مهدی نصیری
از دهه هفتاد تا کنون لااقل دو بار از منابع موثق شنیدهام که مقامات عالی نظام گفتهاند اگر فقط ۵ میلیون نفر از مردم را داشته باشیم کافی است و بقای جمهوری اسلامی تضمین شده است. به نظرم یکی از شواهد صدق این خبر سخنرانیهای رهبری است که به وضوح روشن است جامعه مخاطبانش همان اقلیت ۵ یا ۱۰ میلیونی است و نه جمعیت ۸۰ میلیونی ایران.
آخرین سخنرانی ایشان در مزار آیت الله خمینی کاملا گویای این امر است که مرتب با تکبیرها و مشتهای گره کرده جمعی چند ده هزار نفری دست چین شده از همان اقلیت تایید می شد.
آقای خامنهای در این سخنرانی گفته است:
«امام به مردم اعتماد داشت؛ به عمل مردم، به انگیزههای مردم، به رأی مردم. جمهوری اسلامی، این مردمسالاری در جمهوری اسلامی، کلمه «جمهوری»، ناشی از همین اعتماد امام بزرگوار به مردم بود. بعضیها اینجور وانمود کردند که امام کلمه جمهوری را از روی رودربایستی گفت! امام آدمی که در رودربایستی گیر کند نبود. لذا مردمسالاری را مطرح کرد.»
در باره این سخنان چند نکته گفتنی است:
۱. به نظر میرسد رهبر این سخنان را برای جبران آنچه اخیرا در باره نفی رفراندوم و عدم قدرت تشخیص مردم گفته و موجی از نقد را بر انگیخته بود، گفتهاند.
۲. گر چه آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو و بعد در ایران عبارات درخشانی در باره رأی مردم و دموکراسی و جمهوریت دارد اما اولا عباراتی دیگر در تعارض با آنها دارد و ثانیا خود در دوران رهبری شان بارها جمهوریت و قواعد دموکراسی را نقض کرد.
۳. آقای خمینی از اصطلاح «ولایت مطلقه فقیه» به نحوی مبهم سخن گفت که بعدا مستند ورود اصل “ولایت مطلقه” در قانون اساسی شد که با استناد به آن همه قوانین اساسی و عادی و ساختارهای جمهوری دور زده میشود و به قول نایینی، فقیه مشروطهخواه، رهبر در قامت یک خدای زمینی است که: آنچه میخواهد میکند (فعال ما یشاء)، هر گونه بخواهد فرمان میراند (یحکم ما یرید)، و در مقابل هیچکس پاسخگو نیست (لا یسئل عما یفعل). با وجود چنین ولایت خدای گونهای که هیچ قانون و شرع و عرفی نمیتواند به آن لگام بزند، چه جای سخن گفتن از مردمسالاری و جمهوریت است؟
۴. یکی از مهمترین ارکان دموکراسی، قدرت مردم و جمهور بر عزل و تغییر حاکم است. آقای خامنهای یا سخنگویی از دفتر ایشان توضیح بدهند که با چه مکانیسمی مردم و جمهور می توانند ایشان را عزل کنند و بعد از سی و چهار سال حکمرانی، رهبری دیگر را به جای ایشان بیاورند تا شاید مسیر یکنواخت سی و چند ساله عوض شود؟ شاید گفته شود مجلس خبرگان، اما با مجلس خبرگانی که آقای خامنه ای با همان امتیاز خدایی و طلایی ولایت مطلقه، حق سئوال و نظارت برای آنان قائل نیست و آنان نیز چنان مستصوَب و انتخاب شده اند که از فرط عشق و شیفتگی برای خود چنین حقی قائل نیستند، چگونه امکان عزل رهبر وجود دارد؟
۵. همه انتخاباتها زیر تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان منصوب و ذوب در رهبری با ریاست آیت الله ۹۷ ساله آن ـ که نه تنها جمهور حق عزل او را ندارد، گویا رهبر نیز حق عزل او را تا دم مرگ برای خود قائل نیست ـ انجام و مهندسی می شود و مهمتر آن که این شورا تحت هدایت و نفوذ نهاد اطلاعاتی وابسته به سپاه است و با توصیه های آن، انتخابات را مهندسی می کند. آیا با وجود چنین مکانیزم انتخاباتی ای می توان این نظام را جمهوری دانست؟ هرگز! این سپاه سالاری است نه مردم سالاری!
۶. همه منتخبینِ همین جمهوری نیم بند و کاملا تحت نظارت نهادهای امنیتی، بعد از پایان یافتن دوران ریاست جمهوری شان، منفور و محصور و مطرود رهبر شده اند. اما جالب این است که همه مشکل به مردم و جمهور بر می گردد که از کمترین روزنه های انتخاباتی استفاده کردند و به خاطر ضعف بصیرت! نتوانستند افرادی فانی در رهبری را انتخاب کنند تا کارشان در پایان دوران ریاستشان به جدایی از رهبری فرهمند نیانجامد و مورد غضب واقع نشوند!
۷. برهان قاطع بر فقدان مردم سالاری در جمهوری اسلامی آن بخش از همین سخنان رهبری بود که مردم معترض در جنبش مدنی مهسا را فریب خورده، اراذل و اوباش و آلت دست دشمن خواند و از سرکوب و کشتار و کور کردن و زندانی کردن هزاران نفر از آنان دفاع کرد و به سرگوبگران حاضر در میدان نازید و تلویحا به آنان یادآور شد که اگر دوباره هوس استفاده از حق قانونی خود برای حضور در خیابان را ـ که کمترین حق مردم در نظامهای مردم سالار است ـ داشته باشید با مشت آهنین نظام مردم سالار! روبرو خواهید شد!
۱۴۰۲/۳/۱۸
از: ایران امروز