کیان امانی
بزرگ مردا که تویی
کنفرانس تداوم میراث مصدق در آیندگان با یادبود امیرهوشنگ کشاورز صدر فعال جنبش ملی ایران، به همت بنیاد دانشگاهی دکتر محمد مصدق در شیکاگو برگزار شد.
در این کنفرانس اردشیر لطفعلیان نویسنده، مترجم و دیپلمات سابق ایران با موضوع مصدق از نگاه شاعران، ابراهیم نوروزی با موضوع نگاهی به «ال ول ساتن» مدیر شرکت نفت ایران و انگلیس که پشتیبان ملی شدن صنعت نفت ایران بود، آرش نوروزی هنرمند ساکن امریکا درباره تصویر مصدق در آمریکا، هنگامه افشار روزنامهنگار و نقاش درباره برجستگی نماد دکتر مصدق در آثار نویسندگان و تاثیر وی بر نسلهای پس از خود به همراه فرهنگ فرهی روزنامهنگار و پژوهشگر با عنوان بزرگ مردا که تویی سخنرانی کردند.
در بخش دیگر این کنفرانس فخرالدین عظیمی استاد تاریخ در دانشگاه کانکتیکات، به مصدق و جهانبینی سیاسی او پرداخت و سیروس بینا استاد ممتاز دانشگاه مینه سوتا، مصدق، کارتل بین المللی نفت و علت واقعی کودتای آمریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد در ایران را موضوع سخنان خود قرار داد. نادر اسکویی کارشناس ارشد خاورمیانه، به خاورمیانه پس از مصدق نگاهی کرد و قباد فخیمی مدیر ارشد و عضو پیشین هیات مدیره شرکت نفت ایران موضوع سخنرانیاش را به نگاهی بر پیشنهادات پنچ گانه به دولت مصدق برای رفع بحران نفت اختصاص داد. در پایان این کنفرانس پرستو فروهر هنرمند و فعال حقوق بشر به حضور و معنای پایبندی به راه مصدق در زندگی پدر و مادرش پرداخت.
در ابتدای این کنفرانس اردشیر لطفعلیان گفت: رویدادی که در مرداد ماه سال ۱۳۳۲ به سرنگونی دولت مردمی مصدق انجامید مانند آوار عظیمی بر سر مردم ایران فرود آمد و این درست در هنگامی بود که آنها پس از دههها و بلکه قرنها محرومیت از آزادی و حکومت قانون روشناییهایی را در افق زندگی خود میدیدند و کمکمک به آیندهای بهتر که در آن اختیار سرنوشت و منافع ملی خود حاکم باشند امیدوار میشدند.
در آن میان نسلی از فرهیختگان که در حوزه فرهنگ و ادب و مطبوعات فعال بودند و فضای بازی که دولت مصدق برای نوشتن و سرودن بیان عقاید فراهم کرده بود زمینهای برای باروری و شکوفایی اندیشهها و شور و شوق نوشتن و سرودن و آفریدن در آنها پدید آورده بود.
دولت مصدق در ۲۸ ماهی که بر سر کار بود علاوه بر کوتاه کردن دست بیگانگان از منافع ملی ایرانیان کارنامه درخشانی در اصلاحات داخلی بر جای گذاشت. یکی از جلوههای این اصلاحات پدید آوردن جامعه مدنی در ایران بود و در همان مدت کوتاه جامعه مدنی ایران به اندازه دههها رشد کرد. مصدق در اولین روز نخست وزیریاش دستورالعملی برای شهربانی صادر کرد و دست مطبوعات را برای نوشتن آزاد گذاشت.
رویدادی که در مرداد ماه سال ۱۳۳۲ به سرنگونی دولت مردمی مصدق انجامید مانند آوار عظیمی بر سر مردم ایران فرود آمد
وی در ادامه گفت: در همین دوران و سالهای پس از آن بود که شعر با توجه به مقام والایی که در فرهنگ ما دارد رشد بسیاری کرد و آنچه که شاعران توانستند در شعرهایشان بیان کنند به اندازه کتابها در بین مردم تاثیر گذاشت.
