زیتون – علی کشتگر
رنسانس انقلاب «زن، زندگی، آزادی» که سرانجام دموکراسی را بر ویرانه های رژیم جنایتکار مذهبی بنا خواهد کرد، جنبشی عمیقا آزادیخواهانه، ضد تبعیض و طرفدار منشور جهانی حقوق بشر است. این جنبش پیشرفته که از هم اکنون بر همه کشورهای منطقه و بر جهان تاثیر گذاشته، پرچمدار زندگی است نه مرگ و به گوهر با شعار مرگ بر رقیب و فقط من، بیگانه است. چرا که همه گرایشهای سیاسی آزادیخواه جنبش “زن، زندگی، آزادی” قاعدتا باید به این حد از بلوغ رسیده باشند که بدون مدارا و بدون تحت الشعاع قرار دادن اختلافات طبیعی گرایش های سیاسی به مساله اصلی عبور از دیکتاتوری، نمی توان رژیم را سرنگون ساخت و به دموکراسی رسید. و طبعا پس از استقرار دموکراسی هر جریانی حزب و تشکیلات خود را دارد و با بقیه رقابت می کند.
کسی که حق مخالفان و حتی دشمنان خود را به عنوان شهروندانی که در حقوق شهروندی با خود او کاملا برابر هستند و طبعا باید هم از حق انتخاب شدن و هم انتخاب کردن برخوردار باشند نمی پذیرد، به رغم هر ادعایی که داشته باشد نهایتا ره به دیکتاتوری می برد. چرا که عزیمت از نفی آزادی یک عقیده و یا گرایش سیاسی خاص به همان گرایش خاص محدود نمی شود بلکه سرآغاز محدود کردن حقوق شهروندی دیگران نیز هست و نهایتا به سیاست خودی همه چیز و غیر خودی هیچ چیز می رسد که مشخصه رژیم های دیکتاتوری و اقتدارگرا است و به همین دلیل در دموکراسی ها جریانات راست افراطی که ماهیتا با جمهوریت سازگاری ندارند و نیز چپ های افراطی که از تاریخ درس نگرفته و هنوز به دنبال دیکتاتوری پرولتاریا هستند نیز آزادند.
در ایران، ما با دو گرایش مسموم”چپ”همسو با جمهوری اسلامی و حکومت روسیه و راست افراطی و بسیار خطرناک مواجهیم که هر دو مایه تفرقه و تضعیف جنبش دموکراسیخواهانهاند و در عمل به دیکتاتوری حاکم خدمت می کنند. لازمه اتحاد وسیع مخالفان جمهوری اسلامی نقد و انزوای این دو جریان تفرقه افکن است و تا زمانی که این دو جریان منزوی نشوند اتحاد وسیع اپوزیسیون اگر نگویم غیرممکن است باید بگویم بسیار دشوار و شکننده است.
راست افراطی
این جریان عمدتا از طرفداران افراطی بازگشت سلطنت به ایران اند. که از هم اکنون حزب فراگیر رستاخیز درست کرده اند و می گویند هر کس چون ما نیست ایرانی نیست،”اجنبی” است، “رهبر ما پهلویه، هر که نگه اجنبیه”. اینها در قلب دموکراسی های غربی هیچ چیز از دموکراسی یاد نگرفته اند و هرگونه انتقاد از رژیم پیشین و نقش انکار ناپذیر آن در هژمونی گرفتن آخوندها، هرگونه انتقادی به رضا پهلوی و هرگونه دفاع از نظام جمهوری را با دشنام و حتی ارعاب و در برخی موارد کتک کاری پاسخ می دهند. آخرین تظاهرات آنان در روز ۲۲ بهمن امسال در آلمان یک افتضاح شرم آور است در این تظاهرات علاوه بر شعار زشت “رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه” که همان شعار “حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله” است شعار ” مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” در پلاکاردی بزرگ حمل می شود. که همان شعار حزب الهی “مرگ بر سه مفسدین کارتر و سادات و بگین” است.
این تفکر فاشیستی که از هم اکنون مخالفان را به مرگ و چوبه های دار حواله می دهد اگر امروز مورد انتقاد صریح همه جریانات مدعی آزادیخواهی ائتلاف اپوزیسیون متکثر ایران قرار نگیرد و از جانب همه طرفداران آزادی طرد نشود فردا دیر است. چرا که مایه تفرقه اپوزیسیون و نومیدی مردمی خواهد شد که شعارشان “زن، زندگی، آزادی”است. و خواهان مرگ بر این و آن نیستند. و بر خلاف این گونه افراد که در خارج از ایران راحت زندگی می کنند، در شرایط سرکوب و کشتار و اعدام می رزمند و هزینه می دهند. من از آزادیخواهانی مثل خانم شیرین عبادی، حامد اسماعیلیون و دیگرانی که در آن گفتگوی چند نفره اخیر با آقای رضا پهلوی شرکت داشتند می پرسم که آیا شما در مورد این گرایش صریحا طرفدار بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی نظر آقای رضا پهلوی را جویا شده اید؟ آیا از او خواسته اید که به صراحت با این گرایش های ضد آزادی مرزبندی کند؟
البته عمده بدنه این جریان در خارج از ایران هستند و خوشبختانه ما در داخل در میان مردمی که شجاعانه با رژیم مبارزه می کنند، از این گرایش ها نداریم و اگر هم در ایران چنین گرایشی وجود داشته باشد دست کم تاکنون خود را نشان نداده است. این جریان حتی بزرگان ادب و جنبش دموکراسی خواهی ایران را که از زمان روی کار آمدن دیکتاتوری مذهبی حاکم در ایران به مخالفت و مبارزه علیه آن برخاسته اند و در این راه هزینه ها پرداخته اند به خاطر کوچکترین انتقاد به باد ناسزا گرفته اند.
از: گویا