حسام گرشاسبی –شغل,روزنامهنگار
در یکسال گذشته و همزمان با جنبش مهسا، مساله ممنوعیت خوانندگی زنان در ایران بیش از هر زمان دیگری به عنوان یکی از نشانههای روشن تبعیض علیه زنان مطرح شد؛ تبعیضی که طی ۴۰ سال موجب شد تا استعدادهای بیشمار موسیقی ایران نتوانند آثار مورد نظر خود را خلق کنند.
مژگان شجریان یکی از این استعدادهاست. او به بیبیسی فارسی میگوید: «تجربههای من جدا از تجربه همه زنان هموطنم نبود. تبعیض در زمینه فعالیتهای موسیقی برای زنان کشورم نقش مخربی در کارنامه هنریام داشت؛ چرا که بهترین سالیان عمرم که میتوانستم در زمینه موسیقی، بویژه خوانندگی، پیشرفت کنم از من گرفته شد.»
خانم شجریان سابقه همکاری با پدرش، محمدرضا شجریان را در گروه «شهناز» (بعنوان خواننده، نوازنده سهتار و همخوان) در کارنامه دارد. او همچنین جلدآلبومهای گوناگونی از محمدرضا شجریان را طراحی کرده است.
اولین آلبوم مستقل مژگان شجریان در فروردین ۱۳۹۸ با نام «ارغوان» منتشر شد. او با توجه به ممنوعیت پخش تکخوانی زن در ایران، با انتشار متنی در رسانههای اجتماعی اعلام کرد که «به دلیل قوانین ناعادلانه حاکم بر سرزمینمان امکان انتشار آلبوم «ارغوان» وجود ندارد و به همین دلیل «ارغوان» بهطور رایگان در اینترنت در دسترس علاقهمندان در ایران قرار میگیرد.»
او همچنین در یک سال گذشته به روشهای گوناگون از جمله با انتشار آهنگهای اعتراضی همراهی و همدلیاش با اعتراضهای سراسری ایران را نشان داده است. او در آذرماه ۱۴۰۱ «به نام سرخ آزادی» را خواند و آن را به تمامی مردمانی که قلبشان برای وطن میتپد و «خون سرخشان در بستر رگهای آزادی تا ابد جاری میماند» تقدیم کرد.

او درباره این اثر به بیبیسی فارسی میگوید: «به نام سرخ آزادی، یادآور صدای «آزادی» بود که اگر سرودی بخواند چه خواهد شد و نقشش گویی همچون یادآوری کردن رنگ آسمان و طعم کشیدن نفسی آزاد برای یک زندانی، رقم خورد. این سرود به هدف نهیب زدن بر کسانی بود که همراه حق طلبان دراین جنبش نبودند و به ارزش آزادی نمیاندیشیدند و با سکوت خود، خاکستری بر آتش جوانان حقطلب شدند.»
خانم شجریان و گروهش میخواستند با ریتم، با موسیقی، با صدای کُر و شعر و انیمیشن این اثر به دیگران پیام آزادی را برسانند و با آن، همصدای مردم معترض ایران باشند و به آنها خاطرنشان کنند که صدایشان را جهان شنیده و خواهد شنید:
«اگر چه شاید از سوی جهانیان تلاش جدی برای حمایت از این جنبش ندیدیم، ولی حداقل پیامدش این بود که ذهن مردم دنیا نسبت به ایرانیان متفاوت شد و حساب مردم از حکومت تروریست ایران جدا گردید، و نقطه عطفی شد که ایرانیان در سراسر دنیا خود را اعضای یک پیکر احساس کنند و برای این حرکت، دست یکدیگر را بگیرند.»
پس از آن در دیماه ۱۴۰۱ مژگان شجریان «برای بی مزار عاشقان» را با آهنگسازی مهدی باقری منتشر کرد. او در شرح نمآهنگ تاثیرگذار این اثر در رسانههای اجتماعی نوشت: «مام وطن، اندوه تو را بر کول خسته از تاریخ تا سپیده دمان صبح آزادی میکشد.»
تازهترین آهنگ اعتراضی خانم شجریان در مقام یک هنرمند کنشگر، قطعه «بخوان» با آهنگسازی سیروان منهوبی است که در سالگرد کشته شدن نیکا شاهکرمی منتشر شد.
او در شرح این قطعه که به «پیشگاه نیکاهایی که برای دفاع از مهساهای میهنمان جان باختند» هدیه شده، نوشته است: «بخوان، وقت سرود باور ماست؛ سرودی که بیش از صدسال است با حرکت اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری آغاز شده است و هنوز ادامه دارد.»
به جرم زن بودن

مژگان شجریان در کنار برادرش همایون
مژگان شجریان، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ است و دانشآموخته دانشگاه آزاد در رشتههای نقاشی و گرافیک و دانشگاه هنر در رشته موسیقی. او نوازندگی سهتار را نزد محمدرضا لطفی و حسین علیزاده در مرحله مقدماتی فرا گرفته و ردیفنوازی را از پرویز مشکاتیان و مهربانو توفیق آموخته است.
خانم شجریان در ادامه از تجربه آموزش موسیقی در دانشگاههای ایران میگوید: «با سختی وارد دانشگاه موسیقی شدم که در مدت ۴ سال تحصیلش جز تخریب ریشههای موسیقی کلاسیک کشورم، چیزی ندیدم. روش تدریس، انتخاب اساتید و امکانات خیلی محدود در آنزمان از مشکلات عمده ما بود و به نظر من جز تولید کارشناسانی که توشه راهشان دلسردی بود، چیز دیگری به همراه نداشت.»
او سپس به نداشتن حق حمل ساز در دهه ۱۳۶۰ و ممنوعیت آوازخوانی زنان که تا به امروز ادامه دارد اشاره میکند، و اینچنین ادامه میدهد: «برای خواندن بایستی بصورت به اصطلاح زیرزمینی و فقط برای زنان میخواندی. این توهینها برای من پذیرفتنی نبود و هیچگاه از این شرایط پیروی نکردم تا زمانی که در کنار پدر و در گروه شهناز و به پشتیبانی پدر بزرگمردم توانستم دوباره صدای سازم را درآورم و از صدای یک عمر تحقیرشده زنانهام، استفاده کنم.»
به باور او، هنوز هم در ته صدای زنان ما آن شجاعت خواندن با صدای درونیشان شنیده نمیشود چرا که «ما زنها قرنهاست که مورد تحقیر بودهایم و بعد از انقلاب اسلامی ایران هم که بدترین دوران این محرومیت ها را سپری کردهایم.»
در طول بیش از چهار دهه گذشته، بسیاری از موسیقیدانهای ایرانی، از جمله زنان موسیقی ایران، سیاستهای فرهنگی رسمی حکومت را نپذیرفتهاند و صحنه موسیقی و فعالیت هنری را به میدان مقاومت علیه ایدئولوژی تبدیل کردهاند. مبارزهای مدنی که خانواده شجریان، بویژه خسرو آواز ایران، در آن در خط مقدم بودند.
مژگان شجریان در این زمینه میگوید: «بله این تبعیضها باعث شد تا پدر من پای حمایت از صدای زنان بایستد و آغازگر اجرای بخشهایی سولو با صدای زن در کنسرتهایشان شوند. ایشان در زمانی که خواندن زنان بصورت تکی در جامعه ایران جزو مبارزه با قوانین حکومت محسوب میشد، از من خواستند که در کنسرتهایشان همراه شده و بخشهایی را بصورت تکی بخوانم و در پی آن در مصاحبههایشان بر این نکته پافشاری کردند که گناه بودن خواندن زنان و گناه شمردن شنیده شدن صدای آنان، ساخته قوانین حکومتیست و خاطرنشان کردند که صدای زنان نقش ارزندهای در موسیقی کلاسیک ایران دارد و حذف آن گویی حذف کردن یکی از پایههای اصلی موسیقی کلاسیک است.»
به دلیل حساسیتهایی که کنشهای اینچنینی در کشور برای آنها در پی داشت، خانم شجریان تصمیم گرفت برای امنیت خود در کار و زندگی و رسیدن به آرزویش در زمینه آوازخواندن بدون محدودیت، پس از کنسرتهای ۲۰۱۲ به ایران برنگردد و «چنین شد که مجبور به ترک وطن شدم و مهاجرت به کشوری که تا امروز هم هیچگاه نتوانست مانند وطنم ایران، برایم پررنگ باشد.»
باید صدای مردم باشیم

همصدایی موسیقی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در یک سال گذشته آنچنان چشمگیر بود که آهنگهای اعتراضی را در ایران و خارج از کشور به یکی از نمادهای مقاومت مدنی مردم در برابر حکومت تبدیل کرد. به باور مژگان شجریان، خواننده و نوازنده سهتار، برگزیدن یک آهنگ از میان انبوه آهنگهای همصدا با جنبش مهسا بسیار دشوار است.
او به بیبیسی فارسی میگوید: «آثار بسیار زیبایی در رابطه با این جنبش بوجود آمدند که انتخاب یکی از آن میان برایم امکانپذیر نیست چون هر کدام از این آثار از دل بر آمدهاند و زبان دل که به موسیقی باز میشود، بر دل چنان مینشیند که جزوی از سلولهای وجودیمان میشود.»
موسیقیدانان میتوانند نقش مهمی در مبارزات مدنی یک ملت داشته باشند. آنها با بکارگیری موسیقی همچون وسیلهای برای مکالمه؛ پیام یک جنبش را به گوش دیگران میرسانند، در شنوندگان خود امید و همبستگی ایجاد میکنند و با ثبت رویدادها به جنگ فراموشی میروند.
مژگان شجریان معتقد است: «این آثار زبان درد مشترکی میشوند از دردهای جامعه؛ از حق و حقوقی که ضایع شده؛ از خون به ناحقی که ریخته شده؛ از شرفی که پامال شده، از صدای مادران و پدرانی که در سوگ فرزندان پرپر شدهشان نالهی آتشینی گشته و هرگز در جامعه شنیده نشده و هزاران هزاری که شاید تنها به زبان موسیقی که زبان احساس است، توسط جامعه قابل لمس میباشد.»
او میگوید: «زبان هنر بویژه موسیقی از هر تیغی برندهتر است؛ برای همین است که هنر در جامعه ما زیر ذرهبین است و هنرمندان در ایران، بیشتر از دیگران تحت فشارند.»
مژگان شجریان درباره دلایل همراهی هنرمندان به ویژه موسیقیدانها با جنبش مهسا، ابتدا به این نکته اشاره میکند که این جنبش تنها از کشته شدن مهسا سرچشمه نگرفته، بلکه «سالیان سال است که مهساها بی هیچ جرمی مورد توهین، تجاوز، ضایع شدن حقشان، اجبار به سانسور شخصی و هزاران هزار ستم از سوی حکومتیان و طرفدارانشان قرار گرفتهاند و روح یا جسمشان کشته شده است.»
به باور او نگاه به زن و حقوق زنان در جامعه ایران، تابحال نگاه منصفانهای نبوده و همواره در بیشتر قوانین جامعه، شاهد تحقیر زنان و تجاوز به حقوقشان بودهایم. «این احکام زمانی در ایران پایههایش محکم شد که مردان به عنوان پدر، برادر و همسر در برابرش سر خم کردند و آن را پذیرفتند و زنان بدون حمایت آنان مجبور به اطاعت شدند.»
او ایران امروز را به زندان فراخی تشبیه میکند که انگار مردمانش به حضور زندانبانانش عادت کرده بودند و از آزادی و آزاد بودن، میهراسیدند. «هنرمندان هم در این جامعه بیشترین قربانیان احکام حکومت شدهاند؛ بویژه زنان هنرمند؛ از اینرو به شخصه سالیان سال است که کارهایم رنگ و بوی اجتماعی دارند و از درد اجتماع سخن میگویند.»
خانم شجریان میگوید در جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم سعی کرده در کنار مردم باشد چون خودش را از قربانیان احکام جمهوری اسلامی ایران میداند که بخاطر آن مجبور به ترک وطن شده است.
«این جنبش برای من رنگ و بوی دیگری داشت چون می دیدم که زنان، شجاعانه سعی کردند اینبار حقوحقوقشان را بگیرند و چه زیبا در این کارزار، مردان همراه آنان شدند. این شور برای رسیدن به حق پامال شده در این سالیان دراز، همه ما را به وجد آورد و ما را به همراهی و همصدایی کشانید. ما هم از دل این مردمیم و بجز برآورده شدن خواستههایشان چیزی نمیخواهیم و باید که صدای آنان و همراهشان باشیم.»
او میگوید: «من و خانوادهام مانند خیلی از مهاجرین یا حتی زنانی که بخاطر این محدودیتها تا به امروز در برابر این قوانین ایستادهاند، هزینه زیادی پرداختهایم. هزینهای نه مادی، بلکه هزینههای معنوی و احساسی که در شریانهای زندگیمان هنوز جریان دارد.»