اردشیر لطفعلیان در ادامه سخنانش به خواندن شعرهایی از علی اکبر دهخدا، مهدی اخوان ثالث، مظاهر مصفا، نصرت رحمانی و حمید مصدق پرداخت و به دیدگاه آنها درباره شخصیت دکتر مصدق پرداخت.
دکتر ابراهیم نوروزی در ادامه این کنفرانس نگاهی به «ال ول ساتن» مدیر شرکت نفت ایران و انگلیس که پشتیبان ملی شدن صنعت نفت ایران بود کرد و آرش نوروزی گفت: من هرگز حتی اسم دکتر مصدق را پیش از فارغ التحصیل شدن از کالج نشنیده بودم.
ما هیچ وقت در باره تاریخ در مدرسه آموزش ندیدیم. نقش مصدق در تاریخ بسیار کم به چشم آمده و این چیزی است که از ۶۰ سال گذشته تا به حال وجود داشته است.
وی در ادامه افزود: تاریخ نشان داده است که جناحهای خاصی میخواهند مصدق را به خاک بسپارند و از یادها ببرند. حتی پس از فوت مصدق در سال ۱۹۶۷ رسانههای آمریکایی تلاش کردند مردم را متقاعد کنند که مرگ او «هیچ احساسی» در میان ایرانیان بر نیانگیخته است و تشییع جنازه او نادیده گرفته شده است ولی غفلت کردند ذکر کنند که خبر مرگ او در روزنامههای ایران ممنوع اعلام شده بوده است.
کمتر مردانی در تاریخ میتوان یافت که خود را عاری از نفس پرستی به کشور خود اختصاص باشند و مصدق از جمله این مردان بود. مصدق تجسم زنده اصطلاح «بنده مردم» بودن است. او به عنوان نخست وزیر هرگز حقوق و دستمزدی نپذیرفت و حتی تمام هزینههای خود از جمله هزینه سفرش برای دفاع از پرونده ایران در سازمان ملل متحد و دادگاه جهانی لاهه را خود پرداخت میکرد. بنابر گفته رییس دفترش، همچنین مصدق هیچ هدیهای چه از دیپلماتها و چه از اعضای نزدیک خانوادهاش نپذیرفت.
وی در پایان با اشاره به نامگذاری نخستین تالار دانشگاهی در دنیا به نام مصدق گفت: دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی نسل جدیدی از آمریکاییها را با مصدق آشنا خواهد کرد. زیرا او تنها به ایرانیان یا خاورمیانه تعلق ندارد. مصدق یک نماد جهانی است که متعلق به همگان است.
فرهنگ فرهی روزنامه نگار و پژوهشگر قدیمی ایران در سخنانش گفت: مصدق فقط به عنوان رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران مطرح نیست، او خود یک حادثهی بزرگ تاریخی است که به عنوان مظهر نسل پویا و پاسدار قانون اساسی، خون بهای ملت ایران و آرمانهای ملی انقلاب مشروطه بود.
مصدق در اولین روز نخست وزیریاش دستورالعملی برای شهربانی صادر کرد و دست مطبوعات را برای نوشتن آزاد گذاشت
با نگاهی به کارنامهی مبارزاتی مصدق میتوان پذیرفت که مصدق نه فقط با تشکیل دولت بلکه از چهارده سالگی به مبارزه با بیگانه وعوامل داخلی آن پرداخته بود. او چهارده ساله بود که پدرش درگذشت و بنا بر سنت آن سالها جانشین پدر شد و به عنوان مستوفی در بخش مالیات اشتغال ورزید و حدود ده سال خدمت کرد و از همان سالها به عنوان مردی فسادناپذیر و مبارز و شجاع شهرت یافت و نظرهای خود را دربارهی مسایل روز و خواستهای مردم و مطالبات برحقشان در قالب مقالاتی در نشریات منتشر کرد. مقالهها و کتابهایی که مصدق نوشته و تالیف کرده متضمن امعان نظر و نحوهی تعقل او در بیان یک مسئلهی حقوقی و سیاسی است و جالب است بدانید که در پشت این مجله نوشته شده بود: «این رساله مجانی وحق طبع و ترجمهی آن آزاد است».
