مصطفی دانشگر
پیشینۀ بدعهدیها میان هاشمی رفسنجانی و خامنهای به نخستین روزهای رهبری جانشین آیتالله خمینی بازمیگردد. به گفتۀ هاشمی رفسنجانی از خامنهای در دو مورد خاص قول همراهی گرفته میشود؛ یکی ترمیم روابط با آیتالله منتظری است و دومی تعیین تکلیف سپاه پاسداران و اتخاذ تمهیدات لازم برای ادغام آن با ارتش است؛ دو موردی که به چالش جدی رهبر نوپای خامنهای بدل میشوند.
هاشمی تصریح میکند که اگر قرار باشد خامنهای رهبر شود بدون تایید منتظری امکان ندارد ونهایتا تصمیم گرفته میشود که با منتظری رایزنی شود و منتظری پیام تبریکی بمناسبت رهبری خامنهای منتشر کند و طی آن رهبری خامنهای را تایید نماید. براساس این توافق، خامنهای هم متقابلاً در پاسخ پیامی داده و این آغاز ترمیم روابط باشد. در مورد سپاه هم توافق شده بود که خامنهای طی دستوری تمهیدات لازم را برای آغاز روند ادغام سپاه در ارتش فراهم آورد.
به گفته رفسنجانی، خامنهای در آغاز موافقت میکند و به رهبری میرسد. اخبار ساعت ۸ صبح پیام تبریک منتظری را منتشر میکند. هاشمی اظهار میدارد: “ما منتظر بودیم که به دنبال آن در اخبار ساعت دو بعد از ظهر پیام خامنهای منتشر بشود من منتظر شدم این اتفاق نیفتاد و تماس گرفتم با خامنهای که چرا پیام متقابل را ندادید؟ خامنهای در پاسخ گفت که من استخاره کردم و خوب نیامد.” و اینجا اولین بدعهدی میان هاشمی و خامنهای اتفاق میافتد .
دومین مورد از این سلسله بدعهدیها بر سر ادغام سپاه در ارتش اتفاق میافتد وعلیرغم تعهد پیشین خامنهای، وی در سخنرانی در جمع سرداران سپاه اظهار میدارد هرکس از ادغام سپاه در ارتش حرفی بزند خائن است و بدین ترتیب امکان هرگونه اعتراض را میگیرد. همه اینها در شرایطی است که خامنهای بهتازگی و با تدابیر ویژۀ هاشمی رفسنجانی به رهبری رسیده است اما او ترجیح میدهد با وجود فقدان کاریزمای لازم اینچنین از زیر سایه هاشمی خارج شود.
ویژگیهای سیاسی-اجتماعی مهم دهه هفتاد بویژه خرده اعتراضات نیمه نخست آن بخشی از عوامل طبیعی است که هاشمی را در مسیر حذف قرار میدهد. اینجا مجموعهای از بختیاری های سیاسی به کمک خامنهای آمده و زمینه حذف را فراهم میسازند. در نیمۀ نخست دهه ۷۰ هاشمی رئیسجمهور است. از اوایل این دهه در عین حال که دوران سازندگی آغاز شده است اما اقتصاد ایران نرخ تورم پنجاه درصدی را هم تجربه میکند. شوک اقتصادی ناشی از تورم، کیفیت زندگی مردم بویژه لایههای کمدرآمد را تحت تاثیر قرار میدهد. این دوره را باید آغاز پایان عزت و احترام کوخنشینان در جمهوری اسلامی دانست.
وخامت اوضاع اقتصادی به حساب هاشمی رفسنجانی نوشته میشود. اعتراضات در شهرهای مختلف ایران از جمله قزوین، مشهد، اسلامشهر، زاهدان، زنجان، ارومیه و مبارکه با سرکوب خشونتبار مواجه میشود. سرآغاز این رشته اعتراضات از مشهد است. در سال ۱۳۷۱ تصمیم گرفته میشود بخشی از کوی طلاب مشهد که منطقه فقیرنشین در مشهد است، تخریب شود. به یک دانشآموز شلیک میشود و مقدمهای برای یک رشته اعتراضات گسترده فراهم میشود.
در دهم خرداد سپاه به منطقه اعزام میشود و مردم معترض را سرکوب میکند. در اسلامشهر مردم نسبت به گرانیها به خصوص گرانی تاکسی اعتراض کرده و مسیر را مسدود میکنند . این اعتراضات دو روز به طول میانجامد و نهایتا لشکر ثارالله برای سرکوب اعزام میشود. در قزوین هم برخورد خشن با معترضان در دستور کار قرار میگیرد. مساله این است که نظام در حال اجرای سیاستهایی بود که عملاً به له کردن کسانی منتهی میشد که در مقام شعار و حرف، مدعی نمایندگی آنها بود.
این اولین تجربه مواجهۀ خشن جمهوری اسلامی با تودههاست که با مسئولیت و تأیید خامنهای صورت میگیرد. عماد افروغ [نماینده پیشین مجلس] میگوید که این اعتراضات با کشتار گسترده مردم سرکوب شده است. اما نکتۀ درخور تأمل واکنش خامنهای است که اولاً در جریان اعتراضات سکوت و عدم مداخله و حمایت از سیاستهای دولت هاشمی را ترجیح میدهد تا همه ماجرا به پای هاشمی نوشته شود و ثانیاً چند روز پس از سرکوب معترضان طبق معمول در واکنش به مطالبات معترضان، همه چیز را به گردن دشمن میاندازد و تمام اعتراضات مشهد را به دشمنان نسبت میدهد.
خامنهای در روزهایی که سرکوب صورت میگیرد حضور ندارد و سرکوبها عملاً به پای دولت نوشته میشود. البته پروژه سرکوب مشترک است ولی اتفاقی که در نهایت میافتد کمک و مقدمه حذف هاشمی است.
*ویراسته گفتاری در سلسله نشستهای بررسی کارنامه خامنهای، کافه نون (کلابهاوس)
از: زیتون