شعری برای پیر احمدآباد

چهارشنبه, 31ام خرداد, 1402
اندازه قلم متن

با درود به شما و وقت بخیر

این شعر رو مدتها پیش برای مصدق نوشتم البته من شاعر نیستم و می‌دونم این شعر پر از ایراد وزنی و ادبی و… هست اما از دل برآمد.

نمیدونم این شعر در حدی هست که بشه در سایت منتشر کنید یا نه اما خواستم برای شما ارسال کنم. 

 

عمریست میتازند به تو شاه الله و حزب الله 

ای خصم حامیان استبداد، پیر احمدآباد 

گناه تو چه بود جز ستیز با استبداد 

جز خلع ید سلطه استعمار از ایران 

مشروطه خواه اصیل و وفادار تو بودی 

نه این استبدادطلبان در ژست مشروطه خواه

ملی گرا تو بودی که استعمار خصمت داشت

 به انتقام این خصم، کودتا براه انداخت

 بنیان دولت ملی را با رشوه ی سیا

 از جای کندند مشتی اوباش و آیت الله 

سقوطت، سقوط پرچم آزادیخواهی بود 

رستاخیز ملی؟! کِی اوباش شدند «مردم»؟!

از کِی کودتای سیا نامش شد رستاخیز؟

 از آن زمان که “طاهری” ها شدند تاریخ نویس؟! 

 

آن شیخ خونخوار نیز نفرت از مصدق داشت

 آن کودتا را سیلی اسلام بر وی خواند 

چماقدارانش با هجوم به هر کوی و برزن

 هر تابلویی نام “مصدق” داشت ز جا کندند 

 

هفتاد سال گذشت اما عاشقان استبداد 

دمی از کین و اهانت به تو باز نایستادند 

شاید چون این رعایای نوکر صفت حقیر 

جز سلطه ی ارباب خویش را برنمیتابند ! 

پیر احمد آباد را خیانت کار میخوانند!

 این عاشقان آن‌کودتای سیاه ویرانگر 

گر دشمنان ملی گرایی غیر این گویند

 بایست به درستی راه مصدق شک کرد! 

دربندت کردند و تبعید و بدور از جمع

 حتی دفن پیکرت در مزار را منع کردند 

سالهاست که زبان طلبکارشان دراز است

 ای پیر احمد آباد، مگر چه بوده گناهت؟! 

همتت برای رهایی ایران ز بند سلطه

و سربلندی و استقلالش، نامش شد خیانت! 

راه نجات ایران هنوز از ره تو میگذرد: 

“برکندن ریشه ی استبداد ز خاک میهن” 

بگذار بگویند و در رویای خویش بتازند

 تاریخ را که با دروغ و تحریف نمیسازند! 

قلم به مزدها می آیند و می روند!

 باکی نیست چون نام مصدق هاست که درتاریخ ماندگار است

کاترین (نام مستعار)

با تشکر از شما  


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.