شهاب میرزایی، بیبیسی
قطع شدن مکرر برق و آب در شهرهای بزرگ به دلیل فرسودگی زیرساختها و تحریمها، کتک زدن و «هجوم وحشیانه» به زنان و دختران جوان و نوجوان برای بیحجابی، برخورد خشن با مهاجران، کارگران اعتصابی و بازنشستگان در کنار دلمشغولی تکراری «نظام» برای «انتقام سخت» در سیاست خارجی تنها چند نمونه از بحرانهای تکراری در تاریخ ۴۴ ساله جمهوری اسلامی ایران هستند.
بحرانها و معضلاتی که به نظر میرسد حکومت توان و اراده پیشنهاد راهکارهایی برای حل آنها نه در آینده نزدیک و نه حتی آینده دور هم ندارد.
فرسودگی زیرساختها: «چرا تیر میندازی، تو که آب و خاکت و نبردن»
یکی از اساسی ترین مشکلات ساختاری ایران در سالهای اخیر، فرسودگی شدید زیر ساختهای اقتصادی و عمرانی است که تحریمهای گوناگون در سالهای پس از انقلاب آن را تشدید کرده است.
بسیاری از زیرساختهای کلان ایران به دوران حکومت پهلوی برمیگردد که با وقوع انقلاب و جنگ ایران و عراق یا به شدت آسیب دیدند یا فرصتی برای توسعه نیافتند.
در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، تلاشهایی در زمینه سرمایهگذاری در زیرساختها صورت گرفت. اما طولی نکشید که با ادامه و تاکید بر سیاستهای بحرانزای داخلی و خارجی، عدم برنامهریزی و سرمایهگذاری در ترمیم و گسترش زیر ساختها و هزینههای عمرانی غیراصولی در کنار تشدید تحریمهای غرب، بار دیگر در بر همان پاشنه قبلی چرخید.
دولتهای یازدهم و دوازدهم میراثدار معضلات و برنامههای غیرکارشناسانه دو دولت محمود احمدینژاد شدند که نه تنها از درآمدهای سرشار نفتی برای توسعه زیرساختها استفاده نکرد که بیشتر آنها در هزینههای عمرانی پر سرو صدا مصرف شدند. در ادامه گره گشایی «برجام»ی حسن روحانی هم چند صباحی بیش طول نکشید.
در تمامی سالهای پس از انقلاب، از سرمایهگذاری خارجی که یکی از ارکانهای اساسی برای بهبود و پیشرفت زیرساختها در هر کشوری است به دلایل متعدد و آشکار خبری نبوده و نیست.
معدود سرمایه گذاران خارجی یا بخش خصوصی داخلی که مایل به حضور در عرصههای گوناگون اقتصادی بودند یا اجازه سرمایه گذاری در بسیاری از حوزهها را نداشتند یا پس از مدتی با توجه به مشکلات و ناهماهنگی و کارشکنیها، رفتن را به ماندن ترجیح دادند.
این فرسودگی و عدم توسعه، روز به روز کشور را با بحرانها و ابر بحرانهای فراوانی روبرو کرده که تاثیر آنها بر زندگی روزانه مردم به وضوح دیده میشود: از بیآبی و بیبرقی تا تورم و گرانی.
بحران بیبرقی سالها است در فصول گرما خود را نشان می دهد و در روزهای اخیر که دمای هوا به اوج خود رسیده است حتی جان بیماران در بیمارستانها را هم تهدید کرد. هفته پیش گزارش شد که در یک بیمارستان در محلات به دلیل قطع برق، بیماران دیالیزی با شوک و خونریزی مواجه شدهاند.
در سالهای گذشته مشکلات کم آبی هم شهروندان را به استیصال و اعتراض کشانده بود. در تیرماه ۱۴۰۰ پس از برخورد ماموران با معترضان به مشکلات کم آبی در خرمشهر، یکی از جملاتی که در خاطرهها ماند اعتراض زنی بود که خطاب به نیروهای امنیتی و انتظامی فریاد میزد: «چرا تیر میندازی، تو که آبت و نبردن، خاکت و نبردن.»
پس از این اعتراضات بود که نماینده خرمشهر گفت: «در آبادان و خرمشهر آب فاضلاب به خورد مردم میدهیم.»
