دکتر واحدی: منجلاب سیاسی

دوشنبه, 10ام بهمن, 1401
اندازه قلم متن

 

مقدمه

نویسنده ازسال ۱۳۵۸ تا کنون نه تنها در باره خدمات سلسله پهلوی به تفصیل مقالات بسیاری نوشته بلکه مدام به این مطلب نیز اشاره دارد که “سلطنت مشروطه” دیگر نمی تواند به ایران باز گردد(با ذکر دلیل).

افزون براین اگر مردم به نظام پادشاهی میل داشته باشند این تمایل تنها همراه با انسانشناسیAnthropology و انسان گرائی  Humanism می تواند تحقق یابد. زیرا انسان شناسی می آموزد که شهوت قدرت و مال و مکنت در همه هست. پس به هیچکس و مرجعی با هیچ دلیلی نمی توان اعتماد کرد.

از این رو قدرت سیاسی می بایستی همیشه دارای سوپاپ های اطمینان باشد تا به موقع جلوی زیاده روی ها را بگیرد. این سوپاپها هرگز نمی تواند از گروه وامانده های ولایت فقیه باشد.

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!

از سوی دیگر انسان گرائی تنها فرآیندی است که شناخت فردی (سابژکتیو) را به شناخت عینی (آبژکتیو) بر می‌گرداند[۱]متأسفانه این بُن مایه های مدنی در جامعه کنونی ایران وجود ندارد وگرنه دچار این منجلاب سیاسی نمی شد. به ویژه اینکه این بُن مایه ها پیش فرض مردم سالار ی نیز می باشند. پس ایران راه درازی دردرک مردم سالاری دارد. گناه این آشفتگی به گردن آنهائی است که به دروغ خود را الیت جامعه معرفی می کنند. درک مردم سالاری در هر کشوری یکی از مهم ترین وظایف الیت جامعه است که در ایران متأسفانه  چرخش این وظیفه مدتهاست که لنگ می زند.

اخیرأ کسانی هم پیدا شده اند که فکر می کنند همه چیز را می دانند(با مشاهدات خود). اما آنها لازم است  دریابند که با دیدن نان سنگگ دست مردم کسی نان سنگگ نمی تواند به پزد!

از سوی دیگر من نویسنده و هزاران کسانیکه این جنجال توخالی را با  بی اعتنائی پاسخ دادند ناگهان نام خود را در لیست “به من رأی بدهید” دیدیم!

تقلّبی که رندان و معرکه بگیران این فتنه را تنها دزد نامهامعرفی نمی کند بلکه این یک تجاوز به فردیتی است که کانت آن را متعالی ساخت و رضاشاه، با مفهوم شناسنامه همهﻯ ایرانیان را با همهﻯ حق و تکلیف برابری  که دارند متشخص و  شهروند نمود. چنین جسارتی به تشخص ایرانیان  آنها را دوباره رعیت می کند.  از دید امانوئل کانت شخص کسی است که معقول باشد.

پس جنجال “به من رأی بدهید” قصدی جز استبداد ندارد.

بعلاوه آنها که امروز انسان را وسیلهﻯ رسیدن به قدرت می کنند فردا که به قدرت برسند هیچ تنی از آزار آنها مصون نخواهد ماند.

 پس اگر به این تجاوز رسانه های گروهی پاسخ دندان شکنی ندهند مطمئنأ داغ حسرت جامعهﻯ مدنی بر دل آیندگان  باقی خواهد ماند.

منجلاب سیاسی

پوپولیسم یا شور و هیجان بی ریشه ایکه فراز “به من رأی بدهید” بهمراه داشت، نشانهﻯ وجود منجلابی سیاسی است، که رگه های آن در آشوبهای اجتماعی پیش از “انقلاب به اصطلاح اسلامی” قرار دارد. آشوبهائی که از ایده ئولوژی های وارداتی و یا ترکیبی از آنها با بنیاد طلبی اسلامی بصورت کثرت متا فیزیکی به کثرت اصیل جامعه افزوده شده است.

چنین کثرتی مدام به شهادت تاریخ بی ثباتی سیاسی کشور را رقم خواهد زد.

