رادیو زمانه
شماری از اهالی هنر تجسمی ایران که در داخل و خارج ایران کار و زندگی میکنند، برای بسیج همراهی و همبستگی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» گرد هم آمدهاند. این گروه چه میکند و به طور کلی چالشهای پیش روی فعالیت هنری در دوران قیام ژینا چیست؟
جنبش «زن، زندگی، آزادی» افقهای تازه برای فعالیت و سازماندهی سیاسی گشوده است. گروهها، کلکتیوها، کانونها و تشکلهای جدیدی برای مقاومت، پیشبرد و تعمیق جنبش و علیه سرکوب شکل گرفتهاند. در همین راستا، گروهی از هنرمندان تجسمی با نام «هنر، فرهنگ، کنش» در همبستگی و همراهی با جنبش گرد هم آمدهاند و در تدارک مجموعهای از فعالیتها در جهت بیانگری، مستندسازی، توانمندسازی، خودساماندهی و همیاری سیاسی اند. آنچه میخواهید گفتوگویی است با پرستو فروهر و ژینوس تقی زاده، دو عضو این گروه، درباره مسائل و ضرورتهای پیشروی جامعه هنری در نسبت با جنبش «زن، زندگی، آزادی»
■ شما و جمعی از هنرمندان، فراخوانی با امضای «جامعه هنری ایران» برای «پشتیبانی از دانشجوها و هنرمندهای بازداشتشده و زیر فشار» صادر کردید. پیشتر هم بیانیههایی در «پشتیبانی از دانشجویان هنر» (آبان ۱۴۰۱) و «نه به فجر» (دی ۱۴۰۱) منتشر کرده بودید. گروهی که این فراخوان و بیانیهها را داده است، چه ماهیتی دارد؟ چه کسانی را در برمیگیرد؟ چه اصول، چه اهداف و ماموریتهایی برای خودش تعریف کرده است؟
پ.ف. : جامعه هنری در واقع یک عنوان موقت است برای حرکتی که همزمان و به ضرورت جنبش انقلابی شروع شد و هنوز هم در مراحل ابتدایی شکلگیری و سازماندهی است. تا مدتها هم اسم و عنوان دقیقی نداشت، حالا بهتازگی نام «هنر، فرهنگ، کنش» را برای خود یافته است. در طی این روند شکلگیری، افراد متعددی به گروه اضافه و از آن کم شدهاند. بعضی از ما بدون نام و بعضی با نام خودشان در گروه شرکت دارند.
پرسش درباره مشخصات افراد جمعی که چنین تلاشی میکند هم گرچه بهجا و محق است، اما در شرایط کنونی و با توجه به تنگناهای امنیتی راستش پرسش خوبی نیست و میتواند آدمها را به دردسرهای اساسی بیاندازد و در نهایت منجر به خاموشی صداهایی شود که تلاش میکنند شرایط را منعکس کنند و به آن واکنش مسئولانه نشان دهند. اما به طور کلی این گروه شامل اعضایی از اهالی هنر تجسمی ایران است که در داخل و خارج ایران کار و زندگی میکنند و گرد هم آمدهاند برای بسیج همراهی و همبستگی با جنبش «زن، زندگی، آزادی»، و نیز اعتراض به سرکوب گستردهی حکومتی، که با خشونت هولناکی اعمال میشود. در مورد اصول هم اگرچه به صورت کلی میتوان گفت که این گروه بر ضد سانسور و در حمایت از آزادی بیان کنشگران هنری تشکیل شده، اما همچنان در حال گفتگو و همفکری برای تدوین اصول خویش است. در مورد پیشینهی این همکاری هم میتوانم بگویم که بخشی از اعضای این گروه در واکنش به جنبش «من هم» و گرهخوردگی آن با اقتصاد هنر ایران گرد هم آمده بودند. این همفکری تا حدی حفظ شد و با آغاز جنبش انقلابی شکلی پویا و فعال یافت. نخستین کنش آن بیانیهای بود در اعتراض به سرکوبها، بهویژه سرکوب دانشجویان هنر، که بیش از شش هزار تن از اهالی هنر و فرهنگ آن را امضا کردند.
