مهرانگیز کار
کشور را به آتش نکشید. جامعه ایران بشکهای باروت است و از قرار، شما انتخاب و انتصاب شدهاید تا نخستین نخ کبریت را بکشید. زیر بار این مسوولیت بزرگ تاریخی نروید. این درست نقطهای از زمان است که نباید در برابر فرمانده سر خم کرد. اطاعت از فرمانده لجباز که چشم را بر واقعیتها بسته، حتی اگر پایبندی به ذات و جوهره دین هم داشته باشید، حرام است.
پلیس در ایران برای محافظت از امنیت جوانهایی که همسو با جوانهای جهان گونهای تازه از سبک مدرن را زندگی میکنند، تربیت نشده. تردید دارم که حتی فرزندان نوجوان شما، با این انبوه جوانهای جهان همسویی نداشته باشند، تردید دارم که شما از درون اتاق فرزندانتان صدای آواز توماج و شروین را نشنیده باشید. ولی تردید ندارم که سر سپردهاید به اندیشههای مرد لجبازی که البته به شما و خانوادهتان از کیسه همین زنان بیحجاب و مردان حامی آنها، ثروت و رانت و مقام میدهد تا شما هوش و درک خودتان را دست کم بگیرید و اجرا کننده فرامین ضد ملی و جنگطلبانه او با شهروندان زن بشوید.
هنوز پس از ۴۳ سال، زیربنای تربیت پلیس ایران مقابله با ارزشهای پیش از انقلاب است. انگارنهانگار که بیش از چهار دهه است شاه رفته و بیحجابها جوجههای از تخم در آمده در دوران پس از انقلاب هستند و عاصی و ناراضی و عصبانی از شیوههای حکمرانی دو ولیفقیه.
تصور این است که مردم همان مردم اوایل پیروزی انقلاباند که از کمیتهها میترسیدند، از نهیب و تشر «خمینی» میترسیدند، از خطبههای نماز جمعه می ترسیدند، از مفتشهای محله میترسیدند.
نسلهای جوان جای پیرها را گرفتهاند، پوست و گوشت زنها با شلاق، با زندان و شکنجه آشنا شده، کلی پوست انداخته اند؛ حالا جور دیگری شدهاند. هنگامی که ستاد غیرقانونی امر به معروف و نهی از منکر هارتوپورت میکند، ترس به جانشان نمیافتد؛ اما تمسخر و استهزا، چرا.
زن یا مردی که قربانی رفتار اعتراضی و مدنی نسبت به وضع موجود میشود، خویش و قوم و در و همسایه و دوست و آشنا از خانواده او کناره نمیگیرند، برعکس، راه میافتند به سوی خانهاش، به سوی گورش برای اعلام همسویی با قربانی و همدردی با خانواده عزادار. از اینکه امنیتشان به خطر بیفتد، ترس به دل راه نمیدهند. گذشت روزگاری که در و همسایه از سایه خانوادهای که شکار امنیتیها شده بود، میترسیدند و از آنها دوری میجستند.
واقعیتهای امروز اجتماعی ایران چیز دیگری است که آقای رادان، شماها بر آن چشم بستهاید. نیروهای امنیتی، سوار بر تمام نیروهای حافظ نظم شدهاند و سیاستهای چند دهه اول انقلاب را که گسترش ترس با هدف تحمیل سکوت بود، تکرار میکنند و در عمل، منکر این شدهاند که جامعه امروز از آن جامعه فاصله گرفته.
از دالانهای همه زندانها و سلولها گذشته و حالا شماها را همچون تبهکارانی که آینده را از ایرانیان دزدیدهاند دشمن میدارند؛ همان نیست که بود. روزگاری پدر و مادر قربانی، سرشان را پایین میانداختند و آرام و خاموش میرفتند ساک و وصیتنامه عزیز اعدام شده را از جانیان میگرفتند و در خانه را به روی همه میبستند و پنهانی عزاداری میکردند.
اینک زن بیحجاب در جامعه شده است مظهر درخشش غرور و منزلت یک ملت. آقای رادان، عقل اقتضا میکند تا به این مظهر و نماد غرور ملی دیگر نزدیک نشوید. نمیدانم اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظامتان کجا پنهان شدهاند که این همه را نمیبینند و از ترس امنیتیهای خونآشام و لانه کرده در پیچوخمهای نظام آفتابی نمیشوند. اگر نمیفهمند که شما و همکاران و امنیتیها دارید برخلاف مصلحت نظامتان حرکت میکنید، که لابد پاک عقل باختهاند، اگر میفهمند و پنهان شدهاند، نظامتان زودتر از آنچه تصور میکنید فرو میریزد.
طرفدار نظام لابد میخواهد نظام بر پا باشد. مجمع تشخیص مصلحت نظام حتما هنگام تاسیس، دلیل وجودی داشته و آن اینکه اگر اصرار بر یک حکم شرعی منجر شود به ضرروزیان نسبت به نظام و نظام را تضعیف کند، مجمع میتواند از آن حکم شرعی بهنفع مصلحت نظام بگذرد و اولویت را به حفظ نظام از گزند شرع انور بدهد.
