بیانیه سوم فعالان ادبیات کودک درباره کودکان کشته‌شده در جریان قیام علیه جمهوری اسلامی

چهارشنبه, 2ام آذر, 1401
اندازه قلم متن

ایران اینترنشنال

جمعی از فعالان ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان، با صدور بیانیه‌ای با عنوان «صدای آزادی، صدای وطن و صدای ایران» به مناسبت روز جهانی کودک، به قتل و بازداشت کودکان و نوجوانان در جریان خیزش انقلابی شهروندان در ایران علیه جمهوری اسلامی اعتراض کردند.

این سومین بیانیه فعالان ادبیات و هنر کودک و نوجوان در واکنش به اعتراضات سراسری و بازداشت و قتل کودکان و نوجوانان از سوی نیروهای سرکوب‌گر است.

نویسندگان بیانیه خود را «صدای تمام بازداشت‌شدگان و زندانیان و کشتگان و آزادی‌خواهان و صدای کودکان و نوجوانان بی‌رحمانه کشته و بازداشت شده در خیابان» خوانده‌اند؛ کودکانی که «تنها سهم خود را از زندگی طلب می‌کردند».

در این بیانیه همچنین آمده است: «من، صدای کودکانم. صدای کودکان در بند و در خاک. اکنون می‌خواهم شعله امید را در شما که مرا می‌شنوید، روشن کنم و بگویم از این شعله، خاکستری پدید می‌آید که پرنده‌ای سبز و سپید و سرخ است، با بال‌های آزاد، سربند امید بر سر، برق شادی در چشمان و شاخه‌ صلح بر منقار …. بر اهریمن فریبکار و دژخیم نهیب بزنیم که دست از گلوی آزادی و زندگی بردارد، زندگی را از کودکان نگیرد و کودکان را فورا از بند آزاد کند.»

اسامی امضاکنندگان بیانیه سوم فعالان ادب و هنر کودک و نوجوان

این بیانیه از زبان تعدادی از کودکان کشته شده در جریان اعتراضات سراسری، به آرزوهای بر باد رفته این کودکان اشاره کرده است.

آغازگر این متن «به نام خداوند رنگین‌کمان»، جمله معروف کیان پیرفلک است؛ کودک ۹ ساله‌ای که در ایذه خوزستان با شلیک مستقیم نیروهای سرکوب‌گر کشته شد.

نویسندگان بیانیه از زبان او نوشته‌اند: «من کیان‌ام … می‌خواستم مخترع شوم. یک قایق هم ساخته‌ام که همه‌ آن را دیده‌اید. با پدر و مادرم به گردش رفته بودیم که به ما حمله و به قلبم شلیک کردند. سرد است … مرا لای قالب‌های یخ گذاشتند تا قاتلان قصه‌ام را ندزدند.»

نقل قول دیگر این بیانیه از جانب مونا نقیب، کودک هشت ساله سراوانی است: «در راه مدرسه تیر خوردم، دلم می‌خواست دکتر بشوم، به مردم شهرم کمک کنم و پدر و مادرم را خوشحال کنم …»

در این بیانیه از زبان تعدادی دیگر از کودکان و نوجوانان کشته‌شده هم آرزوهایشان تصویر شده است:

– من ستاره هستم، ستاره‌ تاجیک، بچه‌ افغانستان. تهران وطن دوم من بود. پیش از مردنم در خیابان، ۱۷ سال داشتم.

– من اسرا هستم. اسرا پناهی، دختر اردبیل. نمی‌دانید چه‌ آرزوها که نداشتم. یک‌بار یکی از معلم‌‌هایم به من گفت تو آدم معروفی خواهی شد، با این چشم‌های درخشان و امیدوارت.

– من زکریا خیال هستم. معلمم می‌گفت نام قشنگی دارم. اهل پیرانشهرم و ۱۶ ساله. هنوز هم مادرم برایم لالایی می‌خواند.

