علی افشاری
همراهی روسیه و امارات بر سر جزایر سهگانه بار دیگر تنگناهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی را نمایان کرد. از نظر علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، مسکو و پکن منافع خود را به تهران گره نزده و پشت ایران را در روزهای حساس خالی میکنند.
دیدار پوتین و خامنهای در تهران در روز ۱۹ جولای ۲۰۲۲
صحنهگردانان سیاست خارجی جمهوری اسلامی برای خنثیسازی پیامدهای راهبرد غربستیزی و سیاستهای تحریمآفرین، نزدیکی بیشتر به بلوک شرق متشکل از روسیه و چین و اتکای راهبردی به آنها را انتخاب کردهاند.
در طول دو دهه گذشته ریلگذاری دیپلماسی کشور با این تصور شکل گرفته که دوستی با دولتهای روسیه و چین و حمایت از منازعات آنها با غرب، توان دفاعی و راهبردی ایران را افزایش میدهد. اما حمایت عملی مسکو از موضع دولتهای عربی در نقض یکپارچگی سرزمینی ایران بعد از اقدام مشابه پکن، خطای محاسبه رهبران جمهوری اسلامی را آشکار ساخت.
اکنون حکومتهای روسیه و چین موضعی مشابه دولت آمریکا در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما اتخاذ کردهاند که از تلاشهای امارات متحده عربی برای “حل مسائل جزایر سهگانه” از طریق سازوکار بینالمللی حمایت میکنند.
اگرچه دولت امارات از شکایتهای قبلی خود در سازمان ملل بویژه مراجعه به شورای امنیت سازمان ملل در سال ۱۹۸۰ نتیجه نگرفته است، اما همگرایی شکلگرفته بین مواضع سه قدرت بزرگ جهانی این امکان را محتمل کرده است که سازمان ملل از سیاست قبلی خود در به تعویق انداختن رسیدگی به این موضوع عدول کند.
البته با توجه به اسناد محکمی که ایران بر سر حاکمیت ملی بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک دارد و موازنه قوای منطقهای احتمال موفقیت امارات ناچیز است. اما برخورد انفعالی حکومت و قرار گرفتن در موضع دفاعی، راهبرد مناسبی برای متوقف کردن کوششهای امارات متحده عربی و اتحادیه عرب نیست و نبوده است.
دولت وقت ایران در زمان محمدرضاشاه پهلوی با کنار گذاشتن ادعای تاریخی ایران بر تملک بر بحرین مالکیت خود بر جزایر سهگانه را در توافق با دولت وقت بریتانیا تثبیت کرد. البته بر اساس توافق، نوعی شراکت سیاسی و اقتصادی در جزیره ابوموسی بین شیخ راسالخیمه و ایران برقرار شده بود که طبق آن قرار بود منافع استخراج نفت به شکل مساوی تقسیم شده و اداره پلیس با اماراتیها باشد و نیروی نظامی از آن ایران.
اما بر اساس مناسبات حقیقی قدرت این توافق عملی نشد و ایران در عمل اداره کلیت ابوموسی را در کنترل خود گرفت. این وضعیت پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران ادامه یافت. سفر محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، به ابوموسی تنش در این حوزه با امارات و بخشی از کشورهای عربی را افزایش داد.
اکنون جای سیاست تهاجمی در رویکرد جمهوری اسلامی غایب است تا تحرکات امارات و نیروهای حامیاش را هزینهدار کند. در کنار آن جلب رضایت اتباع غیرایرانی ساکن در جزیره ابوموسی و سرمایهگذاری مشترک اقتصادی و زیرساختی نیز تقویتکننده منافع راهبردی و اقتصادی ایران است. دعاوی تاریخی ایران بر بحرین و برخی دیگر از جزایر جنوبی خلیج فارس چون دبی اهرم فشاری است که میتواند حوزه منازعه را از برخورد دفاعی به تهاجمی تغییر دهد.
همچنین حمایت از موضع کشورهای درگیر با روسیه و چین در برخی از مناطق مرزی مورد مناقشه، دیگر راهکار مناسب برای دور کردن آنها از موضع حمایتی یادشده و یا حداقل قرار گرفتن در موقعیت بیطرفی است. اما نیاز جمهوریاسلامی به امارات متحده عربی و روسیه و چین برای دور زدن تحریمها و تامین برخی از نیازهای دفاعی و اقتصادی، مانعی جدی است که اجازه برخورد محکم را نداده است.
حمایت روسیه از امارات که در عمل به معنای زیر سئوال بردن مالکیت ایران و تهدید تمامیت ارضی کشور است، امر جدیدی بوده که در شرایط جدید جهانی و بخصوص موقعیت شکننده روسیه در موازنه قوای جهانی بعد از حمله نظامی به اوکراین ریشه دارد. البته بستر اصلی آن ویژگی روسیه به عنوان یک قدرت جهانی و تمایل برای افزایش نقشآفرینی در خلیج فارس است.
مقامات جمهوری اسلامی به اشتباه تصور کرده و میکنند که روسیه منافع خود در خاورمیانه را به آنها گره میزند. کشورهای عربی در مقایسه با ایران منافع بیشتری برای روسیه و چین دارند. استقبال از حضور روسیه و چین در خلیج فارس که در زمان دولت روحانی و از سوی جواد ظریف، وزیر خارجه وقت، صریحتر بیان شد، حالا خطراتش برای ایران را نشان میدهد.
