پس از گشایش دوره هفدهم قانون گذاری بر حسب قاعده معمول دولت بایستی استعفا می کرد و کابینه تازه به مجلس معرفی می شد. به این جهت دکتر مصدق استعفای خود را تقدیم شاه کرد و با رأی تمایل مجلس بار دیگر از سوی وی مأمور تشکیل کابینه شد. این بار مصدق هنگام معرفی کابینه از شاه درخواست کرد که وزارت دفاع را خود به عهده بگیرد.
علت این درخواست آن بود که چون فرماندهی کل قوا از اختیارات شاه بود، هر افسری که به سمت وزارت دفاع منصوب می شد فقط از شاه فرمان می برد و از او دستور می گرفت و در آن هنگام خطیر که گرفتاری های داخلی و خارجی دامنگیر دولت ملی بود این وضع قابل قبول نمی توانست باشد.
شاه که همواره وزیر دفاع را در هر کابینه خود معین می کرد و نمی خواست غیر از خودش هیچ کس در این وزارتخانه صاحب اختیار باشد، از پذیرفتن این درخواست امتناع کرد و آن را غیر ممکن دانست. ناگزیر مصدق استعفا کرد و به خانه خود رفت. در این موقع دو تن یکی احمد قوام ( قوام السلطنه ) و دیگری سید ضیا الدین طباطبایی برای نخست وزیر شدن به دست و پا افتادند، شاید کسان دیگری هم بودند ولی قرعه به نام قوام درآمد.
شاه که از این استعفا ناخشنود نبود نسبت به جانشینی مصدق از مجلس رأی تمایل خواست و با زمینه سازی های اسرارآمیز قبلی، از ۴۲ تن نماینده حاضر در جلسه ۴۰ تن به زمام داری احمد قوام رأی تمایل دادند و شاه قوام را با اطلاق عنوان” جناب اشرف” که چندی پیش با توهین از او باز گرفته بود مأمور تشکیل کابینه نمود. احمد قوام که از دیر باز متظاهر به قدرتمندی و مشهور به استکبار در مقام نخست وزیری بود و می خواست به عنوان “صدر اعظم “شناخته شود، اعلامیه تند و بلند آهنگی به امضای ” رئیس الوزرا قوام السلطنه” در ۲۶ تیر ماه منتشر کرد که حکایت از تصمیم وی در پیش گرفتن روش تازه ای درباره موضوع نفت و برخوردی تند با احساسات خروشان ضد بیگانه داشت؛ چنان که با تهدید های نفرت انگیز، اخطار های هشدار دهنده به مخالفان خود داد که سر و کارشان به دادگاه های سختگیر و نیمه انقلابی خواهد انجامید در پایان اعلامیه هم گفته بود: “کشتیبان را سیاستی دگر آمد. ” این اعلامیه با لحنی تند و خشم آلود چندین بار از رادیو خواندند و در روزنامه ها هم منتشر شد.
قوام در فکر تشکیل کابینه بود که یکباره خشم ملت همچون طوفان زلزله خیزی در مخالفت با وی و هواداری از مصدق در تهران و اکثر شهر ها و استان ها اوج گرفت و یک قیام ملی برای ساقط کردن حکومت قوام و روی کار آمدن مصدق به وقوع پیوست.
در این هنگام رهبری قیام را نمایندگان جبهه ملی و مؤتلفان آنان در مجلس و آیت الله کاشانی به عهده داشتند. اعلامیه کاشانی و نمایندگان مذکور در چند نوبت انتشار یافت و آیت الله نیروی انتظامی و قاطبه مردم را از بازاریان و اصناف به مخالفت با قوام و هواداری از مصدق فرا خواند.
از صبح روز سی تیر، تهران شاهد تعطیل عمومی و گرد آمدن چند هزار نفر مردم از خود گذشته بود که با فریاد “یا مرگ یا مصدق “به میدان بهارستان آمده و جوش و خروش بی سابقه ای را از تظاهرات مردمی در مخالفت با حکومت قوام پدید آورده بودند.
در میدان بهارستان چندین تانک و زره پوش مستقر و حکومت نظامی اعلام شده بود ولی تظاهر کنندگان بی اعتنا به نیروی نظامی حاضر در صحنه شعار های تند بر ضد حکومت سر می دادند و نسبت به مصدق احساسات علاقه مندانه ابراز می نمودند.