ژ. ت. : هدف و برنامه اصلی این جمع است که همگام با تپش تند جنبش و ملزومات آن توانمندی واکنش به آن را بیابد، با مستند کردن و تعمیق در آن بتواند کنشهایی را نیز سامان بدهد و بتواند در گفتگو با هم و نسبت به آنچه در پیش روست اثرگذار باشد. که یک بخش آن رو به داخل فضای هنر ایران دارد و در یک بخش رو به بیرون از آن و کلیت جنبش… این تاثیرگذاری البته برای هرکسی یک مفهوم و میزان دارد و الزاما ممکن است هر حرکتی برای همه «اثر» محسوب نشود اما قطعاً تلاشی است در همبستگی و شکل گرفتن یک «ما»ی جمعی که جریانهای مختلفی در طول این سالها آن را از شکل انداخته است.
■ در فراخوان شما آمده که دستکم ۱۵۹ هنرمند در جریان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» به زندان افتاده و یا کشته شدهاند. گویا این تعداد در آخرین بهروزرسانی به ۱۶۸ نفر افزایش پیدا کرده است. این میزان سرکوب هنرمندان، همچون میزان مداخله سیاسی آنها، در دهههای اخیر بیسابقه است. ارزیابی شما از حال و هوای امروز جامعه هنری ایران پس از این موج از فعالیت سیاسی و سرکوب چیست؟
پ.ف. : چالش پیش روی جامعهی هنری همان چیزیست که پیشِ روی کل جامعه است؛ این که چگونه میشود هم جنبش را زنده نگه داشت و هم همزمان بقای روزمره را ادامه داد؟ چگونه میشود دستاوردهای جنبش را از دست نداد، تعمیقش کرد و در تنیدگی با زندگی همراه کرد؟ چگونه میشود همبستگی کمیابی را که این مدت بوده به راهکارهای عملی و اجرایی تبدیل کرد؟ فضای هنر شاید شکلی از ویترین شرایط کلی را دارد؛ حالوهوای کلی را رویتپذیر میکند. از این روست که هر حرکت در بروز و ظهور و نمایش آن، میتواند چشمپوشی نسبت دینامیسم جنبش و عادیسازی بحران تلقی شود. مانند کل جامعه، فضای هنر هم به نوعی درگیر این موقعیت مانده است. نه میخواهد و نه میتواند به شرایط عادی برگردد و نه میداند این عادی نبودن را چگونه زندگی کند، چگونه دیدنی کند. ما درباره این چالش گفتگو میکنیم . فعلا بیشتر پرسش است برای درک و تبیین این تعلیق.
ژ.ت. : اینکه تا این میزان هر آنچه در فضای هنر اتفاق می افتد میتواند مناقشهبرانگیز باشد- هم از سوی حکومت، هم مخاطبان هنر و هم هنرمندان- در ذات خود جالب است و نشان میدهد بر خلاف آنچه همیشه سعی میشده فضای هنر را به سمت سیاستزدایی و متعلق به گعده محدودی در رابطه با سرمایه و سبک زندگی قشر مشخص و بستهای از جامعه نمایش دهند چقدر جعلی بوده؛ مانند بسیاری از هراسها و انگهای بدیهی انگاشته دیگر که این چهار ماه سویه دیگر بسیاری از آن مفاهیم را نشان داد و جعلی بودنش آشکار شد.
هنر بیرون از پلتفرمهای هنر که شاید تا پیش از این یا به به صورت یک آرزوی غیر عملی و یا به عنوان یک ژست پیشرو به آن پرداخته میشد این روزها خودجوش و بینیاز به هیچ برنامهریزی یا تئوریزهسازی پیشینی راه خودش را در خیابان و شبکههای اجتماعی یافته است. تجربههای قبلی هم نشان داده که پس از هر بار سرکوب شدید آن حجم خشم و سرخوردگی و همزمان انرژی مجال بروز نیافته گاه خروجی نادرستی پیدا میکند مانند نشانه گرفتن همدیگر به جای تمرکز روی هدف اصلی؛ بیارزش و اثر نشان دادن تلاشها و مقاومتهای موازی. دقیقاً الان است که این انرژی به جای تخریب همدیگر -که فقط کار دستگاه سرکوب را راحت میکند- باید حول شکل گرفتن گفتگوها یی قرار بگیرد که میتواند شیوههای مختلف خودساماندهی را پیشنهاد کند که بتواند هر دوی این جنبهها را پاسخ درستی بدهد بدون اینکه با نگاهی از بالا تنها دو گزینه را برای آری و خیر گفتن پیش چشم بگذارد به بدیلهای متنوع بیاندیشد. همه این شیوهها با توجه به وضعیت سرکوب عنانگسیخته، هزینههایی بیش از قبل دارد و همبستگی هنرمندان میتواند حلقهای حمایتی را تشکیل بدهد. برای بیش رفتن از کلیگوییهای منتشر در فضا، در مکالمه و همفکری فقط میشود جزئیات عملی جستجو کرد.
