۸ مارس (۱۷ اسفند)، روز جهانی زن گرامی باد!

پنجشنبه, 15ام اسفند, 1392
اندازه قلم متن

madaran-park-laleh

در ایران و جهان، ۸ مارس را به مناسبت گرامیداشت مبارزات شجاعانه ¬ی زنان برای رفع تبعیض و رسیدن به برابری جنبستی گرامی می دارند و ما نیز از این تلاش¬های برابری¬ خواهانه حمایت می کنیم.

از همان روزهای اول انقلاب سرکوب و تحقیر زنان شروع شد. در هشت مارس سال ۱۳۵۷، هزاران نفر از زنان که در انقلاب مشارکت فعال داشتند، برای گرامیداشت این روز به خیابانها آمدند. آنان که با سرکوب چماقدارها روبرو شدند فریاد سردادند: “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم”. چندی نگذشت که تیغ زنی، اسیدپاشی و آزار زنان آغاز و پس از مدتی حجاب در ادارات دولتی و بعد در فضای عمومی اجباری شد. هر روز بیش از پیش حق زندگی برابر با مردان از زنان گرفته و خواسته¬ های زنان به حاشیه رانده می¬شد. مادران و خواهران و دختران ما با تمام مشکلاتی ناشی از حاکمیت مذهبی و فرهنگ مردسالار که عرصه عمومی و خصوصی را هر روز تنگ تر می¬کرد، تلاش کردند به اشکال مختلف در مقابل این فشارها بایستند و زندگی کنند و برای خود و فرزندان شان زندگی بسازند.
8 مارس را در حالی گرامی میداریم که در چند ماه اخیر فشار بر خانواده¬ ها، مادران و همسران زندانیان و زنان زندانی دو چندان شده و آنان را در شرایط بسیار رنج ¬آوری قرار داده است. افزایش فشار و دشوار کردن شرایط زندگی زندانیان به¬ ویژه زندانیان زن در زندان نشان از اراده یک¬دست حاکمیتی است که میخواهد ثابت کند نه تنها هیچ گونه قصدی برای رعایت حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی ندارد، بلکه با بگیر و ببندهای اخیر به سمت محدود کردن هر چه بیشتر فضا نیز پیش میرود. کاهش امکانات اولیه زندانیان، در کنار آن بی¬خبری از زندانیانی که حکم اعدام دارند، خانواده آنها به¬ ویژه مادران، همسران و فرزندان آنها را در شرایط بسیار دشواری قرار داده و هر لحظه منتظر شنیدن خبر اعدام عزیزان خود هستند.
با زندانی شدن هر فرد، مخصوصا کسانی که مسوولیت تامین مالی خانواده را به عهده دارند، بار اصلی اداره زندگی بر دوش زنان می¬افتد. فشار اقتصادی در کنار سایر فشارهای گوناگون روحی و روانی روزگار سختی را برای خانواده¬ ها فراهم کرده است. در کنار همه این مشکلات تبعید زندانی به شهرهای دور افتاده بار اضافی دیگری را بر دوش خانواده ¬ها می گذارد که باعث می شود متقبل بار اقتصادی و روانی بیشتری شوند. در سفر خانواده ها برای ملاقات زندانی خود گاه اتفاق های مرگ بار پیش می آید مانند آنچه برای مادر و همسر پیمان عارفی رخ داد. گاه خانواده یک زندانی ماه¬ها از دیدن عزیز خود محروم می¬ماند مانند مادر مجید توکلی یا خانواده زینب جلالیان که به علت مشکلات مالی و غیرو سه سال نتوانسته است او را ملاقات کند.
زندانیان زن دارای فرزند نیز علاوه بر تحمل فشارهای وارده بر یک زندانی، مجبورند بار مسوولیت دوری از فرزند را نیز بر دوش کشند و با این حس دوگانه مواجه باشند که آیا به عنوان یک مادر به وظایف خود عمل کرده اند. این حس که معمولا از طرف زندانبان و بازجوها و گاه از طرف خانواده مردسالار که مبارزه را مخصوص مردان می دانند، دائما تشدید می¬شود، زندگی زنان را در شرایط غیرقابل تحملی قرار می¬¬دهد، به¬ ویژه اگر زندانی فرزند خردسال داشته باشد. هم -اکنون نیز تعدادی از زنان زندانی مدت¬هاست که از دیدار خانواده و فرزند خردسال خود باز مانده¬ اند و این فشاری دو چندان بر یک زن زندانی وارد می¬کند.
موج گسترده اعدام¬ها به¬ ویژه در چند ماه اخیر که موجب نگرانی¬های گسترده¬ای چه در داخل و چه در خارج کشور شده نیز باعث شده که زنان بسیاری داغدار فرزند خود شوند و ناتوان از دادخواهی در تنهایی به سوگ بنشینند. اما آنچه که لازم است یادآور شویم آن است که زنان ایرانی در مقابل دستگیری، شکنجه و اعدام فرزندان¬شان سکوت اختیار نکرده ¬اند و نخواهند کرد و همیشه در راه دادخواهی به پا خواسته¬ اند.
جمهوری اسلامی همواره زنان را مورد ستم دوگانه قرار داده است و از هر زاویه ای که به آن نگاه کنیم، زندگی را به مادران و زنان و دختران ما روز به روز سخت¬تر و سخت¬تر کرده است، ولی زنان با مقاومتی دلیرانه، این مشکلات را بر دوش خود می¬کشند و راهی برای بهتر شدن زندگی خود می¬یابند. حکومت اسلامی به عمد می¬خواهد که زنان را به کنج خانه¬ ها بکشاند و از زندگی اجتماعی محروم کند و در این باره هر روز طرح هایی را ارایه می دهد. طرح تعالی خانواده و جمعیت یکی از این طرح هاست که نه تنها سلامت و بهداشت زنان و خانواده را تحت شعاع قرار می دهد، بلکه می خواهد زنان را به کنج خانه ها بکشاند. حق اشتغال زنان قانون خانواده – جنسیتی کردن برخی رشته های دانشگاهی، طرح واگذاری مدارس به حوزه علمیه نیز نمونه های دیگری هستند.