این روزنامه نگار پیشکسوت در ادامه گفت: مصدق از نوجوانی میکوشید تا آرمانهای انقلاب مشروطه را احیاء کند و زنده نگه دارد و صدای دههها فریاد در سینه نهفتهی ملت ایران را به تجاوز بیگانگان به ویژه انگلیسها بازتاب دهد و این فریاد اعتراض فقط در جنبش ملی شدن صنعت نفت که منجر به خلع ید از انگلیسیها شد نبود که ازنوجوانی به مبارزه قیام کرده بود. مصدق از چهارده سالگی تا پایان عمر بدون وقفه کمر خدمت به مردم و کشور بسته بود چرا که آنرا وظیفه خود میدانست و از هیچ کوششی دریغ نکرد. هر جا ضرورت ایجاب میکرد زبان میگشود و قلم میراند و ارایه طریق میکرد. زیر بار زر و زور نمیرفت و در همه دورانها به ویژه در روزهای طوفانی و تاریخی تردید را از اندیشه و جان و روان خود تبعید میکرد و به مقاومت و ایستادگی قیام مینمود.
هنگامه افشار روزنامهنگار و نقاش درباره برجستگی نماد دکتر مصدق در آثار نویسندگان و تاثیر وی بر نسلهای پس از خود گفت: برای ایرانیان به روال فرهنگ سیاسی قرنها، مرد سیاسی مردی بوده است سگرمهها در هم، ابروهای انبوه گره خورده و افتاده بر پشت چشمان خشن و ترسناک و تهدیدآمیز. مردی که بهجای لبخند و چهره مهربان، دندانها را حین صحبت قفل میکند و از ضرب آهنگ صدایش، ترس و لرز بر وجود تودهها مستولی میگردد.
نرمگویی و نرمخویی در رفتار مرد سیاسی سنتی ایرانی، نشانه ضعف و عدم اعتماد به خود تعبیر میشود و سرکوب و ارعاب، ابزار اصلی رهبری بوده است. در کوران چنین فرهنگ فرتوت و کهنه و دیرینهایست که مردی چون دکتر محمد مصدق طلوع میکند و تابوها را میشکند. او جامعه را از جمود فکری بیرون میآورد. به جای زبان خشونت و زور، از زبان قانون میگوید، هر چند که سخنانش برای تودهها ناآشنا است اما بر دل مینشیند. مصدق به جای تنبیه و فضای خفقان، بحث و گفتوگو، آزادی بیان، آزادی قلم، و آزادی اندیشه، سخن میگوید. هر چند این فضا، فضایی است بیگانه، اما دلپذیر مینماید و دوست داشتنی و تنفس پذیر.
نقش مصدق در تاریخ بسیار کم به چشم آمده و این چیزی است که از ۶۰ سال گذشته تا به حال وجود داشته است
افشار در ادامه گفت: دکتر مصدق، پیوسته میراث مشروطه را محترم میدانست و علاقمند به راه مشروطه شدن مملکت زیر لوای قانونی بود که از زمان کوششهای ناصرالدین شاه در راه مدرنیته، برداشته شده بود و با تلاش ممتد روشنفکران و تجددخواهان و مجاهدین راه آزادی و مردم کوچه و بازار، منتهی به امضای فرمان مشروطیت به سال ۱۹۰۶ میلادی گشت.
دکتر محمد مصدق هر چند سیاستمداری بود از تبار ایرانی، اما از لحاظ خلق و خوی و روحیه، از قبیلهای دیگر بود. او مانند مهاتما گاندی در هندوستان، نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و مارتین لوترکینگ، رهبر جنبشهای آزدیخواهی سیاه پوستان در آمریکا، شیوههای مبارزاتی نوینی را به تودهها آموخت تا خود را از زنجیرهای آهنین زور و ستم، رها سازند. با خشونت مبارزه کنند آنهم با پندار و روشهای عدم خشونت. با ژرف اندیشی در معیارهای انسانی و مدنی، بینظمیهای اجتماعی را به نظم آورند.
وی در ادامه با اشاره به شیوههای برخورد سیاسی و اجتماعی مصدق گفت: او مدام سعی داشت که ملتی استبداد زده و حرف زور شنیده را از مخروبه تحقیر، بیرون بکشد و فرصت بالگشایی عقیده و آرزو را در جهت دستیابی به استقلال ملی، برای هر ایرانی ممکن سازد. در این مسیر، پیشروتر از اوضاع سیاسی زمان خود بود، از این رو با تضادهای متفاوت، هم در جامعه داخلی، هم در جامعه جهانی، روبرو گشت.
