و می خواست جلوی آن را بگیرد دچار خطای بزرگی خواهیم شد.
-ساواک مثل همه ی دستگاه های حکومتی، تبدیل به یک ماشین شده بود با مسیر مشخص، رانندگان مشخص، عملیات مشخص. هیچگونه فکر و اندیشه فردی در پیچ و مهره های این ماشین وجود نداشت.
-خصوصیت «مثبت»ی که ساواک داشت این بود که کاری کرده بود، نام او لرزه بر تن مخالف و منتقد بیندازد، و همین ترس و وحشت، باعث شده بود تا بسیاری از مخالفان و منتقدان، از تیررس او خود را دور نگه دارند و کار به سرکوب های وسیع و اِعمال شکنجه های وحشیانه به همگان نرسد.
-ساواک دوایر مختلفی داشت از جمله دایره ی ضد جاسوسی، که بحث آن ها کلا از بحث دایره ی عملیات و سرکوب و شکنجه متفاوت است و کارهای دایره ی عملیات را نمی توان و نباید به پای مثلا دایره ی ضد جاسوسی نوشت.
این چند خط مختصر را داشته باشید تا برسیم به موضوع شکنجه و آزار و اذیت زندانیان سیاسی.
-ساواک زندانیان سیاسی را تا جایی شکنجه و آزار می داد که اطلاعات لازم برای از میان بردن هسته های مطالعاتی-مبارزاتی از آن ها دریافت کند، و بعد از آن کاری به کار زندانی نداشت. هدف دوم ساواک نیز، جلوگیری از فعالیت های آتی فرد زندانی بود.
امروز مشاهده می کنیم که ساواکیِ زمانِ شاه، جرات و جسارت پیدا کرده و از سوراخ موشی که خود را در آن پنهان کرده بوده است، بیرون آمده و در محیط «کلاب هاوس» به دفاع از عملکرد خود می پردازد.
در جایی که اطلاعات حکومت نکبت روی ساواک شاه را سفید کرده است، باید هم که چنین اتفاقی بیفتد و ساواکی در نقش یک منجی ظاهر شود.
من امروز چهره ی ساواکی از مخفی گاه بیرون خزیده را در اطلاعاتی های فردا ی ایران که مثلا مدتی در سوریه و لبنان، خود را گم و گور کرده اند و بعد از گذشت چند دهه از سوراخ موش های شان بیرون خزیده اند مشاهده می کنم که از آیندگان به خاطر زحمات شان در دوران حکومت نکبت انتظار تقدیر و تشکر دارند!
ساواکی زمان شاه، با دلسوزی بسیار از پول مالیات دهندگانی که باید صرف تعویض شیشه های شکسته شده به دست دانشجویان شود سخن می گوید تو گویی او به خاطر هزینه ی این شیشه شکسته ها، دانشجویان معترض را شکنجه می کرده است!
خیر.
ساواکی شکنجه گر و اطلاعاتی تعزیرگر یک خصلت مشترک دارند:
هر دو به مرور زمان تبدیل به جانوران درنده خویی می شوند که زدن و کشتن و آزار دادن برای شان تبدیل به عادتی لذت بخش می شود.
هزار سال هم که بگذرد، هزار دلیل سیاسی هم که بیاورند، هزار بدتر از بد هم که بر سر کار بیاید، چنین اشخاصی را باید به شکل جدی محبوس و محدود کرد و زیر نظر روان پزشکان قرار داد، شاید، بعد از معالجات طولانی، دوباره خصائل حیوانی و درنده خویی شان به بخش تاریک مغز منتقل شود و دیگر مجال بروز پیدا نکند.
آقای ساواکی طلبکار که دو قورت و نیم اش باقی ست و امروز در کلاب هاوس با صدای بلند و چند باره به زندانی سیاسی زمان شاه می گوید شلاق هایی که خوردی نوش جان ات! حق ات بوده است که شلاق بخوری! چنین جانوری را باید در هر جای دنیا که هست محبوس کرد که دستکم غرش های درنده خویانه اش را نه در محیط های مجازی بلکه در قفس خود سر دهد!
از: گویا