علی کشتگر
چپ آزادیخواه آینده بشریت
آینده بشریت، آینده زیست محیط و استقرار صلح در گرو دو مساله اساسی است: ۱- فروپاشی دیکتاتوری ها و گسترش و تعمیق دموکراسی در جهان و
۲- رفرم های عمیق و رادیکال در مناسبات سرمایه داری برای توزیع نسبی عادلانه ثروت ها در کشورهای دموکراتیک.
بدون نهادینه شدن دموکراسی سیاسی، هیچ رفرم پایدار و موثری برای کاهش نابرابری ها و تامین نسبی عدالت اقتصادی ممکن نیست و بدون رسیدن به چنین عدالتی دموکراسی ها در دراز مدت ماندگار نخواهند بود و از درون و بیرون دچار ضعف و در معرض نابودی قرار می گیرند.
تضاد عمده جهان دشمنی دیکتاتوری ها با دموکراسی است
دموکراسی این مهمترین دستاورد سراسر تاریخ جوامع بشری هنوز یک نظام کامل، پایدار و ابدی نیست، از درون و بیرون در معرض تهدید دائم است و می تواند از میان برود و به پرانتزی در تاریخ تبدیل شود که طبعا بزرگترین فاجعه برای همه بشریت خواهد بود. از درون تحکیم دموکراسی ها در گرو ریشه کن کردن فقر و اصلاحات عمیق ساختارهای سیاسی، قانونی و اجتماعی در جهت عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری ها و توزیع عادلانه ثروت است. از بیرون تهدیدات دائمی از جانب جبهه دیکتاتوری ها و اقتدارگراها متوجه دموکراسی ها است که همه نظام های دمکراتیک باید در برابر این خطر همراه شوند. برای نمونه جنگ تجاوزکارانه پوتین علیه دموکراسی جوان اکراین که از حمایت مستقیم رژیم اسلامی و کره شمالی و حمایت غیر مستقیم چین و برخی کشورهای دیگر همراه است اگر با شکست اکراین همراه شود همه دموکراسی های جهان از درون و بیرون تضعیف می شوند و برعکس نظام های دیکتاتوری و توتالیتر مواضع تهاجمی تری علیه دموکراسی و جنبش های دموکراتیک اتخاذ می کنند. به همین دلیل همه آزادیخواهان جهان و محافل مخالف دیکتاتوری باید افکار عمومی جهانی را در جهت جلب حمایت از اکراین و خطری که از جانب روسیه پوتین متوجه دموکراسی و بشریت است بسیج کنند.
جاذبه قدرتمند ایده های عدالت خواهانه
ایده عدالت اقتصادی و ریشه کن کردن فقر همواره و از دیرباز برای مردم جهان بیشترین جاذبه را داشته است. این ایده از آنجا که برای عامه مردم ملموس تر از آزادی های سیاسی و اصول منشور جهانی حقوق بشر است در تاریخ بشر بارها و هنوز مورد سوء استفاده دشمنان دموکراسی و ایدئولوژی های ناسیونالیستی، انتگریستی و طرفداران دیکتاتوری حزب واحد قرار گرفته و می گیرد.
نازی ها برای به قدرت رسیدن از شعارهای عدالت خواهانه و سوسیالیستی بهره برداری ها کردند و با ایجاد حزب ناسیونال سوسیال به قدرت رسیدند و آنگاه دموکراسی سیاسی را نابود و در نتیجه راه را بر هر گونه تحقق عدالت اجتماعی و حفظ صلح جهانی مسدود کردند و همراه با خفه کردن هر گونه صدای آزادی در آلمان در جریان جنگ شش میلیون یهودی را از زن و مرد و کودک و پیر در کوره های آدم سوزی سوزاندند. و جهان را با فجایعی روبه رو ساختند که هنوز زخمهای آن التیام پیدا نکرده.
هر نوع دیکتاتوری منشاء فساد و ستمگری است
بنابراین نظام های دیکتاتوری چه فاشیستی و چه به اصطلاح “کمونیستی” و چه هیولای تروریستی مذهبی که رژیم ایران نمونه بارز آن است همگی از ایده عدالت علیه عدالت و آزادی سوء استفاده کرده و می کنند و برخلاف تبلیغاتشان فاسد ترین و ضد مردمی و ضد عدالت ترین رژیم های جهان اند. نظام های تک حزبی شوروی و اروپای شرقی که نام ” سوسیالیسم واقعا موجود بر خود” گذاشته بودند از آنجا که برخلاف وعده ها و شعارهایشان نتوانستند فقر را ریشه کن و عدالت اجتماعی برقرار کنند بلکه در نبود هوای سالم آزادی، میکربهای بی هوازی همه چیز را به فساد و گندیدگی کشاندند و در نتیجه همه این نظام ها از درون پوسیدند و فرو ریختند.
با فروپاشی این نظام ها و با مشاهده فقر و نابرابری و بی عدالتی در دیکتاتوری های کمونیستی کره شمالی، کوبا و چین ایده چپ دموکراسی خواه، چپی که آزادی را مادر عدالت اجتماعی و بستر ساز تلاش و مبارزه برای تحقق آن می داند در جهان روز به روز تقویت شده است. و به موازات آن امروزه ایده کمونیسم تک حزبی و معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا در همه جا منزوی و بی اعتبار شده است. در واقع تنها دستاورد سوسیالیسم شوروی و اروپای شرقی این بود که به بهای سوزاندن چندین نسل از مردم این کشورها ثابت شود دیکتاتوری یک حزب و سرکوب آزادی ها به هر بهانه و با هر هدفی که باشد فاجعه ای است که هرگز به عدالت اجتماعی و ریشه کن کردن فقر نمی انجامد. بلکه برعکس فقط در خدمت فساد، تباهی، و نابرابری و تبعیض است.
آینده چپ آزادیخواه
فروپاشی این نظام ها طبعا ذره ای از جاذبه نیرومند توزیع عادلانه ثروت، ریشه کن کردن فقر و عدالت اجتماعی کم نکرد. بلکه فیلسوفان، متفکران و نظریه پردازان طرفدار برابری و عدالت را بیش از پیش به این نتیجه رساند که بستر واقعی مبارزه در این راه را در درون نظام های دموکراتیک و با تلاش برای تعمیق دموکراسی جستجو کنند. این نظام ها با همه نواقص و کاستی هایشان برای فعالان جامعه مدنی و انسانهای عدالت خواه و طرفداران سوسیالیسم دموکراتیک امکان تلاش و مبارزه در این راه را فراهم می کند اما بدیهی است که با توجه به ذات قدرت پرست انسان، نظام سرمایه داری و سرمایه داران زیاده خواه نیز با توجه به امکانات وسیع شان تا آنجا که بتوانند راه پیشرفت اجتماعی به سوی قوانین ترقیخواهانه را سد می کنند. به همین دلیل راه پیشبرد اهداف سوسیالیستی سنگلاخی و ناهموار است. لیکن فقط در دل دموکراسی می شود برای این آرمانهای شریف مبارزه کرد.
اما در نظام های دیکتاتوری هیچ راهی برای مبارزه در راه عدالت وجود ندارد. در این نظام ها هدف اصلی طرفداران عدالت اجتماعی طبعا بیش از هر چیز تحقق دموکراسی است. پس چپ سوسیال دموکرات در این نظام ها پرچمدار دموکراسی و در دموکراسی ها پرچمدار عدالت اجتماعی و تعمیق هر چه بیشتر دموکراسی است.
ایران سرزمین حاصلخیز چپ آزادیخواه
در شرایط کنونی ایران چپ سوسیال دموکرات قاعدتا باید پیگیرترین طرفدار دموکراسی و سرسخت ترین دشمن جمهوری اسلامی باشد. این نگرش هرچه در مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی پیگیرتر باشد در فردای سرنگونی این نظام از اعتبار بیشتر و پایگاه توده ای وسیع تری برخوردار خواهد بود. با این همه چپ سوسیال دموکرات همزمان با مبارزه در راه سرنگونی نظام دینی و استقرار جمهوری سکولار نکات اصلی برنامه خود در جهت کاهش نابرابری ها، ریشه کن کردن فقر، افزایش دستمزدها، تامین بیمه همگانی و غیره را در میان مردم تبلیغ می کند و نشان می دهد که مانع اصلی همه این اهداف ترقیخواهانه، دیکتاتوری است. به اعتقاد من جامعه ایران بارورترین زمین برای کشت بذر سوسیال دموکراسی است.
آیا می شود به همکاری پایدار جمهوریخواهان و مشروطه خواهان خوش بین بود؟
چپ سوسیال دموکرات طبعا باید برای پیشرد مبارزه بی خشونت با هدف تغییر موازنه قوا و گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی سکولار برای شکل دادن به وسیع ترین ائتلاف میان جمهوریخواهان از هر گرایش سیاسی تلاش می کند. با وجود آن که مخالف سرسخت آن با بازگشت سلطنت که افتادن به چرخه باطل دیکتاتوری است، اما هرگز فراموش نمی کند که تضاد عمده جامعه ایران تضاد میان جنبش دموکراسی خواهی با دیکتاتوری مذهبی است و سایر تضادها و رقابت ها همواره باید تحت الشعاع مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی قرار گیرند. با این همه نگارنده با توجه به گرایش های افراطی و تمامیت خواهانه بدنه جریان سلطنت طلب نسبت به همکاری با آن چندان خوشبین نیستم و بر آن هستم که احتمالا جمهوریخواهان نخواهند توانست این جریان را به دست شستن از گرایش های تمامیت خواهانه که نخستین شرط لازم همکاری است وادار کنند. البته آقای رضا پهلوی حرفهای قابل قبول و قشنگی در مورد دموکراسی و حتی ترجیح جمهوری بر سلطنت بر زبان می آورد که قابل تقدیر است، بشرطی که مدام طرفداران فاشیسم سلطنتی کسانی که می گویند “رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه” و یا “مرگ بر سه فاسد ملا، چپی، مجاهد” و به چهره های برجسته و بزرگان جنبش آزادیخواهانه اهانت می کنند را از خود براند و تحت عنوان “آزادی بیان” رفتارهای آنان را توجیه نکند. و به همگان نشان دهد که در این کار پیگیر است.
دشمنی با چپ به نام “چپ”
کسانی که نام چپ بر خود می گذارند، اما هنوز از امکان اصلاح تروریسم مذهبی حاکم بر کشور دم می زنند و نیز کسانی که مستقیم و غیرمستقیم از جنگ جنایتکارانه پوتین علیه اکراین به بهانه های مختلف حمایت کردند و می کنند نام چپ را در حد تلاشهای خود بی اعتبار می کنند. از آنجا که این “چپ” به شدت سیاستهای راست روانه دنبال می کند و دمکراسی و امپریالیسم را یکی می گیرد و همچنان در ضدیت با غرب به بهانه مبارزه با امپریالیسم پیگیر است و در همسوئی با سیاست های خارجی جمهوری اسلامی اصرار دارد به ناچار باید از جانب چپ آزادیخواه و سایر آزادیخواهان مدام افشاء و طرد شود.
این نگرش در جریان اعتراضات گسترده مردم که هر بار با کشتار صدها تن از ایرانیان و زندانی شدن هزاران جوان ایرانی تمام شده معمولا سکوت اختیار می کند و یا برای خالی نبودن عریضه انتقاداتی آبکی هم مطرح می کند که در حد همان حرفهایی است که برخی از کارگزاران رژیم و یا اصلاح طلبان همچنان وفادار به تغییر رژیم از درون می زنند. مهمترین متحد این جریان همین نحله از اصلاح طلبان وفادار به اسلام سیاسی و مبلغ امکان اصلاح رژیم هستند. هرچند که ما در میان این اصلاح طلبان نیز اثری از آنچه که برخی اعضای این طیف “چپ” راست علنا درباره حمایت از جنگ پوتین و درگیری جمهوری اسلامی در این جنگ زده اند نمی بینیم، من قبلا در مقاله “کمونیستهای طرفدار جنایت پوتین” مواضع این چپ نمایان راست را محکوم کرده ام و بیش از این به آن نمی پردازم. من از مصادیق این جریان مدعی “چپ” و “کمونیسم” که هم از جنگ جنایتکارانه پوتین حمایت می کند، هم تلاش ها برای تروریستی اعلام کردن سپاه را محکوم می کنند و هم بر امکان اصلاح تروریسم مذهبی اصرار دارند، نام نمی برم. فعالان سیاسی آزادیخواه، این گرایش و چهره های بارز آن را می شناسند و می دانند.
از: گویا