عبدالرحمن الراشد
خیالپردازان در ارزیابی اهمیت مشارکت حزبالله در معادله کاهش مدت نبرد و تلفات اشتباه نکردند، بلکه اشتباه آنها در خوانش راهبرد رژیم ایران و محاسبات منطقهای آن بود
حمله خونین حماس در هفتم اکتبر، خیالات و تصورات نادرست بسیاری درپی داشت و رجزخوانیهایی را موجب شد که در آن تخیلات و رویاپردازی موج میزد. در نخستین هفتههای جنگ، رهبری این صحنه هیجانانگیز در رسانههای اجتماعی در دستان شاعران، واعظان و سیاستمداران تازهکار و تاثیرگذار بود. اما چرا خود حماس وقوع تهاجم گسترده اسرائیل را بعید میدانست. ابومرزوق، یکی از رهبران حماس، گفت: «ما انتظار نداشتیم اسرائیل با چنین توحشی پاسخ دهد.»
خیالپردازی اول: اسرائیل جرئت نمیکند با حمله زمینی به غزه سربازانش را در تنگنای خطرناکی وارد کند که در آن جنگجویان حماس در کمین نشستهاند؛ حتی به فرض اینکه نتانیاهو این مخاطره را بپذیرد، نوار غزه به گورستان ارتش اسرائیل بدل میشود. فلسطینیان در کرانه باختری دست به شورش میزنند و حزبالله با شلیک دهها هزار موشک تلآویو را ویران میکند و سرانجام، دشمن به عقبنشینی از مواضعش و نشستن پشت میز مذاکره ناگزیر میشود، یا اینکه اسرائیل فرو میپاشد و شهروندانش به نیویورک و مسکو میگریزند.
خیالپردازی دوم: دنیا اجازه حمله به غزه را نمیدهد و دربرابر تهاجم اسرائیل ساکت نمینشیند. اما حقیقت این است که نتانیاهو برای حمله به غزه از کسی اجازه نخواست و قدرتهای بزرگ هم پس از حمله مخالفتی نکردند. نتانیاهو قبل از آغاز حمله به غزه، ویدیویی ۴۵ دقیقهای از جنایات حماس در هفتم اکتبر را در اختیار دولتها، روسای رسانهها و شخصیتهای با نفوذی مانند ایلان ماسک قرار داد و راه را برای تهاجم ویرانگرش هموار کرد. نخستوزیر اسرائیل در واکنش به اتهام بربریت و خشونت بیش از حدش، خطاب به رسانههای آمریکایی گفت: «آنچه در هفتم اکتبر برای ما رخ داد صد برابر آن چیزی است که در ۱۱ سپتامبر برای شما رخ داد.»
خیالپردازی سوم: از گروگانها میتوان بهعنوان ضامن و بازدارنده حمله استفاده کرد. با این حال، بهرغم اینکه ۲۵۳ گروگان در بازداشت حماس بودند، این اقدام نتوانست از تهاجم تانکهای اسرائیلی به غزه جلوگیری کند. پیش از این، حماس یک سرباز اسرائیلی (گیلعاد شلیط) را ربود و حدود پنج سال از او بهعنوان ابزاری برای چانهزنی استفاه کرد. اما این بار در حالی که حماس صدها تن را به گروگان گرفت، اسرائیل به نجات آنها اهمیتی نداد! حتی توجه بشردوستانه به گروگانها برای اسرائیل اولویت نداشت. نتانیاهو گفت: «بقای اسرائیل و امنیت آن از همه چیز مهمتر است.» اسرائیل، «کشوری کوچک که در میان دشمنان احاطه شده است»، از برتری نظامیاش به مثابه نوعی سیاست بازدارندگی استفاده میکند تا مخالفانش بدانند که قادر به نابودی آنها است. بنابراین، اسرائیل حمله هفتم اکتبر حماس و ربودهشدن شهروندانش را توجیهی برای تهاجم به غزه دانست و چنان عملیات نظامی عظیمی را آغاز کرد که از زمان جنگ ۱۹۷۳ تاکنون بیسابقه بود.
خیالپردازی چهارم: جنگ اوکراین و موازنههای بینالمللی به نفع حماس است. باور بر این بود که مشغولبودن آمریکا و کشورهای اروپایی به جنگ اوکراین، که اهمیت راهبردی بسیاری دارد، موجب محدودیت حمایت سیاسی و نظامی آنها از اسرائیل میشود، درحالیکه این کشورها نیروهای ذخیره بسیاری برای جنگیدن در جنگهای متعدد دارند و اسرائیل هم توانست حمایت سیاسی و نظامی آنها را به دست آورد.