نظامیان در دقایق نخست، تیر اندازی هوایی کردند ولی چون قیام کنندگان با رشادت تام در برابر آنان مقاومت و سرسختی نشان می دادند، تیر اندازی به سوی جمعیت آغاز شد. در این موقع مردم با عقب نشینی مختصری بار دیگر سینه ها را پیش داده به جانب رگبار های مسلسل شتافتند؛ در حالی که در هر گوشه از میدان و کوچه های اطراف ناطقی برایشان سخن می گفت و به تظاهرات تشویق شان می کرد. هر بار که یک تن کشته می شد و روی زمین می افتاد، عده ای او را بر سر دست گرفته و دیگران را به مقاومت بر می انگیختند و این کشتار و مقاومت ادامه داشت. مردم از جان گذشته و عصبانی در همان لحظات خونبار با خون کشته شدگان روی سنگفرش خیابان می نوشتند: “یا مرگ یا مصدق “این برخورد ها بعد از ظهر سی ام تیر شدت بیشتر یافت. در آن وقت صحنه های خونین بهارستان و اهمیت انقلاب مردم به وسیله نمایندگان جبهه ملی برای شاه تشریح یافته، چند تن نزد وی رفته عزل قوام السلطنه را خواستار شدند؛ در ساعت ۶ و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر خبر استعفای قوام به وسیله مهندس رضوی نماینده فراکسیون نهضت ملی در میدان بهارستان به گوش مردم رسید و از رادیوی تهران هم این خبر انتشار یافت.
شب آن روز تاریخی شور و شعف کم سابقه ای بر اثر این پیروزی در میان مردم تهران و شهرستان ها حاکم شد و صبح فردا هیچ کس از نظامیان و نیروی انتظامی در خیابان ها دیده نمی شد. اجتماع مردم نظم و ترتیبی به سزا داشت و مردم وظیفه مأموران راهنمایی و رانندگی را در چهار راه ها شخصاً به عهده گرفته بودند.
در روز ۳۱ تیر ماه نمایندگان مجلس در جلسه خصوصی گرد هم آمدند و از ۶۴ نفر عده حاضر، ۶۱ نفر به زمام داری دکتر مصدق رأی تمایل دادند که به وسیله حسین علا وزیر دربار به آگاهی شاه رسید و فرمان نخست وزیری دکتر مصدق بار دیگر صادر شد و شاه مجبور شد در این کابینه مسئولیت مصدق را برای وزارت دفاع ملی بپذیرد.
مشهور است که روز سی ام تیر جمع کثیری تجمع کرده بودند که به دربار حمله نمایند و کار شاه را یکسره کنند. این خبر به مصدق در احمد آباد رسید، به دکتر معظمی و دکتر شایگان دستور داد که به خواهش مصدق جمعیت را از این تصمیم وادار به انصراف نمایند، زیرا مصدق به سوگندی که در مجلس برای وفاداری به مقام سلطنت خورده بود پایبند بود. البته این موضوع از شنیده ها است و مسلم نیست.
قیام سی ام تیر به موجب ماده واحده ای در جلسه فوقالعاده مجلس شورای ملی در دوم مرداد ۱۳۳۱ به عنوان “قیام مقدس ملی “و شهیدان آن روز به نام ” شهدای ملی ” شناخته شدند.
در روز سی ام تیر افزون بر تهران در شهرستان ها هم مردم به پا خاستند ولی نود درصد از تلفات در تهران بود. آرامگاه شهیدان سی ام تیر در گورستان ابن بابویه در تهران است که همه ساله هواداران مصدق به ویژه اعضای جبهه ملی برای گل گذاری بر روی گور ها و خواندن فاتحه و اظهار احترام به جان باختگان راه آزادی به آن جا می روند.
قیام سی ام تیر بعد از انقلاب مشروطیت تا آن زمان رویدادی کمنظیر بود که با رشادت و شجاعت خاصی از سوی مردم تهران به ظهور پیوست و نشان داد که غیرت و حمیت ایرانی هنوز پا بر جاست و نیز آشکار شد که ملت قدر منزلت خدمتگزاران خود را می شناسد و آن گاه که پای حمایت و جانبداری از او پیش آید از جانبداری دریغ نمی ورزند.