امیرحسین خالقی، اقتصاددان درباره تاثیر تحریمها و تاثیر آن بر زیرساختها در گفتوگویی با سایت انتخاب در اردیبهشت ۱۴۰۳ گفت: «ما به شدت مشکل تأمین زیرساختها را داریم و برق و گاز دو نمونه مهم است. این مسأله نشان میدهد که تحریم روی زیرساختها اثر منفی شدیدی گذاشته و همین مسأله باعث کمبود برق در تابستان و گاز در زمستان شده است.»
به گفته این اقتصاددان: «وقتی شما زیر فشار تحریم هستید، چون در شرایط حساس کنونی گرفتار شدهاید و هرچیز با پسوند اضطراری شناخته میشود، فرصتی برای حل مشکل وجود ندارد.»
او با اشاره به تاثیر مخرب تحریمها بر زندگی مردم کوبا میگوید: «علائم بازنده بودن را میتوان همیشه به تأخیر انداخت و ادامه داد. شاید بخشهایی از قلمرو سرزمینی دچار چالش شود، شاخصهای اقتصادی خوب عمل نکنند و کشور نزدیک فاجعه باشد؛ اما وقتی شکست را در کلام نپذیرند، این روند ادامه مییابد».
در دو زمینه آموزش و بهداشت هم که میتوان آنها را دو نمود و ستون سلامت و توسعه هر جامعه انسانی نامید، گزارشهای نگران کنندهای از ایران منتشر میشود.
به گفته رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس ایران در فروردین امسال «۷۰ هزار کلاس درس کشور نیازمند مقاومسازی و ۳۰ هزار کلاس درس نیازمند تخریب و بازسازی هستند.»
این در حالی است که به گفته او«بیش از نیمی از مدارس ساخته شده در سال گذشته توسط خیران انجام شده است». به گفته کارشناسان، مدرسهسازی از معدود حوزههایی است که «غیر خودیها» اجازه حضور در آن را دارند و نگاهی کاملا امنیتی به آن نمیشود.
در زمینه بهداشت و درمان نیز ایران با کمبود شدید تخت، پرستار و پزشک روبرو است. این در حالی است که همزمان اخبار نگران کنندهای از موج خودکشی و مهاجرت پزشکان و پرستاران شنیده میشود.
مصطفی معین، وزیر علوم دولت محمد خاتمی چند روز پیش بحران در نظام پزشکی را نتیجه سالها «احساس تبعیض و ستم و بردگی در ساختار سلامت و نظام اجتماعی» کشور عنوان کرد.
به گفته منتقدان سیاست های جمهوری اسلامی ایران، تنها استراژی حکومت در حل این بحرانهای دامنه دار و تکراری، ارائه راه حلهای موقتی مانند تعطیلی ادارات و تغییر ساعت بانکها یا راه حلهای خطرناکی مانند استفاده از مازوت برای سوخت نیروگاهها در فصل سرما بوده که «ریههای شهروندان» را هدف قرار میدهد.
نمایش قدرت در خیابان: «عمو ولم کن مرا،عمو»
به نظر میرسد حکومت جمهوری اسلامی ایران از حل مشکلات ساختاری اقتصاد ایران ناتوان است و نه ارادهای و نه منابعی برای حل آنها دارد. در همین حال سالها است که با تمام توان و منابع، سعی بی پایانی در پیاده کردن مواضع ایدئولوژیک خود و تغییر سبک زندگی مردم در کوچه و خیابان و حتی در حریم شخصی و خصوصی آنها دارد.
از اعمال پوشش تحمیلی بر زنان و مردان و کنترل و نظارت بر فیلم، موسیقی و کتاب تا بستن روزنامهها و مجلات و کافی شاپها. رفتاری که از سالهای دور و نزدیک، یادآور تعقیب و گریز سریالی ماموران امنیتی و پلیس برای ضبط ویدئوها و ماهوارهها تا حمله و کتک زدن معترضان و بیپناه ترین شهروندان است.
دو نمونه اخیری که حتی با وجود موارد قبلی، بسیار آزار دهنده بود یکی هجوم و کتک زدن یک دختر نوجوان بدون حجاب از سوی ماموران اجرای طرح نور بود و دیگری کتک زدن «وحشیانه» یک نوجوان پناهنده افغان که در زیر مشت و لگد ماموران پلیس التماس میکرد: «عمو ولم کن مرا، عمو.»
به گفته منتقدان، در این حوزه جمهوری اسلامی ایران نه تنها بیپروا و پر هزینه عمل میکند که نشانهای از کوچکترین عقبنشینی در مواضع خود هم نشان نمیدهد مگر در مواقعی مانند روزهای پس از اعتراضات جنبش زن، زندگی، آزادی که برای مدتی از گشتهای ارشاد در خیابانها خبری نبود.
البته در همان زمان و در اوج اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی، وزارت کشور اعلام کرد «درباره حجاب عقب نشینی نمیکنیم»، همانطور که پیش از آن علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده بود که حجاب اسلامی برای زنان «بیتردید» یک ضرورت شرعی و«خدشهناپذیر» است.
در کنار این نوع برخوردهای سلبی، حرکات ایجابی متعددی هم در حوزه مسایل اجتماعی در طول این سالها اعمال شده است. مانند حضور معلمان پرورشی از سالهای اول انقلاب تا ورود روحانیون به مدارس در کنار بودجههای میلیاردی که نهادها و سازمانهای مختلف برای اقامه نماز، برگزاری مراسم مذهبی، و تبلیغ و نشر ایدئولوژی اسلامی به خود اختصاص دادهاند.
برای نمونه در لایحه بودجه ۱۴۰۳ بیش از ۵۴ هزار میلیارد تومان از منابع عمومی کشور به نهادهای مذهبی اختصاص یافت که برخی از آنها نسبت به سال گذشته شاهد افزایش قابل توجهی بودهاند.
برای مثال بودجه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، نسبت به سال گذشته رشدی نزدیک به ۲۴۰ درصد داشته است.
در این فهرست طولانی از نهادهایی که بودجه عمومی را به خود اختصاص دادهاند، میتوان به نمونههایی مانند «شورای سیاست گذاری حوزههای علمیه خواهران»، «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها»، «شورای سیاستگذاری ائمه جمعه» و «مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» اشاره کرد.
کارشناسان و ناظران اقتصادی و اجتماعی، از هزینههای کلان اختصاص داده شده به این سازمانها و نهادها در حالی که مردم برای تامین مخارج زندگی روزانه خود در تقلا و تکاپو هستند انتقاد میکنند. آنها با اشاره به نافرمانی مدنی جوانان و زنان معتقدند، حکومت با این همه سرمایه گذاری در گرفتن نتایج مورد نظر خود هم شکست خورده است.
یک جامعه شناس ایرانی از داخل کشور که به دلایل امنیتی نخواست نامش ذکر شود به بیبیسی فارسی گفت: «حکومت سالهاست که توان برقراری یک حکمرانی خوب را ندارد و از حل مشکلات ابتدایی مردم مانند اشتغال، کنترل تورم و گرانی عاجز است اما برای کنترل جامعه از تنها شیوهای که در آن متبحر است و تجربه فراوان دارد به خوبی استفاده میکند یعنی سرکوب خشن و خونین سادهترین اعتراضات از سوی بیپناه ترین شهروندان کشور برای خواستههای حداقلی مانند افزایش حقوق یا حق آب.»
این جامعه شناس با اشاره به پیامدهای ویرانگر این نوع مدیریت، مواردی از این روش را بر میشمارد: «میتوان به نمونههایی مانند سرکوب شدید مردم خرمشهر و اصفهان برای آب و یا اذیت و آزار خانوادههای اعدامیان و شبانه و مخفیانه خاک کردن پیکر آنها اشاره کرد که جمهوری اسلامی در اعمال آنها، یدی طولانی دارد و گاه به آن افتخار هم میکند.»
شهروندان ایرانی مشمول وعده «انتقام سخت»؟
به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران که از حل مشکلات ابتدایی شهروندانش از سویی و تحمیل افکار و اعمال انقلابی و اسلامی به همانها عاجز است، این روزها با معضل دیگری هم روبرو است: «وعده انتقام سخت.»