محمد مصدق، علیرغم زمان محدود و کوتاه نخست وزیریاش و تشکیل یک دادگاه نظامی فرمایشی که اهداف او را در نیمه راه سرکوب کرد، وی را زندان و تبعید نمود، از خود چنان معیارهایی بر جا نهاد که باز تولید و باز استقرار یک نظام استبدادی را در مملکت ما غیر ممکن ساخته است. از این رو دشمنان سر سخت او همواره از جرگه استبدادیون و زورگویان بودهاند و خواهند بود که در نهایت سرافکنده، خجل و شکستخورده از صحنهٴ زندگی مردم بیرون رانده خواهند شد.
نسل امروز ایران و نسلهای پیش رو، نه کشش و رغبتی در الهام گرفتن از مردان کشورگشا دارند که با توسل به زور زرادخانهها، قهرماننمایی میکنند و نه اشتیاقی به رهبری دیکتاتورهای صالح که از طریق ایجاد جو خفقان و سرخوردگی و زندانهای عقیدتی، بشارت نان و زندگی مدرن را میدهند. نسل امروز و نسلهای در راه، به نظر میرسد همانگونه که در حیطهٴ ادبیات، علم و فلسفه و هنر، نیازمند الگوهای فکری هستند، در بستر سیاسی نیز جستجوگر چنین نیازی میباشند.
کمتر مردانی در تاریخ میتوان یافت که خود را عاری از نفسپرستی به کشور خود اختصاص باشند و مصدق از جمله این مردان بود
فخرالدین عظیمی استاد تاریخ دانشگاه کانکتیکت با گرامیداشت یاد هوشنگ کشاورز صدر گفت: در این سالها کسی مانند آقای کشاورز صدر که نمودار تجلی سنتهای مصدق باشد ندیدم. او در حافظه جمعی ملت ایران با میراث فکری که به جای گذاشت حضور خواهد داشت.
این استاد تاریخ در ادامه گفت: جهانبینی سیاسی مصدق حاصل محیط اجتماعی، تجربهها، تحصیلاتش در فرانسه و سوییس و تعملات او درباره جامعه و سیاست در ایران است. به گمانم در بررسی جهانبینی مصدق عامل نخست مشروطیت است و هیچ عاملی به اندازه مشروطه بر مصدق اثر نگذاشت. از دید مصدق مشروطیت نقطه عطفی در تاریخ ایران بود و لایههای آگاه وفعال ایران به پا خواستند و خواستار تغییر اساسی در شیوه کشور داری شدند.
پیدایش مفاهیم عمدهای مانند ملت شهروند حاکمیت ملی آزادی حق مسئولیت و از این قبیل پیامد انقلاب مشروطه بود. به دنیال مشروطه این باور به وجود آمد که دربار دیگر مرکز ثقل سیاست کشور نیست و شاه متمدن از وسوسه دخالت در امور اجرایی کشور پرهیز میکند و حق چنین دخالتی را هم ندارد.
عظیمی گفت: مصدق در دوران تحصیلات در فرانسه و بخصوص سوییس با مفاهیم عمده فکر سیاسی مدرن انس گرفته بود و اندیشههای عصر روشنگری اروپا بر او اثر زیادی گذاشته بود و از کسانی مانند ژان ژاک روسو تاثیر گرفته بود. برداشت او از مفهوم آزادی و اهمیت آن در شکل گیری شخصیت انسان از اهمیت انتخاب و انتخابات از حکومت قانون و از مصالح ملی و خیر عمومی در اثر تحصیلات او در اروپا و آشنایی با افکار و نهادهای اروپایی شکل گرفت و توجه مصدق به همه پرسی و رفراندم بیشک متاثر از آشنایی او با سنتها و فضای سیاسی کشور سوییس بود.