ما به تمامی زنان و انسان¬هایی که در راه رسیدن به آرمان¬های انسانی¬شان تلاش کردند و می کنند و حتی جان شیرین خود را در این راه از دست دادند، درود می فرستیم و ۸ مارس “روز جهانی زن” را گرامی می¬داریم. ما این روز را به تمامی مادران و زنان و دخترانی تقدیم می کنیم که با تمام فشارهایی که حکومت مستقیم و غیرمستقیم بر آن¬ها وارد کرده و می کند، هم¬چنان ایستادند و مقاومت کردند یا هم چنان ایستاده اند. ما در کنار و دوشادوش سایر زنان و مردان آزادی خواه و برابری¬ طلب ایران و سراسر دنیا، مطالبات حق¬ طلبانه خود را دنبال می¬کنیم و می¬گوییم جهانی دیگر ممکن است. جهانی که همه انسان¬ها فارغ از رنگ، نژاد، مذهب و جنسیت بتوانند با هم برابر و آزاد در کنار همدیگر زندگی کنند.
ما مادران پارک لاله، بر سه خواسته دادخواهانه خویش، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ لغو مجازات اعدام؛ و محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایت¬های صورت گرفته در دوران جمهوری اسلامی تاکید می کنیم و اعلام می¬داریم زمانی می-توان از رعایت حقوق بشر حرفی زد که همه انسان¬ها فارغ از جنسیت، قوم، نژاد، رنگ، مذهب از حقوق برابر برخوردار باشند و تبعیض از میان برود. ما هم¬چنان گذشته, صدای دادخواهی تمامی خانواده¬ های ستم¬دیده هستیم و تا رسیدن به خواسته¬ های خویش از پای نخواهیم نشست.
مادران پارک لاله ایران
چهاردهم اسفند ۱۳۹۲
http://www.mpliran.org/2014/03/8-17.html


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. بانوی من،امروز روز تُست
    جمشید پیمان

    بانوی من، بانوی من !
    برشانه های تُرد تو اندوهِ سال هاست .
    در دست های تو
    تصویر دردِ کهنه ی تاریخ،مانده است
    در گریه های تو
    خون هزاره هاست که سرریز کرده است
    برگونه های زردِ تو رنجِ وبال هاست.
    بانوی من !
    می بینمت هنوز
    پیچیده در کشاکش بس شعله ی هراس
    خاموش و سر به زیر و دل افسرده و پریش
    در کنج خلوت پر شورِ عارفان
    در غرفه های شوکت شاهانِ روزگار .
    می بینمت هنوز
    همراه لیلی و شیرین و کیمیا
    بی پایِ رفتن و بی دستِ اختیار
    بی فرصتِ گزینش و در متن اضطراب،
    گیسو سپید کرده و دل خسته زانتظار .

    بانوی من !
    ــ نوباو ه ی جهان ندید ه ی دامانِ یزدگرد ــ
    می بینمت به یثرب تاریخ،
    تاراج می شوی .
    می بینمت که بر سر بازار بلخ و شام
    با مایه های غارت استخر و تیسفون
    چوب حراج می خوری و پیش گریه ام آماج می شوی.

    بانوی من !
    تصویر پر غبار تو را نازنین من،
    آئینه ی مکدر تاریخ خسته جان
    در پیش دیده ی پر وحشتم نهاد
    صدها شیار پرسش بی پاسخ زمان
    پیشانی بلند تو را نازنین من
    از هم گسسته بود .
    دیدم تو را ؛ در تو به توی لب به لب از آهِ آینه
    دیدم تو را ؛ مثل هزاره های ز سر برگذشته ات،
    دستی برآمده از دخمه های خوف،
    دیواره های صبر دلت را شکسته بود .

    بانوی من !
    بانوی هفت ساله ی هفتاد ساله ام !
    ای دخت مرده در رحِم آرزوی خویش،
    می بینمت دوباره درپی این سال های رنج
    همراه قافله ی تهمتی عظیم،
    بر پشت اُشتر تاریخ مانده ای .
    من شاهدم که بشیران واحه ها
    قلب تو را به شیر شتر تاخت می زنند
    می بینمت به حرف و حدیث قبیله ها
    جاری چو نهرهای پر از شیر و از عسل،
    اما ز بحث عشق، در صدر و ذیل کلام غریبِ شان
    سطری ندیده ای،حرفی نخوانده ای .

    بانوی من !
    ای مریم همیشه مریمِ تاریخ تلخ من
    می بینمت ؛
    دوباره به گودال اتهام
    باران سنگ فرو می کشد تو را
    آری درست دیده ای این بار نازنین
    سنگ نخست را
    عیسا به سوی تو پرتاب می کند .
    بی هوده است شکوه دگر نازنین من
    بی هوده قلب کوچک در تب نشسته ات
    زین چشمه های خشک،
    از روی سادگی، طلبِ آب می کند .

    بانوی من !
    امروز روز توست
    باور نمی کنی که روز تو هم می رسد ز راه ؟
    یک روز سرد و ساکت و سرشار ازدروغ .
    یعنی ؛که روی این همه تاریخ، نازنین
    خط می کشیم و نقطه و …آغازمی کنیم.
    یعنی ؛دوباره زاده می شوی از دنده ی کسی
    یعنی ؛ دوباره طرد شدن از بهشت پاک
    یعنی ؛دوباره غار، حرم، خواب و رختخواب
    یعنی ؛دوباره مقنعه با حکم شیخ شهر
    یعنی ؛دوباره خانه نشینی به اذن شرع
    یعنی ؛دوباره پایِ نرفتن، دوباره ننگ .
    آری رسیده روز تو ای نازنین ز راه
    یک روز تلخ و تیره و افتاده از فروغ.