– من امیرحسین بساطی هستم، ۱۵ ساله و بچه کرمانشاه. بچه‌محل‌ها می‌گفتند آدم بامعرفتی هستم. برای همین تنهایشان نگذاشتم و با آن‌ها به خیابان رفتم اما دو روز قبل از شروع مدرسه، در خیابان مدرس کرمانشاه، از پشت سر تیر خوردم. درست مثل نیکا، پدر و مادرم چند روز از من خبری نداشتند.

– من یاسر شاهو زهی هستم، ۱۶ ساله، بچه‌ زاهدان. با پدرم به نماز جمعه رفته بودیم که یک‌دفعه صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. فرار کردیم اما تک‌تیراندازها مرا زدند. آن روز خیلی‌ بچه‌های دیگر هم مثل من جانشان را از دست دادند.

در ادامه بیانیه، نام تعدادی دیگر از کودکان کشته‌شده در جمعه خونین زاهدان ذکر شده است: «دانیال شه‌بخش، ۱۱ ساله؛ محمد امین گمشادزهی، ۱۷ ساله؛ سدیس کشانی، ۱۴ ساله؛ سامر هاشم زهی، ۱۶ ساله؛ امید صفر زهی، ۱۷ ساله؛ متین قنبر زهی، ۱۸ ساله؛ علی براهویی، ۱۴ ساله؛ امید سارایی، ۱۳ ساله؛ محمد رخشانی، ۱۲ ساله …»

نویسندگان این بیانیه، همچنین یادی از آرزوها و شیوه مرگ سارینا اسماعیل‌زاده و نیکا شاکرمی کرده‌اند.

این بیانیه با عنوان «درباره روزگار تباه‌شده و قصه تلخ کودکان و نوجوانان ما» منتشر شده است.

در این بیانیه از زبان تعدادی دیگر از کودکان و نوجوانان کشته‌شده هم آرزوهایشان تصویر شده است:

– من ستاره هستم، ستاره‌ تاجیک، بچه‌ افغانستان. تهران وطن دوم من بود. پیش از مردنم در خیابان، ۱۷ سال داشتم.

– من اسرا هستم. اسرا پناهی، دختر اردبیل. نمی‌دانید چه‌ آرزوها که نداشتم. یک‌بار یکی از معلم‌‌هایم به من گفت تو آدم معروفی خواهی شد، با این چشم‌های درخشان و امیدوارت.

– من زکریا خیال هستم. معلمم می‌گفت نام قشنگی دارم. اهل پیرانشهرم و ۱۶ ساله. هنوز هم مادرم برایم لالایی می‌خواند.

– من امیرحسین بساطی هستم، ۱۵ ساله و بچه کرمانشاه. بچه‌محل‌ها می‌گفتند آدم بامعرفتی هستم. برای همین تنهایشان نگذاشتم و با آن‌ها به خیابان رفتم اما دو روز قبل از شروع مدرسه، در خیابان مدرس کرمانشاه، از پشت سر تیر خوردم. درست مثل نیکا، پدر و مادرم چند روز از من خبری نداشتند.

– من یاسر شاهو زهی هستم، ۱۶ ساله، بچه‌ زاهدان. با پدرم به نماز جمعه رفته بودیم که یک‌دفعه صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. فرار کردیم اما تک‌تیراندازها مرا زدند. آن روز خیلی‌ بچه‌های دیگر هم مثل من جانشان را از دست دادند.

در ادامه بیانیه، نام تعدادی دیگر از کودکان کشته‌شده در جمعه خونین زاهدان ذکر شده است: «دانیال شه‌بخش، ۱۱ ساله؛ محمد امین گمشادزهی، ۱۷ ساله؛ سدیس کشانی، ۱۴ ساله؛ سامر هاشم زهی، ۱۶ ساله؛ امید صفر زهی، ۱۷ ساله؛ متین قنبر زهی، ۱۸ ساله؛ علی براهویی، ۱۴ ساله؛ امید سارایی، ۱۳ ساله؛ محمد رخشانی، ۱۲ ساله …»

نویسندگان این بیانیه، همچنین یادی از آرزوها و شیوه مرگ سارینا اسماعیل‌زاده و نیکا شاکرمی کرده‌اند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.