سازمان مجاهدین از یک سو خطاب به قدرت های غربی وانمود می کند که خشونت را کنار گذاشته و از کنار گذاشتن جنگ مسلحانه و عملیات نظامی حرف می زند، از سوی دیگر اما در تبلیغات رسانه های فارسی زبان خود با به بازی گرفتن جان مردم، همچنان بر طبلِ جنگ مسلحانه می کوبد. موضوع چیست؟
***
در ویدئو کلیپ های تبلیغی که سازمان مجاهدین منتشر می کند و مدعی است که هواداران آن از ایران ارسال کرده اند، افرادی دیده می شوند که سلاح در دست در حمایت از این سازمان شعار می دهند. این ویدئوها قابل راستی آزمائی نیستند. برخی از سلاح ها، تفنگ های بادی هستند. در یک نمونه، فردی که یک تفنگ بادی در دست دارد در حالی که سقف بالای سرش دیده می شود، دو بار به هوا شلیک می کند! این ویدئوها به وضوح تبلیغی و بخشی از پروپاگاندای سازمان مجاهدین می باشد تا نشان دهد در ایران نیرو و هوادار دارد:
https://www.facebook.com/watch/?v=226111082473590
https://www.facebook.com/watch/?v=4006171656118732
این سازمان در رسانه های اجتماعی رسمی یا غیر رسمی اش از “ارتش آزادیبخش ملی ایران” سخن گفته یا برخی گفته های مسعود رجوی با آرام این “ارتش” منتشر می شود. بسیاری ویدئو- سرودهای این سازمان با تصاویر یا اشعاری در تشویق عملیات نظامی همراه است:
https://www.facebook.com/Masoud.Kalani1330/videos/1558362641199706
عملکرد متناقض
اما سازمان مجاهدین سال ها قبل مدعی شده بود که جنگ مسلحانه را کنار گذشته است. چه چیز را باید باور کرد و دوگانگی در حرف و در عمل از سوی این سازمان نشان دهنده چیست؟
در سال ۲۰۰۷ دادگاه “پوئک” در انگلستان به موضوع خروج سازمان مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی رسیدگی می کرد. پوئک مخفف “کمیسیون تجدیدنظرخواهیِ سازمانهای ممنوعه- PROSCRIBED ORGANISATIONS APPEAL COMMISSION (POAC)” می باشد.
در سال ۱۳۷۹ نام سازمان مجاهدین در انگلستان در لیست سازمان های تروریستی قرار گرفته و به این دلیل با محدودیت های بسیار زیاد مواجه بود. این سازمان تلاش های گسترده ای را در سطوح مختلف از جمله در ارتباط با نمایندگان پارلمان بریتانیا آغاز کرد تا بتواند از این لیست خارج شود. نهایتا با توسل به راه کارهای حقوقی، دادگاه پوئک به این موضوع رسیدگی کرد.
یکی از شرایط حذف سازمان مجاهدین از لیست تروریستی اعلام پایان جنگ مسلحانه و کنار گذاشتن عملیات نظامی بود. به همین منظور افرادی از رهبرانِ سازمان مجاهدین به عنوان شاهد به دادگاه معرفی شده بودند تا اعلام پایان جنگ مسلحانه و کنار گذاشتن باور و پایبندی به عملیات نظامی را شهادت دهند. از جمله: مهدی براعی، صدیقه حسینی، مژگان پارسایی، حسین عابدینی محمد سیدالمُحدّثین.
نمایندگان سازمان مجاهدین در این دادگاه مدعی بودند که این سازمان از سال ها پیش، یعنی خرداد ۱۳۸۰ / ژوئن ۲۰۰۱ پایان جنگ مسلحانه را اعلام کرده و این سازمان دیگر دست به عملیات نظامی در داخل ایران نمی زند.
مهدی براعی در مورد این تصمیم می گوید: “من تأیید می کنم که در ژوئن ۲۰۰۱ / خرداد ۱۳۸۰ شورای رهبری مجاهدین خلق تصمیم گرفت به فعالیت های نظامی خود پایان دهد. این تصمیم در کنگره فوقالعادهای که در اواخر ژوئن ۲۰۰۱ در شهر اشرف عراق برگزار شد، مورد بحث و تایید اعضا قرار گرفت. من در کنگره حضور داشتم. متعاقباً، در ژوئیه ۲۰۰۱، شورای رهبری مجاهدین خلق با ابلاغ دستورالعملی به تمامی واحدهای عملیاتی مجاهدین خلق ایران و سایر اعضای مجاهدین خلق ایران، این تصمیم را اجرا کرد.” صفحه ۹۳ حکم دادگاه- پارگراف شماره ۲۱۴ (مهدی براعی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین می باشد. او از قبل از انقلاب به عضویت این سازمان در آمده و عضو کمیته مرکزی بود. پس از انحلال کمیته مرکزی و دفتر سیاسی نیز پیوسته در سطوح رهبری این سازمان فعال بوده است.)
