نامه و متن پیاده شده حامد وکالت درباره شکنجه های وحشیانه در زندانهای ولی فقیه

دوشنبه, 13ام آبان, 1392
اندازه قلم متن

hamed vekalat

به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر حامد وکالت که به گروگان گرفته شده بود و در روز ۴ آبان ماه در زندان مرکزی زاهدان به دار آویخته شد. و متن پیاده شده صدای او در زیر می آید. او در فایل صوتی به شکنجه های طاقت فرسای غیر انسانی و وحشیانه اشاره می کند و هنگامی که این شکنجه ها را برای ماه گلی قاضی وزارت اطلاعات بیان می کند به او می گوید «اگر زور نباشد شماها حرف نمی زنید » این فایل صوتی در اختیار« فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است که متن آن به قرار زیر می باشد:

بسمه تعالی
به کمیساریای عالی حقوق بشرسازمان ملل
با احترام
به استحضار عالی می رساند اینجانب زندانی حامد وکالت ۲۹ ساله فرزند عبدالکریم اهل و ساکن بندر چابهار متآهل و دارای ۲ فرزند دختر ، در تاریخ ۱۹\۳\۸۹ در شهرستان چابهار به اتهام عضویت و هواداری جنبش مقاومت مردمی ایران موسوم به جندالله دستگیر و به اداره کل اطلاعات شهرستان زاهدان منتقل گردیده که مدت ۳ ماه در آنجا تحت وحشیانه ترین شکنجه های غیر انسانی بوده و در زیر همین شکنجه ها مجبور به اعتراف های دروغ و کذاب شدم .

در حالیکه بنده هیچ وقت عضو آن جنبش نبوده و فقط با یکی از بستگانم به نام عمر شاهوزهی که از اعضاء آن جنبش می باشد ارتباط فامیلی داشتم و گهگاهی با نامبرده تماس تلفنی می گرفته و در حد احوالپرسی حرفهایی بینمان رد و بدل می گردید و بعد از ۳ ماه تحمل شکنجه ها، بنده را به بخش ملاقات ممنوع زندان زاهدان منتقل کردند که ۹ ماه هم در آنجا بوده و متأسفانه هیچ گونه ارتباطی در مدت مذکور با خانواده ام نداشتم.

سپس بعد از مدت مذکور ، بنده را جهت برگزاری جلسات دادرسی و صدور حکم به شعبه ۱ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مه گلی بردند و من در آنجا از خودم دفاع نموده و عنوان کردم که بیگناه بوده و به زور شکنجه از بنده اعتراف گرفته اند . قاضی فوق در جواب گفت :«اگر زور نباشد شماها حرف نمی زنید » که در تاریخ ۱۰\۷\۹۱ از سوی شعبه ۱ داداگاه انقلاب زاهدان محکوم به اعدام گردیدم و اکنون پرونده ام به علت تجدیدنظرخواهی اینجانب در شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور تحت رسیدگی می باشد .
لذا از مجامع جهانی و کمیساریای عالی حقوق بشر تقاضامندم از مقامات دولت ایران آزادی بنده را خواستار گردند.

حامد وکالت
زندانی سیاسی
در زندان مرکزی زاهدان

با کابل ۶۰۰ تا کابله می زدند، میگن اینجا جای خوردن و خوابیدن نبوده که تو خوردی و خوابیدی باید قبول کنی مجبوری قبول کنی می زد پاهام می ترکید، خون آلود، میله می زنه، میگه بدترین شکنجه هم هست دریل هم هست تو باید قبول کنی یا تو همین جا بمیری اگه قبول نکردی .آقا آقا بیزاری میشیم. بیزاری شدیم، قبول نکنی راهی نیست باید قبول کنی ۳ دفعه ما را به تخت معجزه بستن پاهام داغون شدن ۲ ماه ۳ ماه دمپایی توی پام نرفته نماز می خواندم نشسته می خواندم .

