هرچه خواهی بر شهید کربلا خون گریه کن
ماه ها بنشین و بر آن ماجرا خون گریه کن
در دل تاریخ، سرگردان بمان، تا روز حشر
همصدا با نوحه ی اهل عزا خون گریه کن
تا فراموشت شود وضع پریشان وطن
بر پریشانحالی ی آل عبا خون گریه کن
از غم امروز گر گویی به خشم آید خدا
در غم دیروز از بهر خدا خون گریه کن
نوحه ی تزویر می خوانند یاران ستم
در کنار ظلم بنشین، بی ریا خون گریه کن
چون اسیر بند و زندان نیست این جا هیچ کس
بر غل و زنجیر سبط مصطفی خون گریه کن
شعله های اعتیاد ار سوخت نسلی را چه باک
تو به یاد شعله های نینوا خون گریه کن
مصلحت را بر حقیقت برگزین از روی عجز
قصه ی “هیهات مِنَ الذله” را خون گریه کن
چون جوانان وطن را نیست رنج و کاستی
بر عروس قاسم نیکو لقا خون گریه کن
تشنه ی مهر و محبت نیست این جا کودکی
بر یتیم تشنه ی دشت بلا خون گریه کن
زآنکه دامان وطن ایمن ز فقر است و فساد
در عزای چادر دردانه ها خون گریه کن
از شهادت می گریز اما به امید ثواب
هر چه خواهی بر شهید کربلا خون گریه کن
دکتر مصطفی بادکوبه ای
۲۲ آبان ۱۳۹۲