■ شما در فراخوان « تمامی نیروهای فرهنگی و هنری ایران» را دعوت کردهاید که صدای بازادشتشدهها باشند و در دادخواهی کشتهشدگان همگام شوند. آیا تلاش کردهاید انجمنها و نهادهای مربوط هنرمندان و فرهنگیان مثل انجمن هنرمندان نقاش، انجمن نگارخانهداران، جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما، کانون نویسندگان، انجمن خوشنویسان و … را با خود همگام کنید؟ آیا از این نهادهای کم و بیش صنفی دعوت به همکاری کردهاید؟
پ.ف. : هر حرکتی که در جهت حمایت باشد حتما ارزشمند است. هرچه این حرکتها در همراهی با هم یا موازی با هم گسترش پیدا کنند هم چه بهتر. انجمنها امکان پیگیری وضعیت اعضای رسمی خودشان را دارند با ساز و کاری رسمیتر. اما بسیاری از حرکتهای اعتراضی از سوی دانشجویان هنر یا هنرمندانی انجام شده که عضو هیچ انجمنی نیستند. این گروه بیشتر با سرکوب روبرو بوده. حمایت از آنها مسئولیت جمعی ست و هر گروهی میتواند تلاش کند یک گوشه از این بار را بردارد. تعامل و تبادل با هم در این راه هم حتما به نفع همه ما است. برای نمونه همین فراخوان موجب تماسهایی شد برای تکمیل فهرست و افزوده شدن نامهای ناشناخته و ثبتنشده از سوی افراد و نهادهای پیگیر دیگر. [فهرست به روز شده تا ۹ بهمن را در اینجا ببینید]
■ در جریان خیزش انقلابی اخیر، بسیاری از هنرمندان مستقیما و نه از طریق آثارشان وارد صحنه سیاسی شدند، اما هزینه فعالیت سیاسی به یکسان میان آنها تقسیم نمیشود. مثلا بازیگران زنی که حجاب اجباری را برداشتند در مقایسه با بازیگران مردی که از جنبش حمایت کردند، احتمالا هزینه بیشتری خواهند پرداخت. این توزیع نابرابر هزینه فعالیت سیاسی چه چالشها و چه ضرورتهای را پیش روی جامعه هنری ایران میگذارد؟
پ.ف.: این پرسش به نظرم پاسخ را مثل یک ایدهآل در خودش دارد؛ کاش بتوانیم سازوکاری بیابیم که سنگینی هزینهها روی شانهها یکسان تقسیم شود. یک خوانش از پرسش شما هم میتواند این باشد که کلا در بازنمایی و جایگاهگیری در این جنبش چه رابطهای بین زنان و مردان فعال باید برقرار باشد؟ نقش بنیادین زن در این جنبش چه ضرورتهایی با خود دارد؟ واضح است که روح جاری در این جنبش، عبور از روالهای گذشته را در این زمینهها میطلبد.
ژ.ت. : وقتی میگویم «زن، زندگی آزادی یک تمرین روزانه است» دقیقا یعنی همین. این تمرین چه در مورد سوگیریها در باب هزینه فعالیت سیاسی است و چه در تمام حیطههای دیگر زیست معمول یا مواجهه حرفهای و … در چند سال اخیر اتفاق فرخندهای بود که هر ترکیب هیئت داوران یا سخنرانان یک نشست – از رویدادهای خصوصی و کوچک یا برنامههای رسمی و بزرگ- با چالش نابرابری زنان و مردان از سوی مخاطبان و دستاندرکاران هنر مواجه میشد و مورد پرسش قرار میگرفت. حالا این هشیاری بیشتر شده و برای حفظ این دستاوردها نیاز به تمرین مدام آن است؛ نیاز نور انداختن بر کنشهای شاید کوچک اما پرهزینه که به ویژه زنان برای آن بهای سنگینتری میپردازند چون مخالفتشان با شرایط در ظاهر زیست روزمرهشان مرئی است.
این البته مسئله امروز هم نیست. سالیان سال بسیاری از زنان به خاطر انتخاب نوع پوشش و سبک زندگی که پنهان نکردهاند از فضاهای آکادمیک حذف شدهاند و فرصتهای برابر حرفهای نداشتهاند. حالا آنچه مبارزهای دائمی بود و انگار انقدر عادی تلقی میشد که همه این تبعیض را مانند امری عادی پذیرفته بودند، آشکار شده و واکنش جامعه را برانگیخته است.