مصدق نه فقط با تشکیل دولت بلکه از چهارده سالگی به مبارزه با بیگانه وعوامل داخلی آن پرداخته بود
سیروس بینا استاد ممتاز دانشگاه مینه سوتا در ابتدای سخناناش گفت: جریان کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو و جریان ملی شدن نفت ایران نه تنها برای مردم ایران بلکه برای مردم منطقه خاورمیانه اهمیت خاصی دارد و حتی ما باید در یک چارچوب جهانی آنرا بررسی کنیم. این کودتا پایه کودتاهای بعدی را گذاشت. بعد از این کودتا ما شاهد کودتای دیگری در گواتمالا بودیم و سپس در آفریقا و امریکای لاتین و اندونزی و جاهای دیگر این کودتاها ادامه یافت.
این مجموعه اتفاقات باعث میشود که ما دقیق به آنها نگاه کنیم اما ایران را تافته جدا بافته ندانیم. در این مجموعه کشورها شباهتهای زیاد اقلیمی، سیاسی و ایدیولوژیک با هم دارند و میتوان آنها را در یک گروه رده بندی کرد.
وی در پایان گفت: در کودتای بیست و هشت مرداد باید مسئله نفت را در ادامه جنبش مشروطه ببینیم. حرکت نهضت ملی کردن نفت یک جریان سیاسی است و رابطه تنگاتگی با تحول اجتماعی دارد و اساسن در رابطه با جنبش مشروطه با هدفهای توامانی آمده است. نهضت ملی شده نفت و مشروطه در واقع مبارزه با سنتهای دیکتاتوری بود و همزمان هدف مبارزه ضد استعماری و جلوگیری از نفوذ قدرتهای بیگانه شد.
نادر اسکویی کارشناس ارشدخاورمیانه، به خاورمیانه پس از مصدق پرداخت و گفت: آرمانهای مصدق که حاصل بیش از نیم قرن خدمت او به جامعه بود امروزه آرمانهای میلیونها انسان در سراسر کشورهای خاورمیانه است. مصدق پیشگام پیش بردن مسایلی در خاورمیانه بود که امروزه هم شاهد آنها هستیم و میبینیم که مردم خاورمیانه به خاطر آن آرمانها به خیابانها میروند و مبارزه میکنند.
مالکیت ملتها بر منابع ملی خودشان یکی آرمانهای مصدق بود و یادمان است که هیچ یک از کشورهای خاورمیانه حق مالکیت بر منابع ملی خود را نداشت و مصدق پیشگام و پرچمدار ملی کردن نفت و پیشاهنگ حق مالکیت کشورهای خاورمیانه در منابع خودشان بود و این به مراتب بالاتر از صرفا ملی کردن نفت است. بعد از ملی شدن نفت در ایران شرکتهای نفتی توانستند دوباره صنعت ملی نفت را در فرم تشکیل و تاسیس کنسرسیوم غیرملی کنند اما با آغاز دهه هفتاد در کشورهایی مانند الجزیره، الجزایر، عراق، لیبی، عربستان، کویت و اخیرا قطر و امارات سالها بعد از ایران توانستند با الگو قرار دادن ایران منابع خود را ملی اعلام کنند.
مصدق به جای تنبیه و فضای خفقان، بحث و گفتوگو، آزادی بیان، آزادی قلم، و آزادی اندیشه، سخن میگوید
وی در پایان گفت: مصدق نفت را به عنوان یک کالای استراتژیک درک کرده بود و برایش کاملا آشکار بود که غرب هر کاری خواهد کرد تا مانع ملی شدن صنعت نفت شود و در نهایت با کودتایی که انجام شد قربانی آرمانهایش شد. اگر مصدق امروز زنده بود برای تحولاتی که در خاورمیانه برای ملی شدن منابع کشورها اتفاق افتاد خوشحال و مفتخر بود. مهمترین دستاورد مصدق نوع کار وی به عنوان خادم ملت است. مصدق اعتقاد داشت فساد یکی از مهمترین مشکلات پیش روی کشورهای خاورمیانه است. او با افکار زندگی و حکومتاش نشان داد که میتوان از فساد جدا شد و خادم ملت بود و اگر بخواهیم در بلند مدت نگاه کنیم این مهمترین دستاورد دولت مصدق نه فقط برای ایران بلکه برای تمام خاورمیانه است.
