The essence of the laws of nature
Reality is just a quantum wave function
دکتر حسن بلوری
تاریخِ علم نشان میدهد که دستیابی به قوانین طبیعی از طریق تجربه و آزمایش امکانپذیر است. پیش از کشف قوانین طبیعی اتفاق فلسفی خاصی نمیافتد. یعنی، تعبیر و تفسیرهای فلسفیِ قوانین طبیعی پس از دستیابی به آن قوانین مطرح میشوند. بههمین خاطر یکی از مسائل مهم برای فلسفه بررسی و به چالش کشیدن چگونگی دستیابی به قوانین طبیعی است.
مسئله مهم دیگر چیستی قوانین طبیعی است که هم برای علم فیزیک و هم برای دانش فلسفه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. بیتردید پاسخ به چیستی قوانین طبیعی امر سادهای نیست. بهویژه به این دلیل که از زمان ظهور نظریه کوانتوم در قرن بیستم نگاه علت و معلولی به امور، یعنی اصل علیّت که کانت آن را یک اصلِ وحدتبخشِ در تفکر در بارهی پدیدهها میدید۲، در بنیادیترین کنش و واکنشهای طبیعی مورد تردید است. همین مطلب پاسخ به چیستی قوانین طبیعی را دوچندان دشوار میکند. با این حال هیچ راهی جز تلاش برای یافتن پاسخ عینی و منطقی به پرسش چیستی قوانین طبیعی وجود ندارد. از جمله و بهویژه به این خاطر که مدعی هستیم که قوانین طبیعی توان انعکاس درستِ کنش و واکنشهای جاری در طبیعت، یعنی حقیقت، را دارند. ما حتا در این ادعا تا آنجا پیش میرویم که معتبر بودن قوانین طبیعی را که عمدتا از محدودهی کیهانی خود کسب نمودهایم به کل گیتی گسترش میدهیم.
در رابطه با قوانین طبیعی مسائل و پرسشهای مهم دیگری نیز مطرح هستند که لازم است به تک تک آنها پرداخته شود. از جمله این پرسشها: اصولا چرا قوانین طبیعی معتبر شناخته میشوند؟ قوانین طبیعی تا چه حد جهانشمول هستند؟ آیا قوانین طبیعی در طول زمان ثابت میمانند و یا تغییر میکنند؟
روشن است که هر نوع پاسخی به هر یک از این پرسشها میباید از جانب فیلسوفانِ آشنا با علوم طبیعی، شیوه کار و نوع استدلال این علوم به چالش کشیده شود.
سعی میکنم مسائل نامبرده را در یک سلسله مقالات توضیح دهم. در مقاله حاضر میخواهم به مسئله ’چیستی قوانین طبیعی‘ بپردازم.
پیشگفتار
هدف و محتوای علوم طبیعی را میتوان در تلاش برای کشف قوانین طبیعت خلاصه کرد. ما توسط این قوانین به شیوهی عملکرد طبیعت پیمیبریم و با بهرهجویی از آنها علوم فنی را بنا میکنیم. اما لازم است آگاه باشیم که چنان دستآوردهائی برمبنای یک فرض که سخت با پرسش چیستی قوانین طبیعی در رابطه است بنا شده است. اینکه ما در تلاش خود عملا فرض را بر آن گذاشتهایم که طبیعت قابل فهم است. انسان همواره در طول تاریخ، آگاهانه یا ناآگاهانه، قابل فهم بودن جهان (گیتی) را مفروض دانسته و بر پایه آن پرسش مطرح کرده است. برای مثال، افلاطون و ارسطو با این پرسش که طبیعت چگونه عمل میکند خواسته یا ناخواسته فرض را بر قابل فهم بودن طبیعت گذاشتهاند. در غیراینصورت آنها چگونه میتوانستند انتظار پاسخی از جانب طبیعت داشته باشند. آلبرت اینشتین در اینباره یک قدم جلوتر رفته و میگوید: “در حقیقت غیرقابل فهمترین چیزِ جهان آنست که ما آن را میفهمیم.”۳
ما نیز در اینجا با فرض قابل فهم بودن جهان مطالب خود را بیان میداریم. فهم چیستی قوانین طبیعی با قابل فهم بودن جهان گرهخورده است. بدون قبول این مهم بحث در بارهی چیستی قوانین طبیعی چه معنائی میتواند داشته باشد؟ دقیقا بههمین دلیل لازم است که فیلسوفان آشنا به علوم طبیعی هرچه بیشتر به این موضوع بسیار مهم پرداخته و پرسشها و تردیدهای خود را در ارتباط با روش و یافتههای علمی، بهویژه توسط نظریه کوانتوم، بیان دارند.
روشن است که قوانین طبیعی را نمیتوان صرفا از طریق فکر کردن بدست آورد. برای کشف آنها لازم است طبیعت را با طرح پرسشهای حساب شده و سنجیده (آزمایش) در چارچوب یک نظریه به پاسخگویی (به واکنش) واداشت و از این طریق به نتایج عینی دستیافت. البته، هستند دانشمندان و فیلسوفانی که با این شیوه و نتایج حاصل از آن موافق نیستند، زیرا آنها بر این باورند که در پسِ قوانین طبیعی امری ضروری نهفته است که با روشِ ذکر شده نمیتوان به آن دسترسی پیدا کرد. اما این دیدگاه به وضوح در تضاد با خود است و لازم مینماید که آنها به این پرسش پاسخ دهند: قوانین طبیعی چگونه میتوانند همزمان ضروری و مشروط باشند؟
ناگفته روشن است که برای بررسی و پاسخِ به پرسشِ چیستی قوانین طبیعی میباید پیش از همه آنها را در اختیار داشت. اینکه قوانین طبیعی چگونه بدست میآیند خود مسئلهایست مجزا، پیچیده و نیازمند مطالعه در مقالهای جداگانه. ما در این مقاله از این نکته حرکت میکنیم که قوانین طبیعی را در اختیار داریم.