مردان مخوف کاگب، اتحاد شوروی را در پایان جنگ سرد از دست دادند، اما با پوتین دوباره روسیه را گرفتند. این مامورین سازمان اطلاعاتی شوروی سابق، با خشم و حسرت سالهای فلاکت بار یلتسین را مشاهده کردند، برای سرنگونی او و خانوادهاش نقشه کودتا ریختند، اما تنها با ولادیمیر پوتین بود که با صندوق رای، تزار جدید را بر کرسی کرملین نشاندند.
کاترین بلتون، خبرنگار پیشین روزنامه فایننشال تایمز در روسیه، با این روایت از ظهور و قدرتمندشدن پوتین، ما را با زوایای بیشتر تحولات سیاسی روسیه بعد از اتحاد شوروی آشنا میسازد. بلتون بهخوبی توانسته است از لابهلای گفتوگو با بانکداران، میلیادرهای روس، وکلای حقوقی، و افراد پیشین نزدیک به رئیس جمهوری روسیه، داستان رسیدن پوتین به کرملین را روایت کند.
پوتین در سالهای پایانی دهه ۸۰ میلادی در آلمان شرقی به عنوان مامور کاگب کار میکرد. بلتون میگوید که او و همکارانش در اواخر حکومت گورباچف میدانستند که شوروی در حال سقوط است و برای محافظت از خود نقشه میریختند. زمانی که پوتین معاون شهرداری پترزبورگ بود، حلقه کاگب آهسته آهسته درصنایع مهمی مانند نفت و کشتیرانی در آن استان رخنه کردند.
بلتون در کتاب خود شرح میدهد که چطور پوتین و ماموران سابق کاگب در سالهای هرج و مرج ریاست جمهوری بوریس یلتسین، سرمایههای دولتی را به شکلی ماهرانه غارت میکردند و برای گسترش نفوذ اقتصادی و سیاسی خود، با باندهای جنایتکار همکاری میکردند. یک نمونه این ثروتاندوزی، این بود که نفت دولتی با قیمت پایین برای مصرف داخلی را از طریق شرکتهای واسطه در اروپا، به نرخ بالای روز میفروختند. در نیمه اول دهه ۹۰، «ماموران اطلاعات خارجی کاگب سابق، کنترل بخش اعظم صادرات نفتی روسیه را در اختیار داشتند.»
برخی باور دارند که پوتین تصادفی به کرملین راه یافت. یلتسین او را فردی کاردان یافت که اول به عنوان نخستوزیر، و بعد کاندیدای جانشینی خود معرفی کرد. اما بلتون تصویر پیچیدهتری از به قدرت رسیدن پوتین به دست میدهد. وقتی حلقه کمونیستها و ماموران سابق کاگب نزدیک به یوگنی پریماکوف، نخستوزیر جاهطلب وقت روسیه، با انتشار اسناد فساد خانواده یلتسین میخواستند زمینه سقوط او را مساعد کنند تا پریماکوف جایش را در انتخابات بعدی بگیرد، یلتسین و خانوادهاش برای حفاظت از منافع اقتصادی و سیاسی خود به پوتین روی آوردند.
به گفته بلتون، حلقه یلتسین پوتین را یک بوروکرات کاربلد میدانستند که «مثل سگ وفادار است.» آنها پس از بیماری شدید یلتسین، از ترس کودتای کمونیستهای پیشین که از یلتسین و خانوادهاش متنفر بودند، روی پوتین سرمایهگذاری کردند.
نویسنده شرح میدهد که پوتین در دوره اول ریاست جمهوری اعتماد بهنفس لازم را برای مقابله با مشکلات روسیه، از جمله برخورد با شورشیان چچنی، نداشت. حتا یک بار میخواست از قدرت کنار رود، اما ماموران سابق کاگب وفادار به او، از این کار منصرفش کردند.
کتاب توضیح میدهد که پوتین با زندانی کردن میخاییل خودروکوفسکی، میلیاردر قدرتمند و مدیرعامل شرکت نفتی یوکاس، هم توانست جایگاه خود را محکم کند و هم از آنها انتقام بگیرد که از نظر پوتین و حلقه کاگب مسئول فلاکت و فقر در روسیه بودند. خودروکوفسکی شرکت نفتی یوکاس را به کمتر از ۱۵۰ میلیون دلار با رانت دولتی خرید که بعدا ارزش آن به بیش از ۲۰ میلیارد دلار رسید. او ثروت خیره کننده خود در یوکاس را از فروش نفت ارزان و با یارانه دولتی در بازارهای جهانی به دست آورد.
میلیاردرهای روسی در آغاز با اطمینان کامل قدرت پوتین را به چالش میکشیدند. اما زندانی شدن خودروکوفسکی و ضبط داراییهای او، زنگ خطر را برای آنان به صدا در آورد. این اشخاص با نفوذ، تسلیم و همدست پوتین شدند.
پوتین با آن که به فساد و غارتگری خانواده یلتسین و حلقه نزدیک به آن پایان داد، اما «سرمایهداران بزرگ وفادار به پوتین بیشتر از دوره یلتسین ثروت به هم زدهاند. اکنون، هرچیزی به آنان از سوی کرملین دیکته میشود. آنها وقتی یک فرصت تجاری میبینند، اول از «پاپا» [لقب طعنهآمیز پوتین] اجازه میگیرند.»
پوتین و حلقه کاگب برای کنترل روسیه نه تنها صنایع استراتژیکی مانند نفت و آهنآلات را در اختیار دارند، بلکه به علت فساد گسترده و سیستم مافیایی اقتصادی، همه چیزهای دیگر هم در چنگشان است. نهادهای دولتی مانند دادگاه و دادستانی پیش از آن که در خدمت اجرای قانون و حفاظت از حقوق مردم باشند، وسیلهای برای ازمیان برداشتن رقبا و غصب داراییهای آنانند. در این کتاب میبینیم که چطور افراد معتمد پوتین، از جمله میلیاردرهای قدرتمند، پس از مخالفت با او مجبور به پذیرش تبعید شدند و شرکتها و داراییهای خود را در روسیه از دست دادند.
نویسنده مینویسد که پوتین و حلقه نزدیک به او، دموکراسی و اصلاحات اقتصادی لیبرال را مسبب فروپاشی و ذلت روسیه میدانستند، و شرح میدهد که چگونه نظام جدید سیاسی مبتنی بر انتخابات و اقتصاد بازار را از درون فاسد، و به خود وابسته کردند.
در این کتاب میبینیم که پوتین برای گسترش نفوذ در اروپا دست به سرمایهگذاری عظیمی زده است، به صورتی که ثروت میلیاردرهای روسی نزدیک به پوتین در بانکها و بازارهای مالی و مسکن لندن جای مهمی برای خود باز کرده است.
نویسنده نشان میدهد که دولتهای غربی چشم خود را بر ورود پولهای کثیف حلقه پوتین میبندند و آنها به راحتی در میان احزاب و نخبگان اقتصادی و سیاسی کشورهایی چون بریتانیا نفوذ میکنند. اکنون سرمایهداران روسی نزدیک به کرملین، به راحتی احزاب دستراستی و فاشیستی مخالف دموکراسی و لیبرالیسم را کمک مالی میکنند و به توسعه نفوذشان در میان رایدهندگان کمک میکنند.
یک بانکدار سابق روسی به نویسنده گفته است: «همه چیز در امریکا قابل خرید است. ما خیلی به ارزشهای غربی باور داشتیم… اما در عمل دیدیم که همه چیز وابسته به پول است، و تمام این ارزشها مطلقا آلوده به ریاکاری و تظاهرند.»
از: ایندیپندنت