مردم وقتی می دیدند و می شنیدند که پس از سالیان دراز یک دولتمرد سیاسی لایق در پهنه سیاست ایران ظاهر شده که از آغاز جوانی تا کهن سالی از جاده حقیقت طلبی و مردم دوستی و وطن خواهی گامی بیرون ننهاده و پیوسته با معیار درستی و صداقت از بوته آزمایش رو سپید بیرون آمده است و وقتی ملت دریافت که در ایران یک رجل سیاسی پیدا شده است که برای نخستین بار به مقابله عملی و مثبت با انگلستان برخاسته و نظر جهانیان را به تحسین احساسات و دلبستگی های میهنی ایرانیان برانگیخته و با سیاست استعماری نه تنها کنار نیامده بلکه او را به مبارزه ای پی گیر فرا خوانده است، خود را مکلف به حمایت و جانبداری از او دانسته، تا پای جان برای بازگرداندن وی به عرصه سیاست کوشیدند. سی ام تیر یکی از بارز ترین تجلیات نهضت مشروطه و حکومت دموکراسی بود که ملت قدرت خود و احترام قانون را در قبال زور و قدرتمندی حکومت نشان داد.
همزمان با سی ام تیر این بنده در اصفهان بودم و شور و هیجان عمومی را می دیدم که در سرتاسر چهار باغ عده ای کثیر گرد آمده با شعار های کوبنده بر ضد حکومت قوام السلطنه فریاد ها سر می دادند و با شعار های خشم آلود، بازگشت مصدق را به نخست وزیری خواستار بودند جمعی هم در تلگرافخانه گرد آمده با تلگراف زدن به دربار و مجلس عزل قوام را درخواست می کردند.
خوشبختانه در اصفهان با این که تجمع جوانان و مردم برآشفته از اوضاع، چهره انقلابی داشت؛ متانت و بردباری سرهنگ محمد باقر بخردی که افسری خوشنام و شرافتمند بود و حفظ انتظامات را بر عهده داشت، هیچ گونه درگیری که منتهی به کشتار تظاهر کنندگان شود به وقوع نپیوست و جمعیت با دادن شعار به سود مصدق تا ساعت های بعد از ظهر به ابراز احساسات وطن خواهانه مشغول بودند و سپس پراکنده شدند.
درباره این که کشتار روز سی ام تیر به دستور قوام السلطنه بوده است یا نه؟ تا آن جا که اوضاع و احوال و اظهارات ارسنجانی مشاور قوام و گفته های علا وزیر دربار که با قوام عصر آن روز ملاقات داشته، حکایت می کند که دستور تیر اندازی به مردم از طرف قوام نبوده است. بنا به گفته علا، قوام پس از اطلاع یافتن از تیراندازی به مردم از کل قضایا آگاهی حاصل می کند و با عصبانیت شدید می گوید: چرا رئیس شهربانی مرا از این جریان مطلع نکرده بود. علاوه بر این نظامی ها تا تصویب بزرگ اراتشتاران کل، شاه، اقتضا نکند، جرأت نمی کنند که به جمعیت تیر اندازی نمایند.
این جانب در سی و یکم تیر ماه به مناسبت پیروزی ملت در این قیام ملی قصیده ای سرودم و به رادیو اصفهان فرستادم که خوانده شد و در روزنامه ها به چاپ رسید و برگ های جداگانه هم بین مردم پخش شد.
اینک چند بیت آن:
به خاک پاک شهیدان درود باد درود که روحشان همه اندر جوار حق آسود
به ویژه خاک شهیدان روز سی یم تیر که تیر دشمن از آنان به قهر، خون پالود
درود باد به روح شهید آزادی که گوی فخر و مباهات از میانه ربود
به خون سرخ هر آن کو نگاشت نام وطن به نامه ثبت کند نام وی سپهر کبود
برگرفته از: «یادمانده ها» قسمتی از خاطرات استاد عبدالعلی برومند از کودکی تا بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مؤسسه انتشارات عرفان، تهران، ۱۳۹۰، صفحات ۲۷۷ تا ۲۸۲