خیالپردازی پنجم: تکیه بر راهبرد «وحدت میدانها». ظن قوی این بود که حزبالله بهطور گسترده وارد جنگ خواهد شد. اما در این تحلیل محاسبات تهران درباره حماس در نظر گرفته نشد، محاسباتی که، بهعنوان بخشی از چانهزنی سیاسی با آمریکا و اسرائیل، بحرانهایی را سبب میشد که هدف آنها مبارزه برای آزادی فلسطین نبود؛ و این راهبرد، برخلاف آنچه تصور میشد، گروههای نیابتی رژیم ایران بهویژه حزبالله را در معرض نابودی قرار داد. در آغاز بحران، خیالپردازان انتظار داشتند نیروهای وابسته به «محور مقاومت» با شرکت کردن در جنگ از یک سو حماس را در میدان نبرد تنها نگذارند و، از سوی دیگر، اسرائیل را به پذیرش آتشبس مجبور کنند. اما برخلاف این تصور، حماس در میدان نبرد تنها ماند.
خیالپردازان در ارزیابی اهمیت مشارکت حزبالله در معادله کاهش مدت نبرد و تلفات اشتباه نکردند، بلکه اشتباه آنها در خوانش مقاصد رژیم ایران و محاسبات منطقهای او بود. در آغاز جنگ، اسرائیل به حزبالله هشدار داد که رویکرد او با این حزب در سال ۲۰۰۶ جدی نبود. البته به صراحت میتوان گفت که «جنگ ژوئیه ۲۰۰۶» در مقایسه با عملیات نظامی فاجعهبار اسرائیل در غزه درگیری بسیار کوچکی به شمار میرود. به همین دلیل، حزبالله علنا به اسرائیلیها اطمینان داد که قصد ورود به جنگ را ندارد.
گروه شبهنظامی حوثیهای یمن، با هدف قرار دادن کشتیهای تجاری در دریای سرخ و دریای عرب، تنها گروه وابسته به رژیم ایران بود که وارد جنگ شد. جنگی که این گروه آغاز کرد برای ایران هزینه کمتری داشت و تصور میشد هدف قرار دادن خطوط کشتیرانی بینالمللی رژیم ایران را به هدفش نزدیک کند، زیرا ممکن بود ائتلاف «نگهبان رفاه» سرانجام برای مهار حوثیها با تهران وارد گفتوگو شود.
البته اسرائیل آسیب چندانی ندید، بلکه حمله حوثیها آرزوی او را برای تشکیل یک ائتلاف نظامی تحت رهبری واشینگتن برای مبارزه با یک جنگ موازی برآورده کرد. همچنان نمیتوان فراموش کرد که عربستان سعودی با امتناع از شرکت در ائتلاف «نگهبان رفاه» دستاوردهایش را تثبیت و بر اعتبار موضع قبلیاش در جنگ یمن تاکید کرد. واقعیت این است که بحران دریای سرخ نه به شکست اسرائیل منجر شد و نه برای حماس سودی داشت.
خیالپردازی ششم: تکیه بر همدلی جامعه جهانی که با تشدید فشار بر غرب و اسرائیل به توقف جنگ منجر خواهد شد. همانطور که مشهود است و با آنکه از آغاز جنگ بیش از چهار ماه میگذرد، تظاهرات و اعتراضات مردمی نتوانست جنگ را متوقف کند یا به تغییر مواضع سیاسی بینجامد. این در حالی است که حتی بسیاری از شهروندان ایالات متحده و بریتانیا با مردم غزه ابراز همدردی کردند. گرایش ضدجنگ در غرب وجود دارد، اما این گرایش نمیتواند تغییری در تصمیمگیریها کلان ایجاد کند. وضعیت امروز با ماههای قبل از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ مشابه است. در آن زمان، کشورهای غربی تظاهرات بسیاری را شاهد بودند، اما اعتراضات گسترده و پیدرپی نتوانست رهبران کشورها را از تصمیمشان منصرف کند. به یاد دارم که در سال ۱۹۸۲ و در زمان تهاجم شارون به بیروت، چادرهای بسیاری در خیابان پنسیلوانیا مقابل کاخ سفید برپا شده بود. شمار زیادی از نمایندگان کنگره و کنشگران در این چادرها حضور داشتند و فعالیتهای آنها بهطور مستقیم و زنده از تلویزیونهای مختلف پخش میشد، با این حال، شارون وارد بیروت شد، همه چیز را نابود کرد و یاسر عرفات و افرادش را به ترک لبنان وادار کرد.
اکنون آیا حماس غزه را به موگادیشو تبدیل خواهد کرد یا اینکه این سازمان از صحنه بازی خارج شده است؟
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط
از: ایندیپندنت