حسن یوسفی اشکوری – زیتون
امروز وقت گذاشتم و دو ساعت مناظره آقایان مهدی طائب و احمد زیدآبادی را دیدم و شنیدم. موضوع گفتگو و مناظره رخداد خونین ۱۳۸۸ و به طور خاص حصر آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد بود. مناظرهای در مجموع شنیدنی و جذاب و مفید و تا حدودی روشنگر. هرچند طبعا قرار بر اقناع نبوده و نیست و اصولا نمیتوان انتظار داشت که تمامی حقایق علی رؤس الاشهاد گفته شود اما به هرحال در این فضا همین اندازه روشنگری هم مفید است و بخشی از اسرار مگو را آشکار میکند.
لازم است از جناب زیدآبادی تشکر کنم که به رغم فضای ارعاب و سرکوب از یک سو با دلیری در حد ممکن از حقایق پرده برداشت و از سوی دیگر (به ویژه) در تله طائب و احتمالا مجری گرفتار نشد و در برابر اصرار طائب و پرسش آخرین مجری مبنی بر این که در انتخابات ۸۸ تقلب شده یا نه با پاسخ «نمیدانم» تلهگذاران را ناکام گذاشت. دیری است که آقای خامنهای و مریدانش از تداوم این سرکوبهای دهشتناک بیش از پانزده سال و طراحی سناریوی خودساخته «فتنه» و حصرهای ظالمانه، یک هدف اصلی دارند و آن این که حامیان جنبش سبز و به طور خاص موسوی و کروبی و رهنورد به عدم تقلب در انتخابات ۸۸ اذعان کنند! احتمالا انگیزه اصلی ترتیب چنین مناظرهای نیز همین بوده باشد.
اما هدف اصلی این یادداشت اشارتی است به یک نکته بس مهم. وقتی سخن از «تقلب در انتخابات» میشود، معمولا چنین برداشت میشود که در صندوق اخذ آرا دست برده میشود و عمدا نامها و رأیها را جابهجا میکنند و در نهایت نام فرد مورد نظر را در صورت جلسه مینویسند و او را برنده اخذ آرا اعلام میکنند. اما از سال ۱۳۸۰ دریافتم که تقلب لزوما و یا همیشه جابهجایی آرا و دستکاری در نتیجه آرای مردم نیست بلکه میتوان نوعی دیگر هم تقلب کرد؛ تقلبی که فکر می کنم افتخار ابتکارش در جمهوری اسلامی ثبت شده باشد و آن هم پر کردن برگههای رأی در زمان پیش از آغاز اخذ رأی از مردم است.
بهتر است آغاز اطلاع از این ترفند هوشمندانه و در عین حال وقیحانه را گزارش کنم شاید روزی پردهها برافتد و حقایق آشکارتر شود.
در سال ۱۳۸۰ بزرگواری که از دوستان هاشمی رفسنجانی و از مدیران ستاد انتخاباتی خاتمی در سال ۷۶ بود (فعلا برای حفظ امنیت ایشان از ذکر نامش خودداری میکنم) برای من تعریف کرد که در شب پیش از برگزار انتخابات خبر رسید که در لرستان شب جمعه عدهای با همدستی مجریان حکومتی بستههای رأی را با نام ناطق نوری نوشته و فلهای صندوق را پر کردهاند. او میگفت از آنجا که به خبر اطمینان داشتیