منشورهمبستگی رضا پهلوی در بدو تولد به رحمت ایزدی رفت و خشم بسیاری از سلطنت طلبان را نیز برانگیخت.
اشکال کجاست؟
رضا پهلوی مشکل ساز خیزش مردم است. او باعنوان کردن نامزدیش هم برای ریاست جمهوری و هم پادشاهی یک مقام فراجناحی برای خود قائل است. وی در هیچ کدام این دو شاخه کار قابل توجهی نکرده و در حقیقت فقط می خواهد هر چه هر جا هست صاحب بشود. موقعیت وی از راه کوشش و فعالیت سیاسی و هوشمندی او بدست نیامده است بلکه ارثی است که از پدرش به او رسیده و البته ارثی است که با آن همه کار نمی توان کرد.
او اگر صداقت داشته باشد باید فقط به سلطنت بپردازد و هواخواهان خود را حول آن جریان متشکل کند. گفتم متشکل ولی او حتا به تشکل هم اعتقادی ندارد. تشکل موجب می شود اختیارات او محدود شود و در تشکل مسئولیت او مشخص می شود ولی او خواستار چنین چیزی نیست و شاهد آن هم حزب مشروطه است که از هم پاشاند. او حتی برای خود یک دفتر درست و حسابی هم تأسیس نکرده تا اگر کسی کاری داشت به آن مراجعه کند، یعنی با این همه ادعا حتی یک رئیس دفتر هم ندارد.
آقای رضا پهلوی معلوم نیست با کدام پشتوانه ی مبارزاتی و تجربه ی سیاسی خود را افزون بر سلطنت کاندیدای ریاست جمهوری هم کرده است؟ می گفتند با یک دست دو هندوانه نمی توان برداشت، بی دست که دیگر جای خود دارد.
سوگند به سلطنت و سپس کاندیدا شدن برای جمهوریت برای کدام طیف قابل پذیرش است؟ بجز این که بر سر راه انتخاب مردم سنگ اندازی کند چه نتیجه ای دارد؟
می گویند به جای پهلوی طلب باید گفت مشروطه خواه ولی می گویم پهلوی طلب زیرا که امروز بساط سلطنتی نیست که مشروطه باشد یا نباشد. یک عده دنبال این آدم هستند، نهادی در کار نیست. ولی بازگشت رضا پهلوی یعنی بازگشت سلطنت به همان سبک و سیاق قدیم و معنای دیگری ندارد. او پیرو راه پدر و پدر بزرگ خویش است و به هیچوجه زیرپا گذاشته شدن اصول مشروطیت توسط آنها را قبول ندارد. وی مانند پدر و پدر بزرگش اتکای به بیگانه دارد نه ملت ایران. از تحریم ها دفاع می کند و از گروه های ساخته و پرداخته ی سیا با عنوان های فدرالیست و تجزیه طلب حمایت می کند. نه به استقلال باور دارد و نه به دموکراسی. وی لیبرال دموکراسی حزب مشروطه را نپذیرفت و از آن روی گرداند. رضا پهلوی اگر بعنوان اپوزیسیون قدم به میدان گذاشته است باید برنامۀ عملی بهتر از حکومت موجود داشته باشد. منشوری که پس از چهل و اندی سال او توانسته با دو سه سلبریتی سیاسی منتشر کند فدرالیسم را پذیرفته است. این به معنای پاشاندن ایران است و بس. معنای دیگری ندارد. در این مورد تنها داریوش همایون به وی تذکر داده بود (نقل به معنی )که تنها وجه تشخص سلطنت ضمانت تمامیت ارضی است اگر این را هم از دست بدهی دیگر چیزی برای عرضه نداری.
اگر اشخاصی مانند مهتدی و حسن شریعتمداری از ریاست جمهوری شازده طرفداری می کنند به سبب قابلیت او نیست بلکه برای تکه پاره کردن کشور است. دستکم رضا پهلوی باید تکلیفش را با جنایات ساواک و سردمدارانی همچون ثابتی روشن می کرد که نه تنها این کار را نکرد بلکه خود ثابتی را مشاور خود کرد و پرچم ساواک را هم هوادارنش به اهتزاز در آوردند. آیا این نوید روزهای بهتر است؟
همین آقای مهتدی پس از امضای منشور در مصاحبه با صدای آلمان گفت ما هویت مرکب می خواهیم یک دولت – یک ملت جوابگو نیست. و در فدرالیسمی که می خواهیم نیروهای پیشمرگه را بعنوان نیروی مسلح کردستان نگاه می داریم.
رضا پهلوی چه تصویری از ملت ایران دارد که با این شخص متحد می شود؟
سطح نازل سواد و قابلیت حاکمان این جرأت را به شاهزاده داده است که همراهان خود را از کسانی انتخاب کند که وابسته به گروه و دسته ای نیستند و حامل اندیشه نویی هم نیستند و عقل و سواد درست هم ندارند، چنان که خودش هم ندارد. از همه بدتر، از همین حالا تجزیه طلبان قومی را به سطح همراهی سیاسی ارتقأ داده است. ما بیش از اینکه برای اقوام اولویت قایل بشویم باید به داد ملت ایران در کلیتش برسیم و برای دموکراسی و حقوق برابر شهروندی و اینکه ادارۀ امور توسط خود مردم اداره شود اولویت قایل بشویم وگرنه با برتر دانستن حقوق اقوام مشکلات زیادی برای خود خواهیم تراشید که موضوعیت ندارد. اقوام حقوق خاصی ندارند، حقوق مال شهروند است، صرفنظر از قومیتش.
آیا واقعاً سخنان امثال آقای پاشایی دبیرکل حزب مشروطه که می گوید «من افتخار میکنم که روشنفکر نیستم و کتابی ندارم. من فعال سیاسی هستم… حاصل فکر کتاب نویسان و روشنفکران انقلاب ۵۷ بود. » برای نسل جوان امروزی که برای آزادی و دموکراسی به میدان آمده اند قابل قبول است؟ از کی ضعف سواد شده امتیاز؟ اگر روشنفکران ما آن خرابی را بالا آوردند، شما که لاکتابی را امتیاز محسوب می کنید چه گلی به سر ما خواهید زد؟
چند سال پیش بود که هواداران رضا پهلوی با صدور اعلامیه ای به او اخطار کردند که که اگر انتقادهای آنها را در مورد «ملیگرایی، تمامیت ارضی و یک ملت و ملیت بودن» ایران نپذیرد آخرین ولیعهد این سلسله خواهد بود. چون به این باور رسیده بودند که شاهزاده «بخشناپذیری حاکمیت ملی ایران» را به عنوان یک اصل به رسمیت نمیشناسد و ایران را یک کشور، یک ملت، یک ملیت نمیداند، به همین دلیل تمامیت ارضی و استقلال ایران را با رفتارهای سیاسیاش به خطر انداخته است. در حقیقت با این منشور بخش مشروطه خواه کنار گذاشته شده و اتکای رضا پهلوی به بخش شاه اللهی ها است.
امروز شاهزاده علناً با به رسمیت شناختن فدرالیسم، انتقاد این گروه از هوادارانش را موجه دانست. شاهزاده ای که هنوز به قدرت نرسیده چوب حراج بر تمامیت ارضی کشور بزند تکلیف بعدش روشن است. پدرش به قران و قانون اساسی سوگند خورد و برخلاف این سوگند بحرین را بخشید از رضا پهلوی چه انتظاری می توان داشت.
شایسته است شاهزاده رضا پهلوی به وراثت تکیه کند و با همین ۳۰۰هزار نفری که به او وکالت داده اند، از سلطنت دفاع کند و از جمهوریخواهی و بازیهای فراجناحی دست بردارد. در غیر این صورت نه تنها ره بجایی نخواهد برد بلکه طرفداران سلطنت را هم از دست خواهد داد.
چهارشنبه – ۲۴ اسفند ۱۴۰۱
Wednesday – 2023 15 March
از: ایران لیبرال