نویسنده سعی می کند این منجلاب سیاسی را بر پایهﻯ استدلال علمی – منطقی  بررسی و تحلیلی نماید.  

شخصی با نام مستعار”کی پرویز ورجاوند”( پرویز حدادی زاده پان ایرانیست) در ورقه ای که آرم “شورای باز پس گیری ایرانرا دارد ادعا می کند که «طرح راهبردی دست یابی به  تشکیلات راهبری انقلاب»“زن، زندگی آزادی” را تهیه کرده است.

ایشان می گویند این “طرح متشکل از ۱۱ بند و ۸ تبصره برای داشتن رای اعتماد رهبران میدانی محلات سراسر کشور و مشروعیت دادن به آن با شعار «هیات معتمدین حمایتت می کنیم” است.

الف :

نخست اینکه هیچ فردی به تنهائی نمی تواند این طرح را تهیه کرده باشد پس حق این بود که ایشان همه کسانی را که در نوشتن این طرح شرکت داشته اند معرفی می کرد تا مردم به دانند با چه کسانی روبرو هستند و سخنان آنها تا چه انداره ارزش پذیرش دارد.

ب  :

هر طرح راهبردی نمی تواند یگانه باشد. بلکه می بایستی در یک “دیسکورس” مطلوب ترین راهبرد را از میان همه ى راهبردها برگزید. پس “شورای باز پس گیری ایران” که هویتش بر مردم نامعلوم است فرآیند ی را به نام “به شاهزاده رضا پهلوی رأی بدهید” راه می اندازد که در آن تنها رأی دادن مطرح نیست بلکه سخن از “اختیار تام” دادن است. یعنی شاهزاده در مورد مذاکره با کشورهای خارجی و یا دوران گذر و ایجاد دولت موّقت و طرز انتخابات و بوجود آوردن نظام آینده و چگونگی آباد سازی کشور همه و همه می تواند هرطور که خودش صلاح بداند اقدام نماید.

اکنون معنی “معرکه “ققنوس” معلوم می شود که افرادی طرح تهیه می کنند و برای مقامهای کشود برای خودشان کفش و کلاه می دوزند.

بردر ارباب بی مروّت دنیا             چند نشینی که خواجه کی به درآید

این طرز تفکر با طرز تفکر طرفداران “خمینی” هیج فرقی ندارد. آنها هم فریاد می زدند :

حزب می خوای حزب الله، رهبر می خوای روح االله

آخر مگر مردم ایران گوسفند هستند که سگهای گله بیآیند و گوسفندها را به سمت طویله بکشند!

ج  :

بکار بردن کلمهﻯ “مشروعیت دادن به کارها” نشان میدهد که دانائی جناب کی پرویز اصلأ با مفاهیم سیاسی و سیاست بیگانه است. در مبارزه که عرف و شرع معنی ندارند. همینطور مردمی که در ایران با شعار “زن، زندگی و آزادی” با ولایت فقیه مبارزه می کنند انقلابی نیستند. شعار آنها “کی پرویزخان” خودمختار بودن است(زن، زندگی و آزادی). یعنی آنها می گویند : ما می خواهیم خودمان را خود بسازیم، هر جور که می خواهیم رخت و لباس به پوشیم. دوست دختر یا پسر اگر داریم به کسی مربوط نیست، ولایت فقیه حق ندارد به فضای خصوصی ما تجاوز بکند و از همه مهمتر  ما رهبر و راهبرد نمی خواهیم.

درست این عدم فهم شما و راهبرد سازی هایتان به جنبش هجوم و تسخیر مردم در درون کشور لطمه می زند! و حرکت مردم بسوی فرآیند مردمسالاری را منحرف می کند. این عمل اشتباه یا بخاطر عدم آگاهی از سیاست، تشکیلات، عدم درک درست انسان شناسی (آنتروپولوزی) است و یا از روی خود خواهی محض است که نه سو به انسان گرائی (هومانیسم) بلکه جهت به سرکوبگری دارد.