حضور قدرتهای فرامنطقهای اگر با سیاست خارجی متوازن مهار نشود، تهدیدی برای موقعیت ژئوپلیتیک و راهبردی ایران در منطقه خلیج فارس است. روسیه در تنگنای انزوا و تحریم ناشی از تشدید تقابل با غرب در جنگ با اوکراین، قدرتهای فرامنطقهای را به سمتی برده تا برای حفظ حمایت دولتهای امارات و عربستان سعودی، به آنها امتیاز دهند. در حال حاضر این دو کشور منفعت بیشتری برای روسها جهت دور زدن تحریمهای غرب و تامین نیازهای تجاری دارند.
موضعگیری حمایتی روسیه برای مقامات جمهوری اسلامی غیرمنتظره بود. احضار سفیر روسیه به وزارت خارجه و اعلام اعتراض حکومت در کنار موضعگیری کارگزاران قدیمی، چون محسن رضایی و علی اکبر ولایتی، واکنشهایی نیستند که تاثیر بازدارنده قوی داشته باشند.
در واقع تصور سادهاندیشانه حکومت در اینکه روسها “از سر سادگی و یا اشتباه به چاله افتادهاند” معضل بزرگی است که آنها را در دام انداخته است. به بیان دیگر، سادگی ویژگی سیاستگذاری جمهوری اسلامی، بویژه نهاد ولایت فقیه، در عرصه دیپلماسی است. آنها شتابزده فکر کردند که خارج شدن موضوع جزایر سهگانه در نشست شورای همکاری خلیج فارس در عربستان به معنای تغییر در مواضع کشورهای عربی است.
نقض حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تقریبا بخش همیشگی بیانیههای این شورا و اتحادیه عرب بوده است. دولت امارات، مشابه عربستان، با فاصله گرفتن از غرب با توجه به فضای جدید بینالمللی و تنش فراینده بین روسیه و چین با غرب، به سمت چندجانبهگرایی در دنیا و روابط خوب با بلوک شرق حرکت کرده است.
از سوی دیگر پنداشت رابطه دوستانه و راهبردی با بلوک شرق فقط در ذهن مقامات جمهوری اسلامی است و دولتهای روسیه و چین چنین تصوری ندارند. اساسا هیچ ابرقدرتی سیاست خارجی خود را با اتکای راهبردی به کشورهای در حال توسعه تنظیم نمیکند.
آسیبشناسی ناکامیها در سیاست خارجی از زمان قاجار تا کنون گویای این واقعیت است که ایران هیچگاه نمیتواند روی روابط راهبردی و نزدیک با یکی از بلوک قدرت جهانی برای تامین پایدار منافع خود حساب کند. موقعیت جغرافیایی ایران و منافع راهبردیایران ایجاب میکند که در کنار حسن روابط با همسایگان، با برقراری مناسبات متوازن در عرصه جهانی اهداف امنیتی و راهبردی خود را محقق کند.
تداوم سیاست خارجی کنونی در گسترش نگاه به شرق و افزایش تنش با غرب، بویژه بعد از جنگ روسیه علیه اوکراین، یک بازی دو سر باخت برای حکومت و آسیبهای چه بسا جبرانناپذیر برای امنیت ملی، استقلال و موقعیت ژئوپلیتیک ایران دارد.
تا زمانی که غربستیزی و توسعهطلبی منطقهای در چارچوب پارادایم بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور از دیپلماسی ایران کنار نرود، تهدیدات برقرار بوده و انتظار برخورد محکم بر سر منافع سرزمینی ایران در برابر تهدیدات خارجی دور و نامحتمل خواهد بود.
بیانیه مشترک روسیه و کشورهای جنوبی حوزه خلیج فارس بار دیگر نشان داد که عادیسازی روابط با عربستان سعودی و کشورهای عربی همسو در شرایط فعلی توهمی بیش نیست. این رفتار نشاندهنده دشواریها در مسیر اعتمادسازی است. تنشزداییها فاقد عنصر راهبردی است.
همچنین معلوم شد که بزرگنماییها در خصوص حضور ایران در پیمان شانگهای تا چه حد بیپشتوانه است و ظرفیتهای ادعایی دولت رئیسی در عالم واقع وجود ندارند. حضور ایران در پیمان فوق تضمینی ایجاد نمیکند که دو دولت روسیه و چین از منافع ایران در حوزه مناقشههای منطقهای و جهانی حمایت کنند! این دو دولت به منافع خود اندیشیده و با توجه به ضعف حکومت در مناسبات جهانی، داد و ستد یک طرفه را در نظر دارند بدون هیچگونه تعهدی به رعایت منافع و ملاحظات توسعهای و ژئوپلیتیک ایران.
البته پیشبینی میشود، مقامات دولت روسیه مشابه چینیها بهزودی اظهاراتی برای دلجویی بیان کنند، اما بدیهی است که چنین اظهاراتی جنبه ظاهری داشته و در عمل پشت ایران را در روزهای حساس خالی خواهند کرد.
از: دویچه وله
از: دویچه وله