https://youtube.com/watch?v=D0an0EHsM-E%3Fwmode%3Dopaque
ایران وایر
«متین نادرخانی»، از جانباختگان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» است.
متولد ۸اردیبهشت۱۳۸۲، عاشق فوتبال و موسیقی که بهعنوان دروازهبان، در تیم فوتبال داماش گیلان فعالیت میکرد.
پیکر بیجان متین، بامداد ۲۷اردیبهشت۱۴۰۲ در بهشت زهرا توسط پدر و مادرش شناسایی شد و براساس گواهی فوتی که تصویر آن در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفته است، علت مرگ او «خونریزی مغزی و لهشدگی بافت مغز»، براثر «شلیک دو گلوله به سر» عنوان شد. در آستانه نوروز، منابع نزدیک به خانواده او، از فشارهای گسترده نهادهای امنیتی و رنجی که هر روز بر آنها تحمیل میشود روایت میکنند.
***
«از همه کسانی که در طول این ماهها در کنار خانواده متین بودند، قدردانی میکنیم.»
این اولین جملهای است که یک منبع نزدیک به خانواده دادخواه متین نادرخانی به ایرانوایر میگوید. تاییدی بر این نظر که همراهی شهروندان با خانوادههای دادخواه، یکی از نقاط عطف جنبش «زن، زندگی، آزادی» بوده است.
فرد نزدیک به خانواده دادخواه نادرخانی به ایرانوایر میگوید: «در طول چند ماه گذشته نهفقط وضعیت برای خانواده متین بهجای روشنی نرسیده، که سختتر هم شده است. دختر بزرگشان “رها” که خیلی به برادرش وابسته بود، الان همهاش سعی میکند رفتارهایش را شبیه متین کند. لباسهای متین را میپوشد، مثل او حرف میزند و رفتار میکند. دختر کوچکترشان تودار تر است و سعی میکند کمتر احساساتش را نشان دهد. مادر متین هم که اصلا شرایط خوبی ندارد و بهخاطر فعالیتهایش در فضای مجازی و دادخواهی فرزندشان بازداشت شده و الان حکمی که برایش صادر کردهاند، به مدت سه سال تعلیق شده است.»
این فرد آگاه همچنین میگوید پدر متین در سالی که گذشت، از رنج فقدان فرزندش حتی به درستی نمیتواند کار کند: «متین سه روز در هفته دانشگاه داشت و سه روزش را به شرکت پدرش میرفت و باهم کار میکردند، الان ماههاست پدرش تابوتوان حضور در شرکت را ندارد. عصرهای آخر هفته هم متین بعد از اینکه با دوستانش کمی وقت میگذراند، حوالی ده شب به خانه برمیگشت. پدرش میگوید هر شب ساعت ده و نیم-یازده چشمم به در است که متین از در بیاید و با هم بگوییم و بخندیم.»
رابطه متین و خانوادهاش رابطه سلامتی بود و سرشار از شادی و لحظات خوش: «با مادرش ترانه میخواندند و گیتار میزند. با پدرش فیلم میدیدند. در کل، متین بچه خیلی شادی بود. نزدیک عید و چهارشنبهسوری جایش توی خانهشان واقعا خالی بود. پدرش میگفت داشتند خفه میشدند روز چهارشنبه سوری. چون متین هر سال ضبط و باند میآورد بچههای محل را جمع میکرد. سرشار از شادی و انرژی بود. این چهارشنبهسوری بدون او به خانوادهاش خیلی خیلی سخت گذشت. باورتان نمیشود، اما کل محله بهخاطر متین انگار سوگوار بودند و هیچکاری برای چهارشنبهسوری نکردند. پدر و مادرش آن شب را قصد داشتند سر خاک متین بگذرانند، اما اجازه حضور به آنها داده نشد، اما شب بسیار سختی گذراندند. پدرش میگوید نمیدانم وقتی چهارشنبهسوری آنقدر سخت گذشت، چطور قرار است لحظه تحویل سال بدون متین را تاب بیاورد؟ مادرش میگوید تصویر متین جلوی چشمم است که وقتی سال تحویل میشد، با شیطنت به پدرش میگفت تا از تو عیدی نگیرم ولت نمیکنم.»