صدیقه حسینی از زنان شورای رهبری مجاهدین نیز در این مورد می گوید:” شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق در نشست فوقالعاده خود در ژوئن ۲۰۰۱ / خرداد ۱۳۸۰ که در شهر اشرف در عراق برگزار شد، با اکثریت قاطع تصمیم گرفت که به تمام عملیات نظامی سازمان پایان داده و آن تصمیم را در ژوئیه ۲۰۰۱ اجرایی کند. من در جلسه فوقالعاده سازمان حضور داشتم. … من می توانم تأیید کنم که شورای رهبری این تصمیم را در ژوئیه ۲۰۰۱ در سراسر ایران به اجرا در آورد. … پس از سال ۲۰۰۱، مجاهدین خلق ایران دیگر ساختار نظامی در داخل ایران نداشت و در هیچ گونه اقدام نظامی، آموزش، برنامه ریزی، جمع آوری اطلاعات، حفظ یا دستیابی به تسلیحات، یا تشویق یا ترغیبِ اعمال خشونت آمیز توسط اعضای خود شرکت نداشت.” صفحه ۹۳ حکم دادگاه- پاراگراف شماره ۲۱۵ (صدیقه حسینی از زنان شورای رهبری سازمان مجاهدین و از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ مسئول اول این سازمان بوده است.)
در حکم دادگاه به نقل از مژگان پارسائی نیز آمده است: “خانم پارسایی تصمیم شورای رهبری مجاهدین خلق ایران در ژوئن ۲۰۰۱ را در مورد پایان دادن به عملیات نظامی در داخل ایران یادآوری و تأیید کرد که بعداً در جلسه فوقالعاده سازمان مجاهدین خلق ایران تأیید شد.” صفحه ۹۸ حکم دادگاه- پارگراف شماره ۲۲۶ (مژگان پارسائی از زنان شورای رهبری سازمان مجاهدین و از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ مسئول اول این سازمان بوده است.)
چرا سازمان مجاهدین اعلامِ کنار گذاشتن جنگ مسلحانه را اعلام نمی کند؟
مهدی براعی، از نمایندگان سازمان مجاهدین در دادگاه پوئک در مورد اینکه چرا سازمان مجاهدین پایان جنگ مسلحانه و توسل به عملیات نظامی را علنی اعلام نکرده، توضیح می دهد:” اگرچه سازمان مجاهدین خلق به همه اعضای خود دستور داد تا به تمامی عملیات نظامی پایان دهند، اما ملاحظاتی با اولویت بالاتر، مربوط به امنیت اعضای مجاهدین خلق ایران باعث شد که از اعلام علنی این تصمیم خودداری کنند.” براعی در ادامه توضیح می دهد: “اگرچه تصمیم برای پایان دادن به فعالیت نظامی در سراسر ایران در ژوئیه ۲۰۰۱ اجرا شد، من توضیح داده ام که مشکلات ارتباطی به این معنی است که تعدادی از اعضا پیام را برای چند ماه دریافت نکردند. به همین دلیل در چند ماه پس از این تصمیم، تعدادی عملیات نظامی انجام شد. سازمان مجاهدین خلق ایران، مطابق با سیاست شفاف خود، در یک سری بیانیههایی که در آن زمان منتشر شد، مسئولیت آن عملیات را پذیرفت. از آن زمان تاکنون، مجاهدین خلق هیچ گونه عملیات نظامی در داخل ایران انجام نداده و هیچ ساختار نظامی یا سلاحی در داخل ایران حفظ نکرده است.” صفحه ۹۳ حکم دادگاه- پارگراف شماره ۲۱۴
کماکان این پرسش باقی می ماند: با توجه به اینکه سازمان مجاهدین ادعا می کند در سال ۲۰۰۱ جنگ مسلحانه را پایان یافته اعلام کرده است، معلوم نیست چرا تا زمان تشکیل دادگاه در سال ۲۰۰۷ هیچ نشانه ای از اینکه این سازمان تصمیم خودش را اعلام کرده باشد، در دست نیست. همچنین معلوم نیست اگر واقعا آنچه سازمان مجاهدین در دادگاه پوئک ادعا کرده، حقیقت دارد، پس چرا تا امروز، یعنی تا سال ۱۴۰۰/ ۲۰۲۲، هنوز هم هیج سند، گفته یا نوشته ای به زبان فارسی از سوی این سازمان در مورد پایان جنگ مسلحانه و عملیات نظامی در تائید آنچه در آن دادگاه اعلام کرده بود وجود ندارد.