آخر بیزاری بودم گفتم بیزارم از خودم گفتم هر چی می خواهید میگم دروغ هر چی می خواهید میگه نه دروغ نه، راست شما من رو زور می کنید این شکنجه های ابنها بدجور شکنجه هاییه .به زور روحی و روانی به تک سلولی می اندازن ۳ ماه توی تک سلولی بودم تک و تنها. گفتن اینها بله اعدام میشی .گفتم اعدام صد شرف دارد به این شکنجه هایی که شما میدید .گفتم: اعدام ۲ دقیقه من تمام میشم. گفتند از اعدام نمی ترسی گفتم اعدام شرف داره ۲ دقیقه ای انسان تمام میشه ولی اینهایی که شما می زنید توی پا و پشتم ، چشمام می خواد بپره. دیگه بیزاری ام اعدام حتی حاضرم اعدام بشم. با این شکنجه هایی که شما میدید.

با کابل ۶ می زدند با هم چسب زدن با هم بستن با یک کهنه ای پارچه ای بستن با دو تا دسته کلفت تر کردن می زنند.سر و ته دستبند می زنند شخص رو می خوابانند پاها رو هم می بندند انگشتها رو هم می بندند شروع می کنند به زدن . هر انسانی باشه طاقت نداره اینها رو .

آخر وقت که من رو آوردن زندان روز سه شنبه به من ملاقات دادند به بابام دیگه آوردن روزچهارشنبه زندان آوردن .

وکیل داشتم .وکیل اصلا کاری نمی کرد وکیل دفاعیه از به من گفت بگو. گفتم من چیزی ندارم بگم. گفت اگر بگی همکاری میکنی تخفیف براتون می گیرم. من کاری نکردم که تخفیف بگیری یا همکاری کنم. وکیل اصلا چیزی نگفت فقط گفت قبول کن من تخفیف می گیرم گفتم چی رو قبول کنم کاری نکردم تو هم می دونی من کاری نکردم چه جوری من قبول کنم توی دادگاه همون جا گفتم. وکیلم علی کریمی بود. وکیل مال خودمون بود.

به قاضی گفتم سر تخت معجزه اگر واقعا هر کسی رو بفرستن یه بیگناه همسایه ات رو بفرستن ببین چی میگه. گفت:« اگه شما رو نبندند سر تخت شما حرف نمی زنید اینو قاضی گفت همون ماه گلی» .

ناخن کشیدن از من نه ولی از بعضی بچه ها اره. بعضی ها رو با دریل زدن پاهاشون رو سوراخ کردن. ناخنش کشیدن. یک بچه افغانی بود این ناخنش رو کشیدن پاهاشو دریل کردن .یکی دیگه بود اسمش حسین تک حسین گرگیج اینو پاهاشو دریل زده بودن. اینو تبعید کردن رفت. به مسجد سلیمان تبعیدش کردن .

توی تک سلولی بودم اسم بچه هامو فراموش کرده بودم اینجور روانی شده بودیم .تقریبا ۲۰ روز ۱ ماه اصلا در رو باز نکردن فقط از پنجره غذا می اوردن می دادن. دستشویی داخل همان آنجا اتاق بود . وضعیت غذاش خوب بود. برخوردشان بدجوری بود. حرف بدو بیراه فوش، شکنجه ها.

رمضان شب می شد. بعضی وقتها شب می شد روزها ۱۰-۱۱ شروع می شد . چشمها بسته است نمی دونم چند نفر شکنجه می کردن. ولی هر سری ۳-۴ نفری شروع می شد. همشون صدا می زدند حاجی داوود. نمی شنلسیم که کیا شکنجه می کنند همشوم صدا می زنند حاجی داوود. من رو ساعت ۱۱ بردن شروع کردن تا ساعت ۲ بعداز ظهر و بعد توی تک سلولی انداختن.

دکتر اونجا وایساده بی هوش شد، شوک برقی می زنه. با اسپری هم می زنن اسپری که بیهوش بشه. حواسش پرت بشه هر چی از این کارها می کنند.

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید