فرامرز داور
کتاب «هدف تهران» که بهتازگی منتشر شده است، درباره برنامهریزی سرقت و نمایش انبار اسناد اتمی جمهوری اسلامی ایران توسط اسراییل است. این اسناد از مستندات خروج آمریکا از برجام و یک پرونده تازه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی شد. این سرقت جزییات خیرهکنندهای دارد که از نقاط مهم تاریخ معاصر پرونده اتمی ایران و به نوشته مولفان کتاب، بزرگترین سرقت در پروندههای جاسوسی در جهان است.
تیمی از ماموران تحت فرماندهی «موساد»، سرویس اطلاعاتی معروف اسراییل، در آستانه ۱۱بهمن۱۳۹۶ یکی از غیرممکنترین ماموریتها را در کل تاریخ جاسوسی جهان انجام دادند. جایی در جنوب تهران و یک انبار به ظاهر کمارزش.
در این عملیات بیش ۱۰۰ سیدی حاوی ۵۵ هزار فایل و فیلم مستند از برنامه اتمی جمهوری اسلامی و گنجینهای از عکسهای مربوط به آزمایشهای مخفی مربوط به برنامه هستهای، به وزن ۵۰۰ کیلوگرم از گاوصندوقهایی که قبلا اسراییلیها نمونه آن را برای یافتن راه بازکردنش خریده بودند، سرقت شد و پس از چند ساعت به تلآویو در اسراییل رسید.
به روایت کتاب «هدف تهران»، پس از ماهها برنامهریزی دقیق، ساعتهای طولانی کار پیچیده، نظارت الکترونیکی و نفوذ مخاطرهآمیز عوامل اسراییلی به ایران، تیم موساد به انبار سری که آرشیو هستهای ایران، حاوی سوابق کامل تلاشهای این کشور برای تبدیل شدن به یک قدرت تسلیحات هستهای، در آن نگهداری میشد، نفوذ کردند.
کمتر از ۷ ساعت فرصت برای سرقت
تیم موساد در طول شب در حالی که فقط ۶ ساعت و ۳۰ دقیقه فرصت داشتند، آرشیو را در کامیونها بار کردند و دور از چشمان ماموران امنیتی جمهوری اسلامی، آن را از مرز جمهوری آذربایجان خارج و در نهایت به اسراییل ارسال کرد.
کتاب، این سرقت را یکی از هیجانانگیزترین عملیاتهای اسراییل علیه ایران خوانده است که از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷، قدرتمندترین و مخوفترین دشمن اسراییل بوده است.
بهطرز متناقضی، ایران در زمان رهبر پیشین خود، شاه «محمدرضا پهلوی»، برای سالها دوست نادر اسراییل در خاورمیانه بوده است. اما، بهدنبال انقلابی که شاه را سرنگون کرد، «روحالله خمینی»، رهبر انقلاب اسلامی با قطع رابطه دوفاکتوی ایران و اسراییل، نابودی آنچه را که «صهیونیسم» میخواند، هدف حکومت جدید اسلامی اعلام کرد.
پس از پایان جنگ ۸ ساله با عراق، ایران تلاشی هماهنگ برای یک برنامه هستهای آغاز کرد که همچنان آن را «صلحآمیز» و غیرنظامی میخواند، اما اسراییل از ابتدا آن را یک تهدید وجودی برای خود میدانست.
از آن زمان، دولتهای پیاپی اسراییل و روسای متوالی موساد، خنثی کردن برنامه هستهای ایران را در اولویت قرار دادهاند، برنامهای که شامل مجموعهای از اقدامات مانند عملیات خرابکارانه علیه تاسیسات هستهای مختلف، ترور دانشمندان و پرسنل مهم آن، اقدامات دیپلماتیک برای کشورهای منطقه و همچنین سرقت دیدنی آرشیو هستهای آن در سال ۱۳۷۶ بود.
کتاب «هدف تهران» میگوید که عملیات سرقت اسناد اتمی، اطلاعات حیاتی برای موساد در برنامهریزی حملات آتی به قلب برنامه هستهای جمهوری اسلامی فراهم کرد. علاوه بر این، پیامدهای دیپلماتیک جدی برای ایران بهوجود آورد.
افشای محتویات آرشیو نشان میدهد که ایران سالها در مورد برنامه هستهای خود با جامعه بینالمللی صادقانه روبهرو نبوده است. این باعث شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گروهی را مسوول کرد تا تقاضاهای خود را برای بازرسی از برنامه اتمی ایران افزایش دهد و خواهان دسترسی بازرسان به مکانهای جدیدتری شود.
این کتاب آنچه را که تابهحال یک داستان مخفی بوده است، بیان می کند. تلاش چندین دههای توسط موساد، آژانس اطلاعاتی اسراییل، برای جلوگیری از تبدیلشدن ایران به یک قدرت هستهای. این کار با یک سرقت جسورانه کل پرونده برنامه تسلیحات هستهای ایران آغاز شد که در تهران در سال ۱۳۹۶ و زیر چشم سرویسهای امنیتی ایران انجام شد.
به نوشته نویسندگان کتاب، «یونا جرمی باب» و «ایلان اویاتار» که هر دو روزنامهنگار در روزنامه «جورازلم پست» هستند، منابع متعددی در دسترس آنها بوده است. گزارشگران تحقیقی که سالهاست مسائل امنیت ملی در اسراییل و روابط این کشور با همسایگانش را پوشش دادهاند. آنها دسترسی وسیع به «یوسی کوهن» رییس موساد از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ داشتند که بسیاری از عملیاتهایی را که در این کتاب مورد توجه قرار گرفته، طراحی و هدایت کرده است. از جمله بسیاری از دیپلماسیهای مخفی که منجر به توافق آبراهام شد.
همچنین دسترسی به مدیران سابق موساد، نخستوزیران اسراییل، به بسیاری دیگر از عوامل اطلاعاتی اسراییل در گذشته و حال و همچنین به بسیاری از مقامات آمریکایی از دولت دونالد ترامپ و جو بایدن نیز از جمله امکاناتی بوده که نویسندگان این کتاب از آن بهره بردهاند.
در شب ۱۱ بهمن۱۳۹۶ جاسوسان، ماموران ارتش ، تکنسینها و روسای عملیات موساد، بازوی افسانهای اطلاعاتی دولت اسراییل، در داخل اتاق وضعیت پیشرفته جمع شدند. اتاقی در حومه تلآویو برای نظارت بر عملیاتی که همه میدانستند میتواند برای کشورشان سرنوشتساز باشد، یا اگر اوضاع خراب شود، فاجعه بیافریند.
هدایت عملیات جنوب تهران از تلآویو
«یوسی کوهن»، رییس موساد پشت میز نشسته بود و مراقب گذشت دقایق حیاتی بود، در حالی که کل اتاق در حالت پرتنش منتظر بود تا دستور شروع عملیات یکی از جسورانهترین اقدامات تاریخ موساد صادر شود.
روی دیوارها، مجموعهای از مانیتورها روشن بود. گویی منتظر بودند تا تصاویر ویدیوی ماهوارهای عملیات روی آنها ظاهر شود و نمایی از آنچه در صدها کیلومتر دورتر در جنوب تهران روی زمین اتفاق میافتاد، ارائه دهد.
کوهن و دهها نفر از ماموران موساد روزها بود که تقریبا بدون استراحت کافی کار میکردند. لحظه موعود فرا رسیده بود.
دقیقا ساعت ۱۰:۳۱ شب کوهن دستور شروع عملیات را صادر کرد. محل عملیات به روایت کتاب، شهرک صنعتی «شیرآباد» در حومه جنوبی تهران بود؛ جایی که یک درام جاسوسی با پیامدهای بینالمللی و با همکاری ترکیبی از عوامل اسراییل و ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در حال خلق آن بودند.
در حالی که کوهن ساعت را در اسراییل تماشا میکرد، آنها به یکی از انبارها نفوذ کردند. آنها از مشعلهای گازی با دمای بالا برای نفوذ به مجموعهای از ورقهای فولادی و نهایتا رسیدن به فایلهای فیزیکی و الکترونیکی که حاوی کل پرونده تلاشهای اتمی ایران بود، استفاده کردند.
تیم عملیات در ایران، دقیقا شش ساعت و نیم فرصت داشتند تا اطلاعات زیادی را پیدا کنند، آن را در کامیونها بار و سپس از خاک ایران فرار کند.
شبی طولانی بود که تا صبح امتداد مییافت، اما در حالی که افراد ارشد موساد در اسراییل روی صفحه نمایش خود تماشا میکردند، گروه در شهرک صنعتی شیرآباد با انبوهی از مدارک کاغذی و و سیدی از انبار بیرون رفتند. این شاید بزرگترین سرقت فیزیکی اطلاعات در تاریخ جاسوسی جهان باشد.
سارقان اسناد، در عرض چند ساعت به سمت مرز ایران حرکت کردند. در تلآویو، احساس پیروزی با احساس آرامش آمیخته شد. تمام آن برنامهریزی، پول خرجشده و ماهها نظارت نتیجه داده بود.
کتاب میگوید در تهران، نه در سطح «علی خامنهای» و نه در حد «محسن فخریزاده» که دههها به عنوان مرد پشت پرده اتمی او خدمت کرده بود، هیچ سرنخی از آنچه در شیرآباد، یعنی جایی که آنها آرشیو را دقیقا برای پنهان کردنش از دست «دشمن صهیونیستی»، آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی مخفی کرده بودند، میگذشت، نداشتند. ایده پنهانکردن اسناد در این شهرک صنعتی هم متعلق به فخریزاده بود که اسراییل او را مدتی بعد در حومه تهران ترور کرد.
تصمیم موساد برای سرقت بایگانی هستهای ایران دو سال قبل از آن، در دی ۱۳۹۴ گرفته شده بود. کوهن، که بهتازگی بهعنوان رییس موساد منصوب شده بود، به دفتر نخستوزیر «بنیامین نتانیاهو»، در پناهگاه داخلی شیشهای موسوم به احضار شد. کوهن از سال ۱۳۹۲ مشاور امنیت ملی نخستوزیر بود. اما اکنون اوضاع فرق کرده بود. او دیگر فقط یک مشاور نبود. او اکنون یکی از قدرتمندترین سازمانهای اطلاعاتی جهان را اداره میکرد.
نتانیاهو به کوهن گفته بود ما نهتنها باید جهان را متقاعد کنیم که ایران در مورد برنامه تسلیحاتی خود بهوضوح دروغ گفته است، بلکه باید به جهان این را هم نشان دهیم.
جاسوسان برگزیده برای شروع برنامهریزی برای یافتن راهی برای اجرای نقشه نتانیاهو به کار گرفته شدند. پس از مدتی، کوهن پیش نتانیاهو بازگشت تا طرح نفوذ یک تیم موساد به ایران و سرقت آرشیو را ارائه کند. کوهن به نتانیاهو گفته بود: «آنها آنقدر مطمئن هستند که هیچکس از این آرشیو اطلاعی ندارد که ممکن است از آن اسناد کپی هم تهیه نکرده باشند» و سپس ادامه داده بود که ماموران جمهوری اسلامی از بیم نفوذ سایبری اسراییل، نسخه دیجیتال از اسناد درست نکردند.
کتاب میگوید موساد معمولا برای هر عملیات ویژه یک مدیر پروژه تعیین میکند، اما پروژه بایگانی اسناد اتمی ایران آنقدر مهم بود که کوهن تصمیم گرفت شخصا عملیات را مدیریت کند. او به تحلیلگران خود دستور داد تا برای یافتن محل آرشیو تلاش مضاعف بهکار گیرند. کوهن به آنها گفته بود: «فقط مطمئن شوید که میتوانید آن اسناد را به خانه بیاورید.»
همه منابع برای این تلاش بسیج شدند، از جمله یکی از بزرگترین ایستگاه های شنود دنیا. ایران کشوری پهناور است، بزرگتر از فرانسه، اسپانیا و آلمان روی هم، و تاسیسات هستهای آن در نقاط دوردست متعددی پراکنده شده و همین کار یافتن اسناد را سختتر میکرد.
کتاب میگوید آژانس و سازمانهای اطلاعاتی وابسته به موساد به عمق تشکیلات ایران نفوذ کرده بودند. ماموران ایرانی متعددی از جمله یک معاون ارشد رییس سازمان انرژی اتمی و بسیاری دیگر استخدام شده بودند.
عملیاتی دور از چشم دولت باراک اوباما
زمانی که نتانیاهو چند ماه قبل از امضای توافقنامه برجام در جلسه مشترک کنگره بدون هماهنگی با کاخ سفید به آمریکا رفت و برجام را «توافق بسیار بد» خواند، این سخنرانی باعث تشدید اختلافات بین نتانیاهو و اوباما شد.
بسیاری از اسراییلیها احساس میکردند که اقدام بیسابقه نتانیاهو احتمالا باعث آسیب طولانیمدت بین اسراییل و بخشهایی از حزب دموکرات خواهد شد. اوباما حاضر به دیدار با نتانیاهو در آن سفر نشد. امری که در تهران موجب خوشحالی مقامهای حکومت اسلامی و البته دولت «حسن روحانی» و وزیر خارجهاش «محمدجواد ظریف» شد.
در میانه این اختلافات بین اسراییل و آمریکا، آمادهسازی برای سرقت آرشیو هستهای جمهوری اسلامی مخفیانه ادامه یافت. موضوع در اسراییل از ایالات متحده مخفی نگه داشته شد، اما همهچیز در آبان ۱۳۹۵ تغییر کرد، زمانیکه برخلاف انتظار عمومی، دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «هیلاری کلینتون» را شکست داد.
بسیاری در ایالات متحده و سراسر جهان از لفاظی انزواطلبانه ترامپ «اول آمریکا» و خصومت او با متحدان سنتی آمریکا در اروپا نگران و وحشتزده شدند. اما ترامپ علیه توافق هستهای مبارزات انتخاباتی انجام داده بود. اکثریت اسراییلیها از راستگرای سیاسی گرفته تا حتی اکثریت قریب به اتفاق چپهای سیاسی، از اینکه او لحن سختتری با رژیم ایران خواهد داشت، هیجانزده بودند. کشورهای عربی سنی منطقه خلیجفارس از داشتن رییس جمهوری در آمریکا که آماده است طرف آنها را در مناقشه بگیرد، خوشحال بودند.
نتانیاهو و ترامپ قبلا همدیگر را میشناختند، اما اولین دیدار رسمی آنها به عنوان سران کشورها در ۳بهمن۱۳۹۵، تنها دو روز پس از سوگند ترامپ برای رییسجمهوری برگزار شد. گفتوگویی گرم که علامتی از همکاریهای بعدی بود. ایران در صدر دستورکار قرار گرفت. این دو با روسای سازمانهای اطلاعاتی خود، یوسی کوهن و مدیر سیا «مایک پمپئو» که بعدها وزیر خارجه ترامپ شد، روشن کردند که خواهان تبادل اطلاعات بینظیر بین دو کشور هستند. آنها همچنین با هماهنگی عملیات علیه ایران موافقت داشتند.
زنی فارسیزبان مسوول اصلی شنایی انبار در جنوب تهران
ماه بعد پمپئو و کوهن در هتلی در بیتالمقدس ملاقات کردند. جزییات قولوقرار همکاری در آنجا گذاشته شد. در حالیکه برنامهریزی برای تصرف آرشیو هستهای ایران در اسراییل آغاز شده بود.
مامور اصلی موساد در شناسایی آرشیو اتمی جمهوری اسلامی یک زن فارسیزبان بود که همراه همسر ظاهریاش با لباسهایی مشابه افرادی محلی به محوطه انبار رفتوآمد میکردند تا مورد کنجکاوی مردم محلی یا مهمتر از آن محافظان امنیتی انبار قرار نگیرند.
نگرانی از لو رفتن این زن برای تیم موساد زیاد بود و زمانیکه او و همراهش سالم و سلامت به اسراییل برگشتند، کوهن و تیم مدیریت توانستند نفس راحتی بکشند. آنها اطلاعاتی را جمع کرده بودند که به موساد امکان داد تا بقیه عملیات را ادامه دهد.
نخست وزیر اسراییل به تیم گفته بود: «خطر ناچیز نیست، اما نتیجه احتمالی، چنین خطری را توجیه میکند.»
با تجزیه و تحلیل محل انبار، ابعاد و تاسیسات و یافتن جزییات از جمله زمان حضور ماموران و نگهبانان، اکنون صحنه برای سرقت آماده شده بود.
این نقطه اوج بیش از دو سال کار بود که در آن صدها نفر از کارکنان موساد- افسران اطلاعاتی، رمزگشاها، هکرها، کارشناسان سایبری، زبان شناسان، پرسنل فناوری در طیف گستردهای از رشتههای عملیاتی درگیر بودند. کوهن بعداً در یک سخنرانی عمومی نادر گفت: «همه آنها با عزم، اراده، خلاقیت و شجاعت کار کردند تا حقیقت برنامههای هستهای نظامی ایران و عمق دروغهای رهبران ایران را بهدست آورند.» این یعنی اسراییل مسوولیت سرقت اسناد را پذیرفت.
در آخرین دقایق شب ۱۰بهمن۱۳۹۶ در اتاق موقعیت موساد، کوهن دستور عملیات را صادر کرد. در ایران طولانیترین ماهگرفتگی قرن در حال وقوع بود که شبی تاریک غیرمعمولی را رقم زد.
ماهگرفتگی به کمک ماموران موساد در تهران آمد. در ساعات اولیه صبح زمانی که آنها میخواستند فرار کنند، تاریکی شدیدتر از حد معمول بود.
شکستن قفل گاوصندوقها با ۳ هزار ۶۰۰ درجه حرارت
هوا سرد بود. اعضای تیم از لباسهای حرارتی تیره استفاده میکردند که آنها را گرم نگه میداشت، اما در عینحال به آنها انعطافپذیری برای حرکت آسان و سریع میداد. آنها از عینک دید در شب استفاده میکردند و مسلح بودند.
کلتهای مجهز به صداخفهکن در صورت برخورد با مقاومت در داخل و یا در صورت شکست عملیات مورد نیاز بود. سرقت واقعی در محوطه تنگ انبار صورت گرفته است. در آنجا، دو کانتینر حملونقل روی تریلرهای کفی که میتوانستند توسط یک کامیون حمل شوند و در کوتاهمدت جابهجا شوند، قرار داشت.
داخل آن، پروندههای هستهای قرار داشتند و در دو ردیف هشت طاق فولادی به ارتفاع دو متر روبروی هم بودند. گاوصندوق باید باز و فقط محتویات با ارزش برداشته میشد، در غیر این صورت این محموله بزرگتر از آن بود که در مدتزمانی که تیم در اختیار داشت، قابل سرقت باشد.
تیم عملیات، دزدی را بارها بر روی مدل انفرادی در یک کشور خارجی که هنوز نام آن جزو اسناد طبقهبندی شده است، تمرین کرده بودند. آنها تمام جنبههای عملیات را از نفوذ به انبار تا زمانبندی مدتزمان لازم برای بریدن طاقهای فولادی تمرین کرده بودند. در حقیقت، موساد همان مدل از گاوصندوقهای ساخت ایران را که برای نگهداری آرشیوهای هستهای استفاده میشد، تهیه کرده بود، آنها را به اسراییل آورده بود و سپس بهترین راه برای نفوذ به آنها را پیدا کرده بود.
موساد در روز عملیات همه چیز را تا جزییات بسیار ریز پیشبینی کرده بود و میدانستند دقیقا کجا باید به دنبال پروندههای خاصی که میخواستند بگردند. آنها میدانستند که آلارمها و دوربینهای مخفی کجاست و چگونه باید آنها را غیرفعال کرد.
اینکه تیم موساد دقیقا چگونه برخی از جنبههای نفوذ را انجام داده است، هنوز طبقهبندی شده است. تیم موساد از کجا میدانست که همه چیز دقیقا در کجای انبار است؟ باز هم این یک راز دولتی است که هنوز تحت طبقهبندی محافظت میشود.
انبار اسناد اتمی ایران، محافظت ناچیزی داشته است. احتمالا به این دلیل که جمهوری اسلامی میخواست این تاسیسات را را بیارزش جلوه دهد. دو نگهبان وظیفه حوالی ساعت ۱۰ شب میرفتند. و دیگر تا ساعت ۷ صبح روز بعد حاضر نمیشدند. این بدان معنا بود که تیم موساد دقیقا شش ساعت و ۲۹ دقیقه از ساعت ۱۰:۳۱ شب وقت داشت. تا ساعت ۵ صبح، وارد انبار شود، بایگانی را تصرف کند و بهموقع بیرون بیایید تا زمان کافی برای فرار داشته باشد.
دقیقا در ساعت ۱۰:۳۱ تیم الکترونیک سیستم هشدار و دزدگیرهای داخلی را از کار انداخت. تقریبا همزمان، تیم بعدی سپس بهزور درهای آهنی انبار را باز کردند و بدون مزاحمت داخل شدند. سایر اعضای تیم در خارج از محل قرار گرفتند تا مطمئن شوند که کسی متوجه نفوذ نشده است. این در حالی بود که برخی دیگر از اعضای تیم در داخل انبار مشغول بهکار بودند. نفوذ به گاوصندوق ها به آرامی انجام شد، اما یک مشکل وجود داشت:
در بیست و چهار ساعت گذشته، برخی چیزها جابجا شده بود. ماهها و سالها جمعآوری و آمادهسازی اطلاعات، هر چقدر هم که بینقص باشد، میتواند در یک لحظه سرنوشتساز به روش عجیبی از بین برود. این عملیات میتوانست مانند بسیاری از عملیاتهای طبقهبندیشده دیگر در آخرین لحظه لغو شود اما کوهن در تماس با تیم اجازه داد که عملیات پیش برود.