قباد فخیمی دیگر سخنران این کنفرانس گفت: از سال ۱۷۷۶ و پس از استقلال امریکا که بریتانیا این سرزمین پهناور و وسیع را از دست داد محتاج منابع طبیعی و کشاورزی بود و متوجه شرق شد و سپس با تمام قدرت به سوی هندوستان رفت تا آنجا را تصرف کند. نتیجه این اقدام مستعمره شدن تمام خاور دور بود. پس از این اقدام انگلستان سعی کرد برای جلوگیری از پیشروی روسها به سوی هند، ایران و روسیه را درگیر جنگ کند تا هم مانع پیشروی روسها شود و هم ایران را که همسایه هندوستان بود به کشوری ضعیف و مفلوک تبدیل کند. در واقع انگلستان با این کار یک چتر حفاظتی به دور هندوستان کشید و کشورهای دیگر را سپر بلای هندوستان و در واقع منافع خودش کرد و نتیجهاش هم از دست دادن بخشهای بزرگی از ایران در شمال و شرق شد.
وی در ادامه افزود: در سالهای بعد و در دوران قاجار تمام صادرات و واردات، گمرک، راه آهن، قراردادهای نفتی، مراکز امور مالی مانند بانک شاهنشاهی در خدمت انگلستان بود و حتی این قرارداد مورد اعتراض کشورهای دیگر اروپایی قرار گرفت.
جهانبینی سیاسی مصدق حاصل محیط اجتماعی، تجربهها، تحصیلاتش در فرانسه و سوییس و تعملات او درباره جامعه و سیاست در ایران است
پرستو فروهر آخرین سخنران این کنفرانس ضمن قدردانی از دکتر حمید اکبری و آذر خونانی و بنیاد دانشگاهی دکتر محمد مصدق شعر قلعهبان در بگشا اثر زنده یاد پروانه فروهر که در بازدید از احمدآباد آنرا سروده بود خواند و گفت: در همین چند بیت کوتاه عمق شیفتگی پدر و مادرم نسبت به مصدق و مقام والایی که در نزد خویش برای او قایل بودند به وضوح به تصویر کشیده شده است. برای ملموس کردن این تصویر شاعرانه در واقعیت روزگار پدر و مادرم میخواهم شما را از این راه دور به خانه آنها ببرم که بر جای جای آن سایه پر وسعت مصدق افتاده است. نزدیک پانزده سال است که پدر و مادرم دیگر زنده نیستند اما حضورشان در این خانه مانده است. در نبود انسانها تاریخ در اشیا محفوظ میماند از زبان نوشتارها، تصاویر و مکانها میتوان تاریخ را بازخوانی کرد و شاید اندکی از حال و هوای گذشته را بازیافت. خانه ما در خیابان هدایت در محلهای قدیمی در نزدیکی میدان بهارستان قرار دارد محلهای که خاستگاه بسیاری از تحولات تاریخ سیاسی ایران و انباشه از خاطرات دوران نهضت ملی به رهبری مصدق است. زندگی در این محله با منش سیاسی پدر و مادرم سازگار بود که همواره سعی میکردند با حضور خود نشانهای از تداوم این مبارزه بسازند.
در سالهای کودکی هربار که با پدر یا مادرم از میدان بهارستان میگذشتم سر در مجلس شورای ملی را با آن شیرهای سنگیاش نشانم میدادند و در چند جمله ساده برایم از جنبش مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت و دروان حکومت مصدق میگفتند. پدرم به ضلع غربی میدان اشاره میکرد که آنجا قرارگاه حزبشان حزب ملت ایران بوده که در روز بیست و هشت مرداد به تسخیر کودتاچیان در آمد و دیگر حتی نشانی از ساختمانش هم باقی نمانده بود. همانطور که ایستاده بود بازویش را به این سو و آن سو میکشید و با دستش به جهتهای گوناگون این میدان اشاره میکرد و از محلهها و بناهایی میگفت که دیگر خاطرهشان باقی بود.
