شهیر شهید ثالث
روزنامهنگار و تحلیلگر
از اظهارات رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، در جلسه استماع روز چهارشنبه ۴ خرداد در حضور کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، میتوان به مشکل اصلی به تعویق افتادن یک توافق پایدار بین حکومت ایران و دولت آمریکا پی برد. از سوی دیگر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد حکومت ایران هم پس از گذشت ۷ سال از امضاء برجام، به این مانع بزرگ پی برده است.
آقای مالی در جلسه مذکور گفته است: “این نتیجه تاسفبار تصمیم دولت گذشته برای پایان دادن یک جانبۀ مشارکت آمریکا در برجام است. اگر چنین تصمیمیگرفته نمیشد، تمرکز ما و نیروی ما میتوانست به طور کامل برای کار با متحدان و شرکایمان برای بازدارندگی و مقابله با مجموعهای از فعالیتهای خطرناک غیرهستهای ایران، تهدیدات آن [حکومت] برای شهروندان ما و متحدان و شرکایمان و خشونتی که [حکومت مزبور] در منطقه تشویق و حمایت میکند و البته تعدی که به مردم خود میکند، بکار گرفته شود”.
به عبارت ساده، این نگرش که بارها از سوی مقامات آمریکائی به اشکال مختلف بیان شده استدلال میکند که اگر برجام متزلزل نشده بود آمریکا به کمک متحدین اروپائی و منطقهایاش میتوانست بر روی دیگر رفتارهای بیثباتکننده جمهوری اسلامیمتمرکز شود و حکومت مزبور را مهار کند.
از دید جریان سیاسی حامی این تفکر در آمریکا، شامل دولت بایدن و گروهی در کنگره، باید از احیای برجام حمایت کرد تا حداقل تهدید هستهای حکومت ایران مرتفع شود و بعد از آن به مسائل دیگر از جمله آنچه که دولت آمریکا آن را حمایت از تروریسم و برنامه موشکی ایران میخواند رسیدگی کرد.
‘گزینه نظامی موضوع را حل نمیکند’
اما اشکال این نگاه و سیاست کجاست؟ دولتهای آمریکا عمدتا دو سیاست را برای مقابله با کشورهای متخاصم در پیش میگیرند: جنگ و تحریم.
بعد از تبعات سنگین جنگ در افغانستان، عراق و لیبی که هیچکدام به ایدهآلهای آمریکا منتهی نشدند و هزینه هنگفتی هم روی دست آمریکا گذاشتند، از دونالد ترامپ جمهوریخواه گرفته تا جو بایدن دموکرات، ورود به یک جنگ جدید را در منطقه خاورمیانه بایگانی کردهاند. رابرت مالی هم در همین جلسه استماع میگوید: “گزینه نظامی این موضوع را نمیتواند حل کند. در این مورد تنها راه حل واقعی راه حل دیپلماتیک است”.
به این ترتیب تنها گزینه باقیمانده برای مقابله با آنچه که آمریکا اقدامات بیثباتکننده حکومت ایران میخواند اِعمال تحریم است و بس. اما تناقض اینجا ظاهر میشود. با احیای برجام و برداشته شدن تحریمها به نحوی که حکومت ایران بتواند نفت بفروشد، بتواند با دنیا تجارت کند و موانع معاملات و تراکنشهای بانکی از روی سیستم بانکی ایران برداشته شود، دولت آمریکا چگونه میخواهد با اعمال تحریم که تنها سلاحی است که در اختیار دارد، به کمک “متحدین و شرکایش” رفتارهای بیثباتکننده حکومت ایران را مهار کند؟ و اگر دست به تحریمهای جدی و موثر بزند طبیعی است که ناقض برجام خواهد بود و حکومت ایران همان رفتاری را در پیش خواهد گرفت که در واکنش به سیاست فشار حداکثری ترامپ در پیش گرفت.
رابرت مالی در جای دیگری میگوید: “با وجود اختلاف نظرهائی که در این اطاق وجود دارد نهایتا قضیه اینگونه خلاصه میشود: آیا بهتر نیست که توافق هستهای را احیا کنیم و به موازات آن، از سایر ابزارهای در اختیارمان – دیپلماتیک، اقتصادی و غیره – برای رسیدگی به سیاستهای بیثباتکننده [حکومت] ایران استفاده کنیم؟” اما واقعیت این است که با وجود احیای برجام، آقای مالی نمیگوید چگونه و از چه ابزاری جز تحریم میتواند به هدفهای مهارکننده حکومت ایران دست پیدا کند؟
مالی، در ادامه و در نقد سیاست خروج آمریکا از برجام “با احترام به دیدگاههای مخالف” خود استدلال میکند که: “واقعیت ساده این است که در رابطه با مهار برنامه هستهای ایران برجام داشت کار میکرد”. ایراد این استدلال اینجاست که درست است که برجام داشت کار میکرد اما آن وضعیت به هر حال ناپایدار و موقتی بود. چرا؟ چون با گذشت زمان، هر دولتی، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، که میخواست با سیاستهای حکومت ایران از جمله نابودی اسرائیل، حمایت از حزبالله لبنان، یا تلاش آن حکومت برای صدور انقلاب مقابله کند نهایتا چارهای جز استفاده از تحریمهای موثر نداشت که نهایتا به فروپاشی برجام منجر میشد. و اگر تحریمها کماثر و کمرمق بود که منظور آمریکا را برآورده نمیکرد.
مشکلی که اینک بوجود آمده و مذاکرات متوقف شده این است که حکومت ایران متوجه این موضوع ناپایدار بودن برجام شده و به همین دلیل برای گرفتن تضمینهائی برای عدم خروج دوباره آمریکا از برجام سخت پافشاری میکند در حالی که هیچ سازوکار واقعبینانهای برای دادن چنین تضمینی از سوی آمریکا وجود ندارد.
صبح صادق، ارگان رسمیسپاه پاسداران اخیرا در مقالهای تحت عنوان “توپ در زمین آمریکا” مینویسد: “اختلافات [در مذاکرات وین] منحصر به موضوع رفع تحریمهای سپاه نیست”. این موضوعی است که حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، چند روز پیش در مصاحبه با سیانان بر آن تاکید کرد. او گفت: “اگر بخواهم صادقانه بگویم چه چیزی باعث مکث در مذاکرات شده درخواستها و مطالبات اقتصادی ما در مسیر تجارت جهانی است. در واقع موضوع قرار داشتن سپاه در لیست تروریستی آمریکا یک مسئله فرعی است”. به این ترتیب، مشکل اینجاست که حکومت ایران متوجه طبیعت ناپایدار برجام شده و احیای آن را بدون گرفتن تضمینهائی برای با ثبات کردن آن، بلاموضوع میداند.
صبح صادق در ادامه مقاله فوق مینویسد: “مواضع کاخ سفید و اقداماتی که کنگره آمریکا در یکی دو هفته اخیر انجام داده است، نشان میدهد به فرض اگر همه طرفها از جمله کاخ سفید موافقت خود را درباره خروج سپاه از فهرست تروریسم اعلام کنند یا ایران از خواسته خود عقبنشینی کند (توجه شود که تلویحا موضوع عقبنشینی از این خواسته هم دارد مطرح میشود)، باز نمیتوان از پایان مذاکرات و تحقق توافق برای احیای برجام سخن گفت؛ زیرا چند موضوع دیگر وجود دارد که آمریکاییها حاضر به تن دادن آن نیستند.
یکی از مهمترین موضوعات تضمین انتفاع پایدار اقتصادی به ایران است، حال آنکه دولت بایدن نه تنها برای اجرای پایدار برجام در دوره بعد ریاستجمهوری تضمینی نداده است، حتی حاضر به تضمین اجرای بدون کم و کاست دوره ریاستجمهوری خودش هم نیست”. صبح صادق به مصاحبه ۲۲ اردیبهشت محمد مرندی مشاور تیم هستهای اشاره کرده و میافزاید: “مشاور رسانهای تیم هستهای در اظهار نظری گفته است: ایران قبول کرد که اگر بایدن نمیتواند نسبت به رویکرد دولت بعدی درباره برجام تضمین دهد، دستکم نسبت به تعهدات دولت خودش تا پایان کار به اجرای تعهداتش در چارچوب توافق احتمالی تضمین دهد، اما دولت آمریکا این را هم نپذیرفته است”. قلب مشکل احیای برجام همین جا است. مرندی در ادامه میگوید: “خب وقتی او [یعنی بایدن] حاضر نیست حتی مسئولیت اتفاقات احتمالی در دوره خودش را بپذیرد، ایران چرا باید خود را به چنین توافق متزلزلی متعهد کند؟” دولت آمریکا این گفته محمد مرندی را تکذیب نکرده است.
مانع بزرگ
به این ترتیب آقای مالی مانع بزرگ سر راه احیای برجام را که “ناپایدار بودن توافق است” در استدلالش نادیده میگیرد. علت ناپایدار بودن برجام چیست؟
ریشه مشکل، در تفکر آیتالله خامنهای، رهبر ایران، و جناح رادیکال حامی اوست که سیاست “نه به مذاکره، نه به تنشزدائی با آمریکا” را به دلایلی که به بقاء سیستم حکومتی ایران گره خورده است محور سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند. در نبود تنشزدائی و مذاکره، با توجه به اینکه حکومت ایران در چندین جبهه، از جمله پیگیری عملی سیاست نابودی اسرائیل از طریق مسلح کردن و تامین مالی حزبالله لبنان، با آمریکا درگیر است هیچ توافقی بین دو طرف پایدار نخواهد ماند.
ممکن است گفته شود که در دوران جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا علیرغم سیاستهای علنا خصومتآمیز، متجاوز از ۱۰ توافقنامه مهم با یکدیگر امضاء کردند که پایدار هم ماندند. این ادعا صحیح است ولی باید توجه داشت که ضمن برقراری رابطه دیپلماتیک بین دو کشور، سیاست تشنجزدائی (موسوم به دتانت) چندین دهه بر روابط دو کشور حاکم بود. در سال ۱۹۷۵ در عین تضاد بین دو کشور پروژه آپولو-سایوز اولین ماموریت فضائی مشترک بین دو کشور در جهان، شامل ۳ فضانورد آمریکائی و دو فضانورد شوروی بود که در فضا با یکدیگر دست دادند.
در نهایت به نظر میرسد که راه برونرفت از بنبست به وجود آمده این است که حکومت ایران از اصرار بر گرفتن تضمین دست بکشد و امیدوار باشد که بدترین سناریو، یعنی بر هم خوردن دوباره برجام اتفاق نمیافتد. با طولانی شدن قطع مذاکرات و نزدیک شدن انتخابات میان دورهای کنگره در ماه نوامبر، امکان اعلام شکست مذاکرات از سوی دولت آمریکا و آغاز سختگیریهای شدید در اجرای تحریمها دور از ذهن نیست. از زمان روی کار آمدن بایدن، دولت وی بطور چشمگیری از سختگیری در مورد فروش نفت و فرآوردههای نفتی توسط حکومت ایران چشمپوشی کرده است.
از: بی بی سی