حال که بنا دارید از روز۲۶ فروردین تیشه به ریشه نظامتان بزنید، لطفا قدری در سازوکار همین ساختار نظام به قول خودتان مقدس که خمینی با هدف حفظ شالودههای آن فرمان بر تاسیس مجمع داد، تامل کنید.
حق این بود که «علی خامنهای»، اعضای مجمع را از درون سوراخ موش بیرون میکشید و به آنها امان میداد تا درباره تصمیم شما و تهدید شما که قرار است بزودی اجرایی شود، آزادانه نظر بدهند. شاید اتفاقا صحنه را آنگونه که هست میدیدند و اقدام شما را در تعارض با «مصلحت نظام» تشخیص داده و خطر را از بیخ گوشتان دور میکردند. در شرایط حاضر چیزی که مشاهده نمیشود، سنجش اقدامهای پلیسی و امنیتی با میزانهای نیاز اجتماعی است.
آقای رادان، آن کشور در میان بحرانهای خطرناک دستوپا می زند. پایداری یک نظام با شاخوشانه کشیدنهای پلیس و دستگاه امنیتی نسبت به زنان بیحجاب میسر نمیشود. چین و روسیه نمیتوانند چیزی از خشم و نارضایتی زنان به نفع شما بکاهند. نویسنده این یادداشت که خود و خانوادهاش قربانی نظام شماست، از روی دلسوزی برای نظام نیست که اقدام به انتشار این تذکر میکند، نگرانی نسبت به آینده این سرزمین انگیزهای است برای نوشتن.
امثال شما و «قالیباف» و قضات دست نشانده، این سرزمین غنی را که ملک ما نیز هست، آشکارا از ما دزدیدهاند، اما نتوانستهاید ما را نسبت به آنچه در آن کشور میگذرد بیتفاوت کنید. همچنین نتوانستهاید حتی یک یادگار خوب از خود بر جا بگذارید، تا اگر ساقط شدید، مردم دلشان برای همان یک دستاورد تنگ شود.
مشکل نظام شما زنان بیحجاب که شجاعترین و ستمدیدهترین شهروندان جمهوری اسلامی هستند و جهان شجاعت و ستمدیدگی آنها را به رسمیت شناخته، نیستند. زنان بیحجاب ایرانی صدیقترین شهرونداناند. از درون آزادیخواه خودشان دستور میگیرند، نه از دشمن خارجی. بدون شک شما دشمنان خارجی کم ندارید، خودتان هم با دیگر دولتهای خارجی کم دشمنی نکردهاید؛ این سرنوشت را خودتان برای خودتان رقم زدهاید.
اما زنان خطوربطی با آن دشمنان ندارند. به فتوای خود اراده کردهاند تا حجاب اجباری را بسپارند به آتش و اگر خیلی در مشقت قرارشان بدهید، تا جایی که آن را به زور بپذیرند، باری دیگر با حجاب موی دماغتان میشوند. بدجوری بدون عاقبتاندیشی بله قربانگو شدهاید. بد جوری وارد میدان جنگی شدهاید که با قتل «مهسا [ژینا] امینی»، تبدیل به جنگ خطرناکی شده و لزوما صاحبان تفنگ و فشنگ جنگی و ساچمهای یا قضات از سلسله «صلواتی»، برنده نهاییاش نخواهند بود. حتی آن بزرگ نوکر خانهزاد، «محسنی اژهای» هم اعلام کرد هرگونه بگیروببند زنان برای نظام هزینههای هنگفت در پی دارد. با این وصف، شما پذیرفتهاید متصدی این بگیروببند خطرناک شوید.
در التیماتوم منتشره خیلی لاف تکنولوژی هوشمند و این داشتهها را که ساخت غرب است، زدهاید. برادر جان، بیخیال این تکنولوژی که با درآمد ملی مردم با واسطه یا بیواسطه از غرب (همانها که دشمن مینامید) خریداری کردهاید. نبردی را که از آغاز «نرم» و با نزاکت نسل من با خمینی شروع کرد و۴۳ سال از آن میگذرد، خودتان بهدست خودتان در شش-هفت ماه اخیر تبدیل به «نبرد نظامی» کردهاید و بهچشم میبینید که زنان دست خالی با آن همه قربانی که دادند، با چشمهایی که با گلوله ساچمهای شما کور شد، با تحمل شکنجه در زندان، هنوز با گیسوان افشان در میدان ماندهاند. در زندگی روزمره حضور چشمگیر دارند، در حوالی داغودرفش و میدانهای اعدام شما راه میروند، خرید میکنند و مردی دیده نمیشود که آنها را شهوانی بنگرد. در چشم مردان رهگذر یا بیتفاوتی است یا تحسین و ستایش و سکوت مغرورانه.