از همان روزهای آغازین حکومت جمهوری اسلامی، یکی از شعارهای اصلی و ایدئولوژیک انقلابیون و روحانیون، مخالفت با آمریکا و اسرائیل بود.
در این میان به نظر میآید در پی رویاروییهای مستقیم اول انقلاب با آمریکا، جمهوری اسلامی ایران مدتهاست از رویارویی مستقیم با این کشور بر حذر بوده است. بحران اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارمندانش با عقب نشینی آشکار و بدون رسیدن به دستاوردهای مورد نظر همراه بود و در کنارش خسرانهای زیاد اقتصادی و اعتباری برای ایران به همراه داشت. به باور کارشناسان سرنگونی هواپیمای ایرباس ایران توسط ناو آمریکا بر فراز خلیج فارس در دوران جنگ نفت کشها هم تجربه خونینی برای حاکمیت بود. آنها همینطور نتیجه رودرو شدن با آمریکا را در کشور همسایه و با سرنگونی صدام حسین از یاد نبردهاند.
از سویی دیگر حکومت ایران در راستای «نابودی اسرائیل» به جز سر دادن شعارهای تبلیغاتی در تظاهرات و نمازجمعه و آتش زدن پرچم این کشور در کنار پرچم آمریکا، همواره کوشیده است از رودررویی مستقیم پرهیز کند و صرفا از طریق نیروهای نیابتیاش در «جبهه مقاومت» به منافع این کشور آسیب بزند.
اما حمله غیرمنتظره حماس در هفتم اکتبر و پس از آن واکنش اسرائیل در حمله به غزه و ادامه آن برای بیش از ده ماه، معادلات را کاملا دگرگون کرد.
اسرائیل این بار بیمحابا افراد شناخته شده حماس و حزبالله و حتی نظامیان ایرانی در لبنان و سوریه را هدف قرار میدهد.
حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه، ایران را در موقعیتی ناخواسته قرار داد. در واکنشی تاخیری و «با اطلاع رسانی قبلی»، حملات موشکی و پهپادی ایران به طرف خاک اسرائیل تا حدودی «رضایت خاطر حامیان و طرفدارانش» را در ایران و جهان اسلام به دنبال داشت. واکنشی که میتوان آن را در سطح واکنش به کشتن قاسم سلیمانی از سوی آمریکاییها در عراق ارزیابی کرد. در آن زمان هم، با اطلاع رسانی قبلی و تخلیه پایگاه عین الاسد، تنها چند سرباز آمریکایی آسیبهای جزئی دیدند.
آن واکنش البته به فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی و جان باختن دهها شهروند ایرانی و غیرایرانی ختم شد. از آن پس مخالفان حکومت با طنزی تلخ، شهروندان ایرانی را مشمول وعده «انتقام سخت» جمهوری اسلامی ایران دانستند.
حالا با کشته شدن اسماعیل هنیه در قلب تهران، مشکل پاسخ گویی برای جمهوری اسلامی ایران دو چندان شده است. به گفته جرمی بوئن، تحلیلگر ارشد امور خاورمیانه بیبیسی «جمهوری اسلامی فکر میکرد که شلیک صدها موشک و پهپاد به اسرائیل در ماه آوریل، عاملی بازدارنده خواهد بود، اما چنین تصوری اکنون توخالی از آب درآمده است.»
بعضی از کارشناسان بر این باورند که حکومت ایران از یک سو گرفتار وعده «انتقام سخت» است و از سویی دیگر میداند که در صورت درگیری نظامی با اسرائیل، تمامی کشورهای غربی پشت این کشور خواهند ایستاد و با وجود بحرانهای اقتصادی و عدم مشروعیت داخلی، نمیتواند تنها به حمایت حوثیها، حماس و حزبالله دلخوش باشد.
از سوی دیگر هم حمله حزبالله به اسرائیل میتواند پیامدهای ویرانگری هم برای لبنان و هم برای این متحد استراژیک ایران در منطقه داشته باشد.
پس از حدود نیم قرن سر دادن شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی حاکمان و حامیان جمهوری اسلامی ایران در داخل و منطقه، به نظر میرسد آنها باز هم در اجرای سیاستهای خود ناتوانند و بر سر دو راهی سختی برای اجرای وعده «انتقام سخت» قرار گرفتهاند.