بهتازگی، گفتوگویی با حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی با عنوان «ملیگرایی به جای اسلامگرایی افراطی» در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۲ به نقل از ایلنا در روزنامه سازندگی منتشر شد.
او در این گفتوگو با نگاهی به انتخابات پیشرو، درباره راهکار مناسب برای برون رفت از شرایط فعلی سیاسی گفت: «کشور به یک گرایش کاملاً ملیگرایانه نیاز دارد که جایگزین نگاههای افراطی اسلامگرایانه شود تا دوباره ملت را دور هم جمع کنیم.»
مرعشی کتمان نکرد که این سخنان بخشی از راهکُنِش یا تاکتیک جریان اصلاحات در انتخابات پیش رو (انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی همزمان با انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲) است. اما نکته مهم در سخنان مرعشی نگرش او به ملیگرایی است، آنجا که گفت: «این حرکت، قبل از هر چیز دفاع از اسلام، امام، انقلاب اسلامی ۵۷ و جمهوری اسلامی است.»
پس از سخنان مرعشی که با موجی از انتقادات از سوی اصولگرایان و سلطنتطلبان مواجه شد، محمد قوچانی رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگوی دیگری با عنوان «ایران نیازمند یک دولت ملی است» که در روزنامه سازندگی به تاریخ ۳ امرداد ۱۴۰۲ منتشر شد، به تعدیل و توضیح سخنان مرعشی پرداخت.
قوچانی کوشید تا رویکرد جدید ملیگرایی حزبش را نه ایدئولوژی و نه تاکتیک انتخاباتی بلکه به عنوان استراتژی «ملیگرایی علیه بنیادگرایی» تعریف کند و گفت:
«…اکنون لازم است با احترام به دبیر کل محترم تاکید کنم که ما طرفدار ایدئولوژی ملیگرایی و جایگزینی آن با ایدئولوژی اسلامگرایی نیستیم…» او برای رفع هرگونه شبه درباره نگرش حزبش تاکید کرد: «ما ناسیونالیست به مفهوم جبهه ملی نیستیم»
قوچانی ضمن مرزکشی ظاهری با اصول جبهه ملی ایران، در تبیین مواضع جدید حزبش چارهای جز بیان اصول جبهه ملی ایران به عنوان دیرپاترین و مستقلترین حزب سیاسی ملیگرای ایران نداشت و گفت: میتوان مدافع یک دولت-ملت بود «…که در آن اصولی مانند استقلال، حاکمیت ملی، حکومت قانون و حقوق اساسی شهروندی رعایت شود… همچنین منافع ملی و مصالح ملی باید اصول این دولت باشد یعنی ایران در کانون آن باشد.»
روشن است که نگرش جبهه ملی ایران به ملیگرایی بر بنیانی «تاریخینگر» بر پایه «هویت فرهنگی و تاریخی ایرانی» استوار است که زمینهساز شکلگیری «هویت ملی ایرانی» در این دوران است. از این منظر اگرچه «هویت ملی» گسست بنیادی با «هویت تاریخی» ندارد اما با مقتضیات دوران معاصر و دولتِ ملی یا ملت-دولت مدرن متناسب است ولی با «ناسیونالیسم رُمانتیک» و احساسات متعصب و افراطگرایانه گروههای مدعی ملیگرایی همچون سلطنتطلبان همخوانی ندارد. بر این پایه اصول عقاید و اهداف جبهه ملی ایران به این شرح تبیین شده است:
اصل اول- حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی میهنی، استقلال سیاسی و استقرار حاکمیت ملی برخاسته از ارادهٔ عمومی ملت ایران در نظام جمهوری مبتنی بر اصول دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون.
اصل دوم- تلاش برای تامین و حفظ حقوق و آزادیهای اساسی مردم ایران بهویژه آزادی عقیده و بیان، آزادی احزاب، انتخابات، مطبوعات و کوشش برای برقراری تساوی حقوق زن و مرد و موازین حقوق بشر.
اصل سوم- تاکید بر جدایی دین از حکومت به منظور فراهم نمودن امکان بهرهمندی از تمامی توان ملی و مردمی جامعه ایران.
اصل چهارم- استقرار عدالت اجتماعی و بالا بردن سطح رفاه عمومی از طریق رشد تولید و افزایش اشتغال و توزیع عادلانه درآمد ملی.
اصل پنجم- صیانت از حقوق شهروندی برابر و حمایت از اعتقادات، آداب و رسوم، و فرهنگ و هنر اقوام و همه مردم ایران.
اصل ششم- تقویت، پاسداری و گسترش زبان فارسی بهعنوان زبان ملی و رسمی و مشترک ایرانیان ضمن احترام و تاکید بر محافظت از زبانها و گویشهای مختلف اقوام ایرانزمین.
اصل هفتم- اتخاذ سیاست خارجی مستقل جهت حفظ مصالح و منافع ملی (موازنه منفی) و حفظ تمامیت ارضی کشور، پشتیبانی از اصول و هدفهای منشور ملل متحد و دوستی و احترام متقابل با همه ملتها و کشورها بهویژه کشورهای منطقه، و مخالفت با هرگونه تروریسم فردی و گروهی و دولتی.
اصل هشتم- حفاظت و حراست از محیط زیست کشور بهویژه نگهداری از جنگلها، مراتع، رودخانهها، تالابها، حیات وحش، و هوای پاک بر اساس اصول علمی و سیاستگذاری صحیح و کارشناسی شده.
اکنون روشن است که جریانهای اصلاحطلب هرچند که به مرزکشی با جبهه ملی تظاهر میکنند، اما برای برون رفت از انسداد سیاسی موجود راهی جز بازگشت به اصول بنیادین جبهه ملی ایران که سالهاست به روشنی بیان شده، ندارند. البته این جریانها نباید فراموش کنند که رویکرد جدید آنها هنگامی با اقبال عمومی مواجه خواهد شد که به یک راهبرد بنیادین تبدیل شود و صرفاً اقدامی تاکتیکی در آستانه انتخابات و برای جلب احساسات مردم و کسب آرای عمومی نباشد.