بازداشت و احضار خانوادههای دادخواه اعتراضات سراسری یکی از روشهای نهادهای سرکوبگر جمهوری اسلامی است. به گفته فرد نزدیک به خانواده نادرخانی، پدر متین هم در آستانه سالگرد اعتراضات احضار شد. مادرش هم آبان ۱۴۰۲ بازداشت شد و بیست روز را در زندان قرچک ورامین گذراند: «مادر متین را بعد از بیست روز، با قرار وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی آزاد کردند. بعد هم قاضی افشاری در شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب او را به شش ماه زندان و ۷۰ ضربه شلاق و جریمه نقدی محکوم کرد. حکمش را به اجرای احکام هم فرستادند، ولی وقتی رفتند به دادسرای مقدس اوین گفتند به شرط اینکه سکوت کنید و حرفی از دادخواهی نزنید، حکم اجرا نمیشود و سه سال آن را تعلیق کردهاند.»
به گفته این فرد آگاه، روزی که مادر متین نادرخانی برای بازجویی به دادسرای اوین رفته، متوجه شده که بازپرس پروندهاش همان بازپرسی است که پرونده متین را بررسی کرده است: «موقع بازجویی بهنظر میآید برای اینکه مادر متین را به هم بریزد و عصبانیاش کند، شروع کرده درباره پرونده متین با او صحبت کردن. به مادر متین اصرار کرده تصاویر پیکر فرزندش را به او نشان دهد. به او گفته چرا میگویی بچهات را ماموران ما کشتند؟ بچه تو را کسانی کشتند که با هم گروه تشکیل داده بودند و میخواستند در مملکت خرابکاری کنند و چون شناسایی شده بودند، متین را کشتند! در نهایت مادر متین میگوید الان اینجا وقت بازپرسی پرونده من است نه متین و من بچهام را موقعی که میخواستم بگذارمش توی آرامگاهش، دیدم.»
بسیاری از دوستان متین و شهروندان دیگر همراه با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ماههای گذشته، خانواده متین را بر سر مزار او همراهی کردهاند. منبع آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده است میگوید: «خانواده متین پنجشنبه یا جمعه میآیند و ساعتهای طولانی سر مزار میمانند. اغلب ما توی تاریکی میرویم سر مزار پیش پدر و مادرش. مزار متین و یلدا و علی سیدی نزدیک هم هستند. شب تولد یلدا همه سر خاک یلدا بودیم و شلوغ شده بود. هفته بعدش متوجه شدیم تعدادی از افرادی که میآمدند سر خاک را بازداشت کردهاند، فقط برای اینکه کنار خانوادههای دادخواه هستند. تعدادیشان هنوز هم آزاد نشدهاند. یک جوری گرفتند بچهها را که خانواده متین و یلدا گفتند خودتان را به خطر نیندازید و نیایید.»
ویدیوها و عکسهای زیادی از حضور شهروندان بر سر مزار جانباختگان اعتراضات سراسری در آستانه نوروز و پنجشنبه آخر سال در رسانهها منتشر شده است. به گفته منبع آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، خانواده نادرخانی از ترس بازداشت بچههایی که به آنها سر میزدند به، همه میگفتند زیاد نمانید که به خطر نیفتد: «فضای آن قطعه خیلی امنیتی بود، برای همین میترسیدند بچهها بمانند.»
متین گیتار میزد و در تیم داماش بهعنوان دروازهبان فعالیت میکرد. براساس اطلاعات رسیده به ایرانوایر، اعضای تیم داماش هم در طول مدت زمانی که گذشته، همواره در کنار خانواده دادخواه نادرخانی بوده و یاد متین را گرامی داشتهاند.
متین نادرخانی بعد از بازداشت در شهریور۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی، ۲ ماه را در یکی از بازداشتگاههای امنیتی مورد بازجویی قرار گرفت و پس از دو ماه گذراندن روزهای دشوار، با اخذ تعهد مبنیبر عدم حضور در اعتراضات، آزاد شد. یک فرد نزدیک به خانواده متین اما پیشتر به ایرانوایر گفته بود که او همچنان پس از آزادی هم دست از مبارزه با جمهوریاسلامی برنداشت. در کنار خانوادههای دادخواه بود و در مراسم یادبود جانباختگان حاضر میشد.
بر متین نادرخانی چه گذشت؟
«۲۶اردیبهشت۱۴۰۲، متین کمی کسالت داشت و در خانه بود. یکی از دوستانش با او تماس میگیرد و میگوید با والدینش بحثش شده و از متین میخواهد با هم بیرون بروند و هوایی تازه کنند. متین هم حوالی ساعت دوازده ظهر گیتارش را برمیدارد و همراه او میرود.»
