دوشنبه ٢١ فوریه ٢٠٢٢ مطابق با ٢ اسفند ١۴٠٠ روز جهانی زبان مادری است. امروز بخش هایی از کنفرانس یونسکو در مورد اهمیت زبان مادری را به صورت زنده مشاهده کردم که در آن مسئولین سازمان ملل متحد و متخصصین از کشورهای مختلف حول محور تم امسال که درباره چالش ها و فرصت ها در استفاده از تکنولوژی مدرن برای آموزش چند زبانه بود صحبت کردند.
در حالی که همه کارشناسان در مورد حق آموزش و یادگیری زبان مادری اتفاق نظر دارند، اما متاسفانه جمهوری اسلامی حق آموزش زبان مادری را نه تنها به رسمیت نمی شناسد، بلکه با دیده تهدید و چالش امنیتی به آن می نگرد. شوربختانه برخی از هموطنان نیز همسو با سیاست های تبعیض گرایانه جمهوری اسلامی در چنین روزی در توجیه سیاست های حذفی و تبعیضی تحت عناوینی نظیر “ایرانگرا” و غیره قلم فرسایی می کنند و با نفی سیاست های سازمان ملل متحد جانب جمهوری اسلامی را می گیرند. یعنی در حقیقت برای جمهوری اسلامی کاسه داغ تر از آش می شوند. این در حالیست که سال پیش در چنین روزی حتی خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) چنین نوشت: “زبان مادری به ما میگوید نمیتوان پهنههای فرهنگی را در چارچوب قوانین سیاسی محدود کرد و سرزمینها را نمیتوان در قالب کلمات محصور داشت، از این رو از میان رفتن زبان مادری، نابودی یک فرهنگ را رقم خواهد زد. در بسیاری از فرهنگها، در تاریخ، ادبیات و اسطوره، مادر معادل سرزمین در نظر گرفته شده است، مادری که رشد کودک به او بستگی دارد. سرزمین مادری، زبان مادری و کهن الگوی مادر، همواره بخش بزرگی شناخت هویت فردی را شکل داده است. این تفکر که از دوره مادرسالاری، یعنی بیش از ۸هزار سال پیش باقی مانده، هنوز هم یکی از مهم ترین ارکان فرهنگی تمدنهای گوناگون است که حتی مرزبندیهای سیاسی امروز، نتوانسته از آن عبور کند”.
شوربختانه، در ایران تک صدایی و تک زبانی مطالبهء بر حق برای خواندن و نوشتن و آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی کشور یعنی فارسی را “خواستهء دشمن روی گسل های قومی و در راستای تجزیهء ایران” قلمداد کرده و با نگاه امنیتی و سرکوبگرانه آن را به حاشیه می رانند. برخی از هموطنان “دلواپس” از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او “شکر” است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست که فقط آن را پاس بداریم و بقیه زبانها را زاپاس..
آموزش و تدریس زبان مادری نه تنها به مثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه به عنوان اساسی ترین وسیله ارتباط انسان و موثرترین واسطه کـُنش و واکـُنش او با محیط خویش می باشد. ترقی و پیشرفت انسان ها و جوامع آنها ارتباط کاملاً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. متأسفانه فرزندان بلوچ و اقوام دیگر آموزش ابتدایی را نه تنها با نابرابری زبانی (در مقایسه با فارس زبانان) آغاز می کنند که قبل از فراگرفتن نوشتن و خواندن، ناچارند زبان مادری جدیدی را یاد بگیرند بلکه، وحشتناک تر از آن، با کم داشت و کاستی های فراوان در عدم وجود تسهیلات آموزشی، مدرسه مناسب، معلم و امکانات مالی و غیره روبرو هستند. این عدم توازن دوگانه و تبعیضات چند لایه باعث تولید رقابت نابرابر و ستم مضاعف و بروز نارضایتی و شکاف های عمیق در بدنهء جامعه و “هویت ملی” می شود. اکثریت فرزندان هموطنان فارس زبان در تهران، مشهد، کرمان، شیراز، اصفهان و یزد و صدها شهر دیگر با امکانات نسبی بسیار فراوان آموزش و پرورش را به زبان مادری خود آغاز میکنند. چالش بزرگ فرزندان این هموطنان یاد گرفتن نوشتن الفباء و خواندن است و بس. اما در بلوچستان و مناطق اتنیکی علاوه بر فراگیری حروف الفبا و اعداد، یاد گرفتن زبان جدیدی به نام زبان فارسی نیز مطرح است.
اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می گوید:” زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است”. حال من در عجبم که چرا جمهوری اسلامی و عوامل برون مرزی آن نه تنها با میثاق های بین المللی مخالف هستند، بلکه مخالف قانون اساسی خودشان نیز هستند.
عبدالستار دوشوکی
دوشنبه ٢١ فوریه ٢٠٢٢ مطابق با ٢ اسفند ١۴٠٠
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن