مهندسی تبدیل «قتل آرمیتا گراوند» به«در گذشت» در جمهوری اسلامی

شنبه, 6ام آبان, 1402
اندازه قلم متن

حامد آئینه وند

علیرضا زاکانی، شهردار سوپر انقلابی تهران که با مدرک غیر مرتبط و پشتیبانی نهادهای امنیتی و حمایت علی خامنه ای شهردار تهران شد و سودای ریاست جمهوری نیز در سر می پروراند در مدت مدیریت بر شهرداری تقریبا همه کاری در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انجام داده است جز کاری و خدمتی در عرصه عمرانی و شهری البته نه فقط به این خاطر که دانشی در این حوزه ندارد بیشتر به این دلیل که اراده ای هم در این باره ندارد چون آنجا را پلی کرده برای آرزوهای شخصی خود، خانواده و دامادی که خواب وکالت و وزارت می بیند و انصاف هم باید داد که در این مسیر از هیچ تلاشی فرو گذار نیست. البته اگر منظور از تلاش را اقدامات بر جسته و منحصر به فردی در حوزه خدمات شهری مانند گسترش خطوط مترو، کاهش آلودگی هوا و ترافیک، نوسازی بافت های فرسوده، مدارس و امثالهم می‌دانید که اشتباه می‌کنید اما اگر با بصیرت کافی تلاش ها را جلب نظر و تامین همه جانبه دیدگاه های امنیتی اطلاعات سپاه و بیت رهبری می دانید ماجرا را درست فهمیده اید: زاکانی در تلاش و تکاپوست و دست به کاری نمی‌زند مگر آنکه پیشتر اطمینان پیدا کرده باشد که « آقا خوشش می آید »

بعد از آغاز جنبش مهسا و پس از سرکوب های خونین آن و آرام تر شدن فضای امنیتی و در حالی که جمهوری اسلامی اعدامی ده ها نهاد و سازمان مرتبط با حوزه عفاف و حجاب با بودجه های هنگفت درست کرده و از این مسیر دست خیلی ها را به« سفره انقلاب» بند کرده است زا کانی طرحی در مترو تحت عنوان «حجاب بان »درانداخت تا ضمن اشتغال عده دیگری از ولایت معاشان برای تذکر حجاب داخل مترو، ثابت کند زنان ایران علاوه بر روی زمین در زیر زمین هم امنیت ندارند. خیلی از فعالان رسانه ای از در انتقاد به زاکانی برآمدند که حجاب مساله شهرداری نیست و متولی خودش را دارد اما از آنجایی که زاکانی با «بالا» هماهنگ بود هیچ وقعی به این انتقادات نگذاشت چون متولی اصلی از این اقدام خوشش آمده بود.

روز نهم مهر ماه ۱۴۰۲ آرمیتا گراوند دانش آموز اصالتا کرمانشاهی هنرستان عروتی الوثقی در منطقه ۱۱ تهران مطابق معمول با دوستانش در مترو شهدا قرار مدرسه می گذارد . قراری که در نیمه راه ناتمام می ماند چون مسافر کوچک هنردوست ما که قرار بود به هنرستان برود در مترو با یکی از نیروهای به اصطلاح «حجاب بان » که زاکانی در مترو گمارده بود بر سر مقعنه ای که به دور گردنش پیچانده و به سرش نکرده بود وارد مجادله و گفت و گوی تند می‌شود و در نتیجه آن در داخل و اگن از طرف حجاب بان هل داده می‌شودو سرش به لبه مترو می‌خورد و متعاقب ضربه مغزی به «کما» می‌رود. از اینجا به بعد است که نیروهای امنیتی ابتکار عمل را به دست می گیرند و با انتقال وی به بیمارستان فجر نیروی هوایی ارتش تلاش می کنند با مهندسی اخبار پیرامون این حادثه و اطلاع رسانی قطره چکانی پیرامون آن و تحت فشار قرار دادن خانواده برای عدم ارتباط با رسانه های مستقل، امکان اعتراضات عمومی مانند آنچه در جریان قتل مهسا امینی رخ داد را منتفی کنند. فردای روز حادثه مریم لطفی خبر نگار شرق را که برای پیگیری چند و چون ماجرا به بیمارستان مراجعه کرده بود بازداشت و پس از تفهیم اینکه نباید پیگیر این مساله باشد آزادش کردند .دوستان آرمیتا را مطابق اعتراف گیری های معمول این سالها مراقب دوربین قرار دادند تا بگویند آرمیتا بی خود و بی جهت حالش بد و ضربه مغزی شد .تصاویری تقطیع شده از مسیر حرکت آرمیتا بی آنکه داخل واگن را نشان دهد برای صحت اقوال منتشر کردند. چه کسانی؟ بله درست حدس زدید همان هایی که پس از شلیک به هواپیمای اوکراینی توسط پدافند سپاه می گفتند هواپیما به دلیل نقص فنی سقوط کرد و اگر جامعه جهانی با سند و مدرک وادارشان به افشای حقیقت نمی‌کرد با دروغ به قول جواد ظریف مساله را علاج می‌کردند اما حالا که متاسفانه کسی از صحنه در گیری آرمیتا با مامور حجاب بان فیلم نگرفته مثل آب خوردن به دروغ گویی ادامه می دهند اما نمی گویند که اگر حادثه معمولی رخ داده چرا این همه حاشیه های امنیتی پیرامون آن تنیدند، هر چند روزنامه گاردین در مصاحبه با شاهدان عینی در گیری را تائید کرده است. باوجود آنکه آرمیتا مدت هاست جان باخته است با اتصال دستگاه ها «زندگی نباتی » به او تحمیل کردند تا با مهندسی قتل رخ داده در میانه اخبار «جنگ غزه» و عبور از شوک و التهاب اولیه «قتل آرمیتا »را به «در گذشت آرمیتا» تبدیل کنند. «حجاب بان های زاکانی» حالا در زیر زمین در مترو همان با «آرمیتا» کردند که ماموران گشت ارشاد روی زمین و بیرون مترو با «مهسا» کردند با این تفاوت که در نحوه مدیریت داستان حرفه ای تر شده اند چون آقا اینجور بیشتر خوشش می‌آید.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.