د  :

عجبا خود این رأی گیری نیز از نظر تشکیلاتی و عملی اشتباه و به گمراهی مردم خواهد انجامید. زیرا شما با این کار نه تنها کثرت اصیل و متافیزیکی جامعه را حذف کرده اید، بلکه شاهزاده رضا پهلوی را نیز به درجه ى خدائی رسانیده اید. زیرا براین پندار تکیه دارید که تنها ایشان اند که می توان به وی اعتماد داد.

در حالیکه رأی گیری تنها به دلیل آماری بودن نظرات (عدم یقین) شکل می گیرد. درست به این اشتباه شما نیز مردم پاسخ داده اند. یعنی این کار شما جامعه را دو تکه کرده است. یکی آنها که به رضا پهلوی  اعتماد دارند و آن دیگران که به او بی اعتمادند.

بعبارت دیگر این کُد (اعتماد / عدم اعتماد) جامعه را به سیستمی غیر واقعی تبدیل نموده که درآن طیف از چپ چپ تا راست راست اصلأ وجود ندارد. بیچاره مردمی که در این جامعه می خواهند زندگی بکنند.

از این رو دوستی  شما آقای کی پرویز و امثال شما با رضا پهلوی  یک دوستی خاله خرسه است.

حال اینکه شما اگر به شاهزاده رضا پهلوی بعنوان یک فرد مطمئن باور دارید می بایستی سعی می کردید با گروههای مختلف اوپوزیسیون، انجمنهای متفاوت، حتی مذهبیون ضمن مذاکره به یک توافق برسید. در حالیکه این کار شما  تنها یک تفرقه بیش نیست.

اما تفرقه افکنی نشانه ضعف بزرگی است که در اوپوزیسیون وجود دارد. این ضعف از آنجا سرچشمه می گیرد که اوپوزیسیون نمی تواند سخنان خود را به یک عمل تبدیل کند. تبدیل هر سخن به عمل تنها با ایجاد تشکیلات ممکن می شود. این تشکیلات می بایستی در ایران و نه در بیرون از کشور بوجود آید.

نگاه کنید خمینی با تشکیلات مذهبی درون کشور (مساجد) توانست سخنان خود را به عمل تبدیل کند. عملی که بسیج مردم را در نهایت به همراه داشت. حتی با وجود ایدئولوژی های مختلف و عقب مانده از مردم سالاری آنها همه با وی بیعت (توافق) کردند.

ه :

اساسأ سخنان شما از جمله  «هیات معتمدین حمایتت می کنیم” بدون تشکیلات در درون کشور هرگز عملی نیست. و در چارچوب مبارزات ضد ولایت فقیه یک ساده لوحی است. زیرا شما اصلأ ساختار جامعه ایران کنونی را نمی شناسید تا معتمدین را بشناسید. این ساده لوحی از آنجا ناشی می شود که شما برای کشور ایران تصوّری عقلانی در ذهن خود ندارید.

اجازه بدهید نظر خودم را در مورد ایران آینده در اینجا به اطلاع همگان برسانم :

نویسنده چه در کنفرانس لوکسزانبورگ وچه در کنفرانس تورونتو  و واشنگتن توجه دادم که ایران به دلیل کثرت متافیزیکی حتی اگر ولایت فقیه سقوط بکند سالها نه ثبات سیاسی و نه رفاه اجتماعی خواهد داشت. بلکه مدام با یک سری نوسانات میرا دولت و یا نظام سیاسی خود را دگرگون می کند تا در نهایت کثرت متا فیزیکی از بین برود. این نوسانات ده ها سال طول خواهد کشید.

بنابر این پیش بینی هرچه تربیت جوانان کشور سریع تر و با روشهای مدرن امروزی عمیق تر صورت بگیرد، و هرچه این تربیت در چارچوب احزاب مختلف شکل بگیرد  طول این بی سامانی کمتر خواهد شد. کاریکه در این چهل و چند سال اخیر پرداخته نشد تا شکل و محتوائی بخود بگیرد، تا مردم این سرزمین در منجلاب افکاری که فکر نیستند غرق نشوند.

                                                               مونیخ ۲۹ ژانویه ۲۰۲۳ ن. واحدی

[۱] ن. واحدی :نقدی برنوشته آقای عباس میلانی در باره آدمیت سعدی آگوست ۲۰۲۲، در کیهان لندن


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.