اما آیا واقعا چنین تصمیم گیری، آنگونه که نمایندگان سازمان مجاهدین در دادگاه اعلام کرده اند انجام شده است؟ چنان کنگره یا جلساتی که چنین موضوعی به بحث گذاشته شده و بعد به اتفاق آرا به تصویب رسیده باشد واقعی است؟ آنان که سازمان مجاهدین را می شناسند و در آن زمان در درون سازمان مجاهدین بوده اند چنین ادعاهائی را کاملا دروغ دانسته و تاکید می کنند تصمیم گیری در مورد همه سیاست های کلان به مسعود رجوی است و چنین ادعاهائی فقط “ژست های دمکراتیک” است که گویا در این تشکیلات واقعا کنگره و رای گیری و بحث و تبادل نظر و تصمیم گیری جمعی وجود دارد.
“خُدعه” سازمان مجاهدین
پاسخ خمینی در مورد اینکه چرا در پاریس وعده آزادی و دمکراسی داد، اما وقتی به قدرت رسید طور دیگری عمل کرد، این بود: “خُدعه کردم؟”
خُدعه فراتر از دروغ و به معنی فریبکاری است. یعنی آگاهانه برای فریب دادن دیگران حرفی زده می شود، اما بعدا و به سادگی، همان حرف یا قول و قرار زیر پا گذاشته می شود. خُدعه یک تاکتیک است برای فریب دیگران. وسیله ای برای رسیدن به هدف. هدف وسیله را توجیه می کند!
جای تعجب ندارد که سازمان مجاهدین که ریشه مشترک ایدئولوژیکی با خمینی و حکومت او دارد از همان روش هائی استفاده کند که آموزه های مذهبیشان آنرا تشویق و تائید می کند.
در واقع سازمان مجاهدین برای آنکه از لیست نیروهای تروریستی انگلستان خارج شود، در برابر دادگاه پوئک با توسل به “خُدعه”، پایان جنگ مسلحانه را اعلام کرد. با این وجود در عمل به همان سیاست وفادار بوده و در ویدئوکلیپ های تبلیغی اش این پایبندی را اعلام می کند.
تبلیغات این سازمان در تشویقِ “جنگ مسلحانه” یعنی بازی با احساسات مردمِ خشمگین و جان به لب رسیده ای که تا حد انتقام “تشنه به خون” حکومتگران در ایران هستند. سازمان مجاهدین با سوء استفاده از این خشم عمومی، به دنبال آن است تا با تبلیغاتش به تهیج و تحریک احساسات جوانان بپردازد. برای این سازمان این جوانان سربازانِ یک بار مصرف به شمار میایند. این یعنی بازی با جان انسان ها!
مسعود رجوی، رهبر این سازمان در حالی به دیگران دستور می دهد تا خود را برای او به آتش بیاندازند که ۱۹ سال است هیچ عکس یا تصویری از او دیده نشده است! کسی که جرعت نشان ندان خود را ندارد، از دیگران خواهان عملیات بی باکانه می شود!
سازمان مجاهدین نشان داده که در مقابل هیچ سیاستی پاسخگو نبوده و هیچ مسئولیتی در برابر اعمال و رفتار خود نمی پذیرد. این سازمان که بر طبل جنگ مسلحانه می کوبد اول باید پاسخ دهد: چرا جنگ مسلحانه چریک شهری این سازمان در سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به شکست انجامید؟ چرا فرمان “قطع سرانگشتان دشمن” در پی شکست تظاهرات مسلحانه مهر ماه ۶۰ و همچنین عملیات “گردان های پیشمرگه مجاهد خلق” در کردستان شکست خورد، چرا عملیات اعزام نیروهای آموزش دیده در عراق برای انجام خمپاره اندازی در تهران به شکست انجامید، چرا استراتژی “جنگ آزادیبخش” در عملیات فروغ جاویدان با بیش از ۱۳۰۰ نفر کشته به شکست انجامید؟ اگر سیاست های پیشین این سازمان درست بود، پس امروز این سازمان چند هزار کیلومتر دورتر از ایران و در کشور آلبانی چکار می کند؟ چرا مسعود رجوی که در همه این سال ها “مسئول اول سازمان مجاهدین”، “مسئول شورای ملی مقاومت”، “فرمانده کل ارتش آزادیبخش” و “رهبر عقیدتی” و دائم العمر این سازمان بوده است حاضر به پذیرش مسئولیت در قبال این شکست ها و پاسخگوئی در مورد آنها نیست؟
و پرسش مهم: سازمانی که در ۴۳ سال گذشته این چنین در بن بست های مختلف گیر کرده و هر شکست را پیروزی جلوه داده است، سازمانی که مسئول دستگیری، شکنجه و یا کشته شدن ده ها هزار نفر بوده است، چرا همچنان بر همان سیاست های شکست خورده اصرار می ورزد؟
چرا باید به چنین سازمانی، با چنین کارنامه ای و با چنین رهبری اعتماد کرد؟ این سازمان فرصت طلبانه در پی آن است تا خشم و نفرت عمومی مردم ایران بر علیه نظام جنایتکار اسلامی حاکم بر کشور را در مسیری که منافع خودش را تامین می کند، جهت دهد. از همین روست که با طبل و دُهل و با فیلم و دکور و با ژست و تفنگ بادی به تحریک جوانان می پردازد.
