«ایرانوایر»، اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را منتشر کرد. این کتاب، روایت صد زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشتهاند، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیدهاند و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
ما در جلدهای بعدی، به خدمات دیگر زنان ایرانی که در این مبارزه سهم داشتهاند هم میپردازیم. شما هم میتوانید در این انتخاب سهیم شوید، نظرات خود را برای ما بفرستید و اگر اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارید، با ما در میان بگذارید. این نسخه دیجیتال است و تاثیر نظرات و پیشنهادات خود را میتوانید در نسخه چاپی که در ماه آبان منتشر خواهد شد، ببینید.
بهعلاوه، جلد دوم کتاب با نامهایی بیشتر در دست تهیه است. اگر نام زنی که بهنظر شما تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آنکه او را تاثیرگذار میدانید را برای ما به ایمیل info@iranwire.com بفرستید.
فراموش نکنید که مجموعه کتابهای «زنان تاثیرگذار ایران»، برپایه انتخابهای شما گردآوری میشوند و منتخبانتان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات، گامهای موثری برداشته باشند.
«کتاب زنان تاثیرگذار ایران را میتوانید از این لینک دانلود کنید»
***
«کریستیان امانپور» یکی از برجستهترین روزنامهنگاران جهان است. شهرت و مهارتش نه تنها در بریتانیا و امریکا بلکه در ایران نیز الهامبخش بسیاری از روزنامهنگاران زن شده است. او علاوه بر مهارت در روزنامهنگاری حرفهای، به شجاعت در گزارشگری نیز شهرت دارد و در مصاحبه با چهرههای سیاسی و رهبران جهان هرگز مرعوب قدرت و جایگاه مصاحبه شوندگانش نمیشود.
کریستیان ماریا هایده امانپور روز ۱۲ ژانویه ۱۹۵۸ از پدری ایرانی و مادری بریتانیایی در لندن متولد شد. کریستیان با وجود آن که در بریتانیا زاده شده است، به دلیل مسوولیت مدیریتی پدرش در «شرکت هواپیمایی هما»، به ایران رفت و ۱۱ سال ابتدایی زندگی خود را در تهران سپری کرد.
خانواده امانپور جزو طبقه مرفه بودند و او را در ۱۱ سالگی برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانهروزی«صلیب مقدس» و سپس «نیوهال» در انگلستان فرستادند. مادر او یک مسیحی مذهبی بود و کریستیان تحت تاثیر تعلیمات مادر و مدارس شبانهروزی مذهبی، مسیحیت را به عنوان مذهب خود پذیرفت.
پس از پایان تحصیلات، کریستیان بار دیگر به تهران بازگشت. اما خیلی زود پس از انقلاب ۱۳۵۷ مجبور به ترک ایران شد. این بار به امریکا مهاجرت کرد و مسیر جدیدی در زندگی پیش گرفت. او خیلی اتفاقی در رشته روزنامهنگاری در «دانشگاه رودآیلند» پذیرفته شد و کار روزنامهنگاری را از یکی از شبکههای محلی که زیرشاخه شبکه «انبیسی» بود آغاز کرد.
در سال ۱۹۸۳ تصمیم گرفت که گام بلندتری در حرفه خود بردارد و به شبکههای معتبرتر بپیوندد اما قربانی نژادپرستی پنهان و نانوشتهای شد که او را از ورود به شبکههای جریان اصلی باز میداشتند. چهره گندمگون، موهای مشکی فرفری، نام نامانوس برای امریکاییها و البته لهجه غیر امریکایی بهانههایی کافی بودند که این شبکهها او را نپذیرند.
با این وجود، کریستیان میدانست که نباید تسلیم شود و از پای نایستاد. آن قدر اصرار و ممارست کرد که سرانجام در سرویس بینالملل شبکه «سیانان» که آن روزها شبکهای جوان بود، استخدام شد. او خود میگوید روزهای اول کار، مجبور بود حتی برای دبیران قهوه درست کند و طول کشید تا دبیران به استعدادش پی بردند.
سختکوشی کریستیان سرانجام میوه داد و در سال ۱۹۸۶ به عنوان خبرنگار به شرق اروپا فرستاده شد. گزارشهای او توجه مدیران این شبکه را به خود جلب کردند و سه سال بعد از خبرنگار شرق اروپا به روزنامهنگار سرویس خارجی سیانان ارتقا مقام یافت.