■ فضای دولتی غالب بر تولید هنری در ایران (کنترل و نظارت دولتی در خلق اثر هنری) هنرمندانی را که وفادار به جنبش «زن، زندگی، آزادی» هستند در موقعیت بغرنجی قرار داده است. مثلا برای هنرمندان تئاتر عملاً فضای کاری مستقل از دولت و ایدئولوژی و هنجارهای حکومتی وجود ندارد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ چگونه میتوان از حیات هنری و حیات مادی هنرمندان حمایت کرد؟ آیا تلاشهای برای ایجاد صندوق و تاسیس نهادهایی صورت گرفته که هنرمندانی که به خاطر انتخاب سیاسیاش مجبور به خانهنشینی شدهاند، حمایت مالی کند؟
پ. ف.: شاید این باید قدم مهم بعدی باشد. فکر کردن به راهکارهای عملی، با توجه به امکانات واقعی و با در نظر گرفتن خطرهای امنیتی و هزینههای سنگین آن. این روزها ایدههای خلاقانه در تغییر و ساخت یا مصادرهی فضاها و امکانها به عنوان پلتفرم کار و ارائهی هنر شنیده میشود. البته این گفتگوها باید طوری باشد که اجرایی شدن ایدهها را با مشکل مواجه نکند .
ژ.ت. :ما قبلاً هم در این شرایط بودهایم و راههای خلاقانهای بوده که طبق مقتضیات آن دوران بوده. برای مثال گروه تئاتر خانه بعد از سال ۸۸ کارش را با عبور از سالنهای رسمی اجرای تئاتر پیش برد. اما حالا فشار امنیتی بیشتر است و باید به وضعیت فعلی فکر کرد. الان گالری طراحان ازاد گالری را از فضای نمایش هنر به استودیوی گروهی عدهای از هنرمندان تبدیل کرده که امکان بازدید از کارها و فروش هم هست. شاید گالریهای دیگر بتوانند به جای نمایشگاههایی که بسیاری به خاطر شائبه عادیسازی شرایط، آن را تحریم میکنند نمایش دائمی کارهای هنرمندان، دانشجویان هنر و دایره بزرگتری از هنرمندانی که همیشه با آنها کار میکنند را بدون آیینهای گشایش پیشنهاد بدهند. یا مجموعهداران بسیاری این سالها از رونق خرید و فروش هنر بهره مالی بردهاند و صاحب سرمایهای شدهاند. آنها هم بخشی از جامعه هنر ایران محسوب میشوند که نه تنها در منافع، که در روزهای سخت آن هم باید شریک باشند. الان وقتش است که بدون در نظر گرفتن سلیقه فردی و چارچوبهای قبلیشان، از هنرمندان حمایت کنند یا از طریق خرید اثر یا حمایت مالی پروژهها و استودیوها و … دلالان هنری از تخفیف گرفتن بپرهیزند و همراه با گالریدارها از درصد دریافتی خود کم کنند و آنها هم همراه هنرمندان در صندوقی که تدارک میبینند درصدی از قیمت آثار را برای حمایت از زندگی هنرمندان دیگر یا پروژهها تخصیص بدهند.
واقعیت آنکه سالهاست بسیاری از هنرمندان که یا به رسم بازار در نیامدهاند یا نوع و رسانه هنرشان چندان قابل خرید و فروش نبوده و از راههای موازی مرتبط با هنر یا توان تکنیکیشان ارتزاق کردهاند که حالا تمام آن امکانها هم تقریبا از دست رفته و معیشت دشوارتر از قبل شده است و از قضا که بیشترین آثار اعتراضی این دوران را هم با نام و بینام هم آنان ساختهاند. شرایط بحرانی دقیقا به واسطه همدلی که بین افراد ایجاد میکند زمان ساخت تشکلهاییست که گرچه فقدانش همیشه دیده میشده اما ضرورت بحران، مسیر عملی شدنش را تسریع میکند.
■ هنرمندان و دیگران چگونه میتوانند به شما کمک کنند؟ و کسانی که مایلند با شما همکاری کنند، چگونه میتوانند با شما ارتباط بگیرند؟
پ.ف. : امیدواریم به زودی وبسایت و کانالهای مجازی گروه راه اندازی بشود و ارتباط سیالتری پیدا کنیم. بیش از هرچیزی نیاز به با هم فکر کردن داریم برای درک چالشها، رد و بدل برداشتها و پیدا کردن راهکارها و ایدههای نو برای همکاری.