سروده سیما یاری: گزارش هوا تقدیم می شود

سه شنبه, 15ام بهمن, 1392
اندازه قلم متن

sima-yari

مدرسه فمینیستی: شعر «گزارش هوا تقدیم می شود» سروده سیما یاری است که در «گردهمایی شهروندان در اعتراض به آلودگی هوا»[۱] توسط وی خوانده شد:

– تیر باران است
– روز و شب تیر باران، از زمین و هوا:
– تیرهای مرئی، تیرهای نامرئی

– تیرها می گذرند از دیوار از پرده از لباس تن ما
– تیرها می گذرند از حصار قفس سینه ما
– از حصار جمجمه ی نازک ما
– تیرهای سربی، تیرهای موجی
– زهرآلود
– مرئی، نامرئی

– قلب کوچک تند شده کند شده نامیزان می کوبد بر سینه
– قلب کوچک قلب عریان قلب نوزاد
– زخم شده، از زخمه تیر
– در من، در تو، در سینه ی ما

– می گذرم از خیابان دود به خیابان دود در شهر دود
– می گذرم از کنار درختان بی برگ شده، در تمام روزها

– این جا کجاست؟
– چیست این کوه درد بر سینه ی من؟
– می گذرم با نفس های بریده بریده، سنگین مثل سرب

– تو می گذری، از کنارم
– می گذری با موی ژولیده، صورت پرآژنگ

– من درد را می بینم در سینه ی تو
– در چشم تو
– در نگاه بی نور تو به آن طرف کوه زباله در جوی
– در نگاه پر اشک تو به سینه ی داغ اسفند، به دست کبود لرزان، به صورت زرد نرگس
– پشت چراغ قرمز

– درد را می بینی در نگاه مایوس من به پرده ی چرک غبار، به چراغ قرمز، به سد نسیم آزاد
– درد را می بینی در نگاه اشک آلودم به افق های دور، پشت ابر سیاه
– با امید هوای دیگر، با امید هوایی تازه، آسمانی دیگر

– می بینم تیرهای سربی را – پرتاب شده از لوله ی بنزین سیاه – در ستون فقرات شهرم،
– در اسکلت بی دفاع انسان، در قلبم

– این جا کجاست؟
– این جا کجاست؟ با اعلان: تنفس ممنوع!
– آویزان حلق آویز از گلوی هر دیوار؟
– این جا کجاست؟
– این ویرانه!
– ویرانه ی باقی مانده از شبیخون نفت مکار
– آتش انداخته اند در گندمزار در جویبار در گلزار
– تنفس موقوف!
– با نفس های بریده بریده – دزدانه – در شهر می گردم:
– درد را می بینم بر سینه ی هر شاخه ی خشک، در درخت چنار دیرسال، در یاس پژمرده،
– در چین و چروک به بی رنگ کال

– درد را می بینم!

– با لرزش باد دور دست، قلبم می کوبد بر سینه ی من:
– این بود بهشت موعود؟
– این خفقان؟ این خفقان؟

– قلبم می کوبد بر سینه ی من:
– مرگ را می بینم در این شهر،
– در آشوویتس بزرگی به نام تهران…

پانوشت:

[۱] http://feministschool.com/spip.php?article7460


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. در این شعر تمام حقیقت را می شود خواند. دستتان درد نکند . مرسی