روایت آخرین روز زندگی متین نادرخانی توسط یک منبع نزدیک به خانواده اینگونه آغاز میشود. تصویری که از متین میسازد، تصویر جوانی است که رفیق امنی برای دوستانش است. به گفته این فرد آگاه، حوالی شش بعدازظهر همان روز، متین به خانه بازمیگردد: «لباسش را عوض کرد. گیتارش را برداشت و گفت به خانه دوستش میرود و شب باز میگردد. حوالی یازده و نیم شب مادرش نگرانش میشود و به خواهر کوچکترش میگوید با او تماس بگیرد.»
خانواده متین بهجز او، دو فرزند دختر کوچکتر دارند. فرزندانی که پس از کشته شدن متین توسط نیروهای امنیتی از ترس جان آنها، خانواده وادار به سکوت میشوند: «متین و خواهرش کمی با هم صحبت میکنند و متین به او میگوید نگران نباش، در حال بازگشتن به خانهام. حوالی ۱۲:۳۰ دقیقه شب، وقتی خبری از متین نمیشود، مادرش دوباره با او تماس میگیرد. تلفنش را کسی جواب نمیدهد، با دوستانش تماس میگیرند، آنها هم پاسخ نمیدهند؛ تا اینکه ساعت سه بامداد روز ۲۷اردیبهشت از کلانتری با خانواده متین تماس میگیرند.»
ماموران کلانتری به والدین نگران و هراسان متین میگویند که او همراه با یک قبضه کلت بازداشت شده و آنها باید صبح به کلانتری میدان ارگ مراجعه کنند و همراه او به دادگاه بروند: «مادر و پدر متین همان شب به کلانتری مراجعه میکنند،اما کسی به آنها پاسخ نمیدهد. به آنها میگویند بروید فردا صبح در ساعت اداری بیایید. صبح فردا اما به آنها گفته میشود که برای شناسایی پیکر بیجان فرزندشان به سردخانه بهشتزهرا بروند.»
براساس گواهی فوتی که تصویر آن در اختیار ایرانوایر قرار گرفته است، علت مرگ متین نادرخانی «خونریزی مغزی و لهشدگی بافت مغز»، براثر «شلیک دو گلوله به سر» عنوان شده است: «خانوادهاش خیلی پیگیر شدند. به دادگاه مراجعه کردند، از دوستانش سوال کردند، از کلانتری ارگ که اولین بار متین به آنجا منتقل شده بود پرسیدند. هیچکس پاسخ درستی به آنها نداد. برخی از دوستانش میگویند او را یکی از دوستانش که نفوذی و از عوامل لباس شخصی اطلاعاتی بوده، اما هیچ مستندی برای اثبات این ماجرا به دست نیامده است، اما خانواده یقین دارند که متین با شلیک گلوله نیروهای امنیتی کشته شده است.»
براساس آنچه منبع نزدیک به خانواده نادرخانی به ایرانوایر گفته است، او جز توپ فوتبال و ساز گیتارش، هرگز دستش به هیچ ابزار دیگری نرفت، چه برسد به اسلحه: «مزار متین در قطعه ۳۶ بهشت زهراست، درست در نزدیکی مزار یلدا آقا فضلی. متین در همه ویدیوها در جمع خانواده و دوستانش در حال زدن ساز است. جوان پر شوری که سناریوهای ساختگی خودکشی درباره او اصلا باور پذیر نیست. هم نظر پزشکی قانونی این است که به او شلیک شده و نحوه شلیک به سر نمیتواند خودکشی باشد، هم خانوادهاش میگویند او به امید فرداهای روشن و پرامید به خیابان میرفت.»
متین نادرخانی تنها چند روز پس از تولد ۲۰ سالگیاش جان باخت. روی مزارش، طرحی از یک گیتار کشیدهاند و ترانهای که «شادمهر عقیلی»، خواننده و مورد علاقهاش خوانده، روی سنگ حکاکی شده است: «داغ ترانه تو نگام، شوق رسیدن تو تنم، تو حجم سرد این قفس، منتظر پر زدنم، من از تبار غربتم، از آرزوهای محال، قصه ما تموم شده، با یه علامت سوال، بذار که کوله بارمو، رو شونه شب بذارم، باید که از اینجا برم، فرصت موندن ندارم.»