یکی از اعضای تیم با استفاده از شعلههای دستگاه هوابرش که تا دمای ۳۶۰۰ درجه فارنهایت حرارت داشت، ۶ گاوصندوق از ۳۲ گاوصندوق عظیم را که همگی ساخت ایران بودند، سوراخ کرد. اعضای دیگر شروع به استخراج فایلهای مورد نظر کردند. گاوصندوقهای حاوی اسناد کمتر مهم، دستنخورده رها شدند.
هدف اصلی مجموعهای از کلاسورهای سیاه بود که حاوی طرحهایی از بمبی بود که ایران میخواست بسازد، اما با گذشت زمان آن طرح انجام نشده بود. ماموران در تلاش برای یافتن این کلاسورها، بیش از ۱۰۰ سیدی یافتند که روی آن ۵۵ هزار فایل و فیلم مستند از جمله آزمایشهای مخفی وجود داشت. گروه به سرعت اسناد را که وزن آن به ۵۰۰ کیلو یا نیم تن میرسید، روی دو کامیون باز زدند و ساعت ۵ صبح صحنه را به سوی مسیرهای از پیش تعیین شده به سمت مرز با جمهوری آذربایجان ترک کردند.
دو ساعت پس از خروج کامیونها از انبار، یعنی حدود ساعت ۷ صبح، ماموران جمهوری اسلامی متوجه موضوع شدند و تعقیب و گریز گسترده در سراسر کشور آغاز و دستور بستهشدن مرزهای زمینی، دریایی و هوایی ایران توسط سرتیپ «امیر حاتمی»، وزیر دفاع ابلاغ شد.
هزاران مامور مخفی داخل و خارج از کشور به حالت آمادهباش درآمدند. پلیس و ارتش نیز برای یافتن دزدانی که بایگانی را سرقت کرده بودند، مشغول بودند. در اسراییل، کوهن، نخستوزیر را هر لحظه در جریان امور میگذاشت اما هنوز مشخص نبود که چه خواهد شد.
تیمهای فریب در مسیر عملیات در جادههای ایران ماموران جمهوری اسلامی را به اشتباه میانداختند تا در حین فرار تیم واقعی توجه را به سمت خود جلب کنند. کتاب میگوید این امر تیمهای فریب را در معرض خطر جدی قرار میدهد. اما چارهای نبود.
خروج از مرز بهسوی اسراییل و اطلاعاتی که هنوز محرمانه است
نویسندگان کتاب نوشتهاند که به گفته منابعی که با آنها مصاحبه کردهاند، این عملیات به لطف تجارت قابل توجه مواد مخدر در مرز ایران و جمهوری آذربایجان انجام شده است. جمهوری آذربایجان در یکی از مسیرهای اصلی تجارت مواد مخدر از افغانستان، که ۹۰ درصد تریاک جهان را تولید میکند، از طریق ایران و اروپا قرار دارد.
به نوشته کتاب هنگام ورود کامیونها به مرز آذربایجان، تنها دو مامور موساد در هر کامیون از تیم اصلی باقی ماندند. با پرداختهای لازم به قاچاقچیان، ماموران موساد و این اسناد بهزودی پس از آن باید به اسراییل میرسیدند. اگرچه ماموران ایران در مرزها چندین ساعت بعد از زمان خروج ماموران موساد از انبار اتمی در حالت آمادهباش بودند، اما ماهیت مرز ایران و جمهوری آذربایجان با مفرهای فراوان و ظاهرا توانایی قاچاقچیان مواد مخدر عوامل اسراییل را قادر میساخت تا از مرز عبور کنند.
نویسندگان از قول منابع خود نقل کردهاند که عملیات انتقال اسناد از داخل جمهوری آذربایجان به اسراییل، مستلزم دخالت اطلاعات ارتش اسراییل، نیروهای ویژه و کمکهای هوایی بود که اسراییل ناچار به اعزام آنها به جمهوری آذربایجان بود. هواپیماها یا هلیکوپترهایی از پیشآمادهشده هم با پرواز به مقاصد از پیشتعیینشده در ایران، اعضای باقیمانده تیم در داخل ایران را خارج و به مکان امن انتقال دادند.
کتاب میگوید جزییات بیشتر عملیات نجات همچنان طبقهبندی شده باقی مانده است. اما پس از این، اتفاقات بسیار مهمی میان ایران و اسراییل رخ داد که کتاب برای اولینبار آن را بازگو میکند. این روایت را در گزارش بعدی از کتاب «هدف تهران» که به زودی در «ایرانوایر» منتشر میشود، بخوانید.
از: ایران وایر