دفاع مشروع یا جنگ مسلحانه؟
آنگونه که در مقدمه اعلامیه جهانی تاکید شده است: “حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد.”
مردم ایران در سال های گذشته در اعتراض های بی شمار نشان داده اند که مسالمت آمیزترین راه حل را جستجو می کنند. اما وقتی حکومت به خشونت سیستماتیک و قتل و سرکوب خونین معترضین دست می زند، شکلِ عکس العمل مردم و دفاع آنها از خود را صحنه درگیری ها تعیین خواهد کرد.
“دفاع از خود” از سوی مردم در برابر خشونتِ سیستماتیک حکومت، در برابر انواع نیروهای اطلاعاتی- امنیتی و نیروهای نظامی و انتظامی سرکوبگر و در برابر نیروهای تروریست و حزب الهی یا لباس شخصی های رژیم، عملی مشروع است. اینکه در رویاروئی های مردم با این نیروها در هر صحنه، تعادل قوا چگونه است و مردم به شکل، با چه ابزاری و چگونه از خود دفاع خواهند کرد، امری است که همان مردم در همان زمان و در همان صحنه تصمیم می گیرند. این “دفاع مشروع” با “جنگ مسلحانه” کاملا متفاوت است.
نیاز متقابل
نظام جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین برای ادامه بقاء خویش به یکدیگر نیاز دارند. سازمان مجاهدین هر نوع مخالفت با خود را به رابطه داشتن با حکومت ربط می دهد. جمهوری اسلامی نیز در چهار دهه گذشته اعتراض های مختلف، بویژه اعتراض های خیابانی را تحت عنوان “ارتباط با منافقین” به سازمان مجاهدین ربط داده تا به دلیل پیشینه فعالیت های مسلحانه این سازمان، سرکوب اعتراضات یا اعدام دستگیرشدگان را توجیه کند.
با اوج گیری اعتراض های خیابانی مردم از دی ماه ۹۶ هم جمهوری اسلامی و هم سازمان مجاهدین به دنبال آن هستند تا از این اعتراض ها در جهتی که خود مناسب می دانند بهره ببرند. سازمان مجاهدین می خواهد اعتراض ها را به “حساب” خود نوشته و ادعای حکومت در مورد منتصب کردن اعتراض ها به “منافقین” را دلیل بر حضور خود در ایران و حتی هدایت اعتراض ها جلوه می دهد. در سوی دیگر نیز نهادهای اطلاعاتی- امنیتی حکومت، همین ادعاهای سازمان مجاهدین را دلیلی بر درستی ادعاهای خود مبنی بر نقش سازمان مجاهدین در “ایجاد خشونت” جلوه می دهند.
ضرورت هوشیاری
اعتراض های سال های گذشته مردم در ایران نشان می دهد که آنها خواهان جدائی دین از سیاست هستند، سازمان مجاهدین همچون حکومت کنونی در ایران، اسلام و سیاست را یکی می داند.
سازمان مجاهدین همچون نظام ولایت فقیه به رهبری مادام العمر که فقط به خدا پاسخگو می باشد باور دارد. آنگونه که مهدی ابریشمچی در یک سخنرانی در تابستان ۱۳۶۴ در اوراوسوا خطاب به اعضای بخش سیاسی گفت: ما مجاهدین به مسعود و مریم پاسخگو هستیم و مسعود و مریم به خدا پاسخگو هستند.
سازمان مجاهدین مانند نظام توتالیتر حاکم بر ایران از هر نوع شفافیت گریزان و به ذره ای پاسخگوئی به خبرنگاران آزاد و مردم باور ندارد.
سازمان مجاهدین خواهان جداسازی جنسیتی و حجاب اجباری بوده، خواهان اطاعت بی چون و چرا از رهبری اش بوده و هر نوع صدای منتقد و مخالف را با انواع اتهامات و ترور شخصیت در هم می کوبد.
سازمان مجاهدین منافع ملی مردم ایران را نمایندگی نکرده و جنگ و دعوای این سازمان با حکومت ایران، صرفا یک نبرد رقابتی بر سرِ کسب قدرت است. این “جنگ” هیچ ربطی به منافع ملی و رفاه، امنیت و آسایش مردم ایران ندارد.
از: گویا