یکی از مهمترین وقایعی که او در آن سالها گزارش کرد و توانست نام خود را در تاریخ ثبت کند، فروپاشی دیوار برلین بود. از آن پس، کریستیان هر کجا که جنگ یا رخدادی تاریخی در حال وقوع بود، حاضر میشد، خطرات را به جان میخرید و گزارشهای ناب تهیه میکرد.
او آرایش نمیکرد، موهایی کوتاه و ساده داشت و لباسی ساده بر تن میکرد. آنچه گزارشهایش را متفاوت میکرد، تسلط او بر وقایع خاورمیانهای بود که حالا به عنوان خبرنگار به گزارش دادن از رخدادهایش میپرداخت.
کریستیان امانپور در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰، در جنگ بوسنی و نسلکشی سارایوو و درگیریهای بالکان در محل حاضر بود و آنچه گزارش میداد، تنها روایت جنگ و تانکها و عملیات جنگی نبود بلکه از نسلکشی مسلمانان، زندگی مردمی که در محاصره بودند و به قول خودش «سلاخی آدمها» نیز میگفت. از این رو، شهرداری سارایوو در سال ۲۰۰۶ به او عنوان شهروند افتخاری این شهر را اعطا کرد.
امانپور اکنون دیگر چهرهای منحصر به فرد در روزنامهنگاری به شمار میآمد، با شهرت و محبوبیتی مثال زدنی. اما ازدواج او با «جیمز روبین»، سخنگوی وزارت خارجه دولت وقت امریکا در سال ۱۹۹۸ جنجالی شد. بسیاری که طرفدار دموکراتها و دولت «بیل کلینتون» بودند، از این که امانپور قدرتمند همسر سخنگوی دولت محبوبشان شده است، خرسند شدند اما مخالفان دولت کلینتون که امانپور را جدای از گرایشات سیاسی تحسین میکردند، انتقاد کردند که او دیگر نمیتواند یک روزنامهنگار حرفهای بیطرف باشد.
کریستیان دو سال بعد فرزندی به دنیا آورد که نامش را به یاد تبار پدرش، «داریوش» گذاشت. زندگی خصوصی او حالا مورد توجه خاص و عام شده و کریستیان را از یک روزنامهنگار به یکی از گرانترین سلبریتیها بدل کرده بود. او همچنان یکی از بالاترین دستمزدها را بین برنامهسازان و روزنامهنگاران دریافت میکند و نامش به عنوان گزارشگر، به خبری که مخابره میکند، اهمیتی ویژه میدهد.
کریستیان طی این سالها سیاستمداران مطرحی را جلوی دوربین نشانده و به سوالات جنجالی و بیسانسور خود پاسخگو کرده است؛ از جمله «ژاک شیراک»، «محمود عباس»، «ملک عبدالله»، «پرویز مشرف»، «یاسر عرفات»، «مسعود بارزانی»، «محمد خاتمی»، «محمود احمدینژاد» و «حسن روحانی».
کریستیان امانپور ویژگی منحصر به فردی دارد که این ویژگی الهامبخش بسیاری از روزنامهنگاران جهان و حتی معیاری برای سنجش حرفهای بودن برنامهسازان شده است. او هرگز مرعوب اهمیت، شهرت، مقام و یا محبوبیت مهمان مصاحبههایش نمیشود و در حین مصاحبههای چالشی خود، گرایش و باورهایش را دخیل نمیکند بلکه خود را به حقیقت و اخلاقیات متعهد میداند. از همین رو هنگامی که به او گفته شد برای مصاحبه با «ابراهیم رئیسی» باید حجاب داشته باشد، در کنار مبارزات آزادیخواهانه زنان ایران ایستاد و گفت چنین پیششرطی را برای مصاحبه نمیپذیرد.
کریستیان امانپور در زندگی شخصی نیز مبارز است. او در اوج شهرت و برنامهسازیهای جنجالی و موفق، دریافت که مبتلا به سرطان است و سال ۱۴۰۰ مبارزه جدیدی را با سرطان تخمدان و برای شکست آن آغاز کرد.
از: ایران وایر