زنان بیحجاب در محاصره امنیتیها و پلیس، برای قربانیان سوگواری میکنند، از شوقوشور آرمان آزادیخواهی برانگیخته شده و میرقصند و میدانند شما با تکنولوژی هوشمند غرب دارید نگاهشان میکنید، دارید شناساییشان میکنید. اتفاقا به عمد پرشور میرقصند و صحنههای رقص قربانیان را نمایش میدهند تا شما و فرمانده و کل نظام آنها را ببینید. مگر نمیدانند چشمهای جنایتکاران آنها را میبیند و شناسایی میکند؟ مگر نمیدانند که «گوشهای جنایتکار» آنها را میشنود و شناسایی میکند؟ چرا باز میرقصند و چرا باز میخندند و چرا باز صدا در صدا میاندازند و در انکار نظام آواز سر میدهند؟ چرا؟
بگذارید با آنکه خودتان پاسخ را میدانید، من هم بلندبلند تکرارش کنم: زیرا که دیگر از شما نمیترسند، از مرگ نمیترسند، از شکنجه نمیترسند. از اقاریر اجباری هم نمیترسند. همه تصمیم گرفتهاند بدون مقاومت اقاریر اجباری کنند و بیش از پیش از مشروعیت نظام بکاهند. حال خود دانید. شما که از عهده دزدی و جنایت وابستههای حکومتی در آن ملک بر نمیآیید، شاخوشانه کشیدنتان برای زنان بیحجاب ایرانی خندهدار نیست؟
شما چگونه رییس پلیسی هستید که یک گام استوار برای ایجاد امنیت در مدارس دخترانه بر نمیدارید و به مردم صادقانه نمیگویید دخترهای مدارس را کدام دسته و گروه که مصونیت دارد یا مجری اوامر است، مسموم میکند؟ مگر پلیس در جهان کارش شناسایی بیحجابها و تحویل آنها به قضات گزینشی است؟
شرح وظایفتان را پیش از۲۶فروردین برای مردم تعریف کنید. علت عجز و قصورتان را در امور مرتبط با امنیت شهروندان و بهخصوص ایجاد امنیت برای دختران دبیرستانی با مردم در میان بگذارید. شما حقوق ماهیانهتان از درآمد ملی و از جیب مردم پرداخت میشود، باید به آنها جواب بدهید.
اگر تنها دلیلتان بر سختگیری نسبت به زنان، ضرورت اجرای قانون است، خوب است بدانید که مهمترین قانون، حفظ جان شهروندان و پیشگیری از تعدی نسبت به حیات آنها است. در این باره پلیس و قوهقضاییه وظایفی دارند که مکمل یکدیگر است، شما برای حفظ جان دختران دبیرستانی تا کنون چه کردهاید؟
چرا در جایگاه پلیس، امنیت گورستانها را برای سوگواری عزاداران و نصب سنگ قبر بر مزار قربانیان تا کنون تامین نکردهاید؟ چرا گورستان خاوران هنوز امنیت ندارد و حق بازمانده بر نصب سنگ قبر بر مزار را پاسداری نمیکنید؟
مگر پلیس نیستید؟ چرا وقتی افراد شما یا دیگر نیروها جوان معترض را میکشند، بدن او را گروگان میگیرید تا بازماندگان خواستههای کذب شما را روی کاغذ بیاورند و تا امضا نکنند، بدن به آنها داده نمیشود؟
چرا ساکت میایستید یا با جانیان دیگر نیروها همکاری میکنید تا بدن کشته شده زیر شکنجه را بدون حضور بازماندگان جایی دفن کنند تا آنها جای شکنجه را روی بدن عزیزشان نبینند؟
آقای رادان، با این اعلام جنگ با زنان بیحجاب داری خودت را سبک می کنی. زنان این همه سال درجات خشونت را بهصورتهای گوناگون در کلانتریهای شما، در بازداشتگاهها، در زندانها، در دادگاهها تجربه کردهاند؛ از درجات خشونت دولتی آگاهی کامل دارند. از تجاوز و آزار جنسی توسط پلیس و اعضای دیگر نهادهایی که وظایف پلیس را برای خود تعریف میکنند، قصهها دارند. بنابراین آگاهانه وارد نبرد به شیوههای اخیر شدهاند. اگر میترسیدند، نمیشدند.
بدانید و آگاه باشید با این فرض که زنان بیحجاب را بتوانید به کمک تکنولوژی غرب قلعوقمع کنید (که البته نمی توانید)، لشگر گرسنهها، کارگران با دستمزد زیر خط مرگ، بازنشستههای مسکین، معلمهای فقیر، همهوهمه، فرصتی را انتظار میکشند تا با نظام شما به مصداق «مرگ یک بار، شیون یک بار»، تصفیه حساب کنند.
داشتههای تکنولوژیک و مردان مامور به ضربوشتم در کلانتریها و دیگر ابزار شکنجه از قبیل گلولههای جنگی و ساچمهای و باتوم و انواع گازهای اشکآور و دیگر ملزومات را همچنان ذخیره کنید و وارد نبرد بیعاقبت با زنان بیحجاب نشوید. شماها چون در نظامی پلیس شداید که به شهروند نه نان و آب و کار و مسکن میدهد، نه امنیت، دهها نبرد با شهروندان عصبانی و از جان گذشته پیشرو دارید.
از: ایران وایر