مصدق در دوران تحصیلات در فرانسه و بخصوص سوییس با مفاهیم عمده فکر سیاسی مدرن انس گرفته بود و اندیشههای عصر روشنگری اروپا بر او اثر زیادی گذاشته بود و از کسانی مانند ژان ژاک روسو تاثیر گرفته بود
وی در ادامه افزود: زندگی در این محله برای پدر و مادرم نشانهای بود از حفظ پیوندشان با خاستگاه سیاسیشان در نهضت ملی به رهبری مصدق. برای اهالی و کسبه محله دیدن پدرم یادآور آن تاریخ محترم بود. در آذر ماه هزار و سیصد و هفتاد و هفت که پیکرهای بیجان پدر و مادرم در این محله با حضور گسترده مردم تشییع شد انگار همه میدانستند که علیرغم قلدریها و ممانعتهای ماموران انتظامی باسیتی تابوتهای آنان را تا میدان بهارستان ببرند تا بدرقهشان در آنجا پایان یابد که حیاط سیاسیشان آغاز شده بود. همه میدانستند که باید از نام مصدق شعار اعتراض برای قتل آن دو بسازند.
چند روز بعد از خاکسپاری پدر و مادرم یکی از دوستان قدیمی آنها بسته کوچکی را برایم آورد. پدر و ماردم که سالها در خطر یورش ماموران امنیتی زندگی میکردند بسیاری از اسناد زندگی سیاسیشان را نزد دوستانشان به امانت میگذاشتند. آنروز آن دوست در ایوان خانه ایستاده بود، بسته را با احترام روی دو دستش گرفته بود و اشک در چشم داشت. روی کاغذهای شیری رنگ خط محترم و قدیمی دکتر مصدق نقش بسته بود و بالای هرکدام در کنار تاریخ نوشته بود احمد آباد. در یکی از آن نامهها او در تبریک ازدواج پدر و مادرم نوشته است خداوند نجار نیست اما در و تخته را خوب به هم جور میکند. چشمهایم روی این جمله که بارها به نقل از این نامه مصدق از زبان مادرم شنیده بودم میخکوب شده بودند و پر از گریه میشدند.
در گنجینه احساسات انسانی جایی هست که میان افسوس و غرور فاصلهای نیست. من آنجا ایستاده بودم و سنگینی نامههای مصدق در دستانم و ذهنم انباشته از خاطرههای تلخ و شیرین سرنوشت پدر و مادرم میشد که آنچنان به هم جور شدند که حتی مرگ از هم جدایشان نکرد.
آرمانهای مصدق که حاصل بیش از نیم قرن خدمت او به جامعه بود امروزه آرمانهای میلیونها انسان در سراسر کشورهای خاورمیانه است
هربار که مامورانی برای بازداشت پدرم میآمدند، خانه را تفتیش میکردند و در کنار کتابها و کاغذهای ممنوعه عکسهای دکتر مصدق را نیز از دیوارها وقفسههای کتابخانه پایین میکشیدند و به همراه پدرم میبردند. پدر چند ماهی وگاه چند سالی در بازداشت میماند و مادرم با همان سماجتی که ویژگی او بود تنها روز بعد تمام قابهای خالی را با عکسهای دیگری از دکتر مصدق پر میکرد. انگار حضور این عکسها نمادی از هویت سیاسی او بودند که به جد سعی در حفظش داشت.
پرستو فروهر در پایان گفت: میخواهم چند سطری از یک نوشتار پدرم در رسای مصدق را نقل کنم که زیر شیشه میزش گذاشته بود. به اعتقاد من که هنوز و همچنان سرباز کوچکی در سپاه مصدق هستم، مصدق صدای رسای تاریخ بود. تاریخ درد، تاریخ فشار، تاریخ سوگ. مصدق فشرده خواستهای یک ملت و چکیده آرزوهای سرکوفته ملتهای ستمدیده بود. مصدق فریادی بود از ژرفای تاریخ و در پیوند با همه تاریخ. مصدق صخره قول پیکری بود که تکیه بر خاک میهن داشت و زیرساخت استواری بود برای هر جنبشی که پس از او پدید آمد. بسیاری از جنبشهای بزرگ استقلال طلبانه ملتهای زیر سلطه استعمار، بر گرده پیرمرد جوان اندیشی چون او پی ریزی شده است. مصدق سنگ فرسایش ناپذیر بنای تاریخ است و حلقهای ستبر بر زنجیر پیکارهای رهایی بخش ملتهای جهان است. مصدق یک خاطره بیمرز است برای ملتی که همیشه بخش بزرگی از نیروی درهم کوبنده و سازنده خویش را از خاطرههای عاطفی و تاریخی کسب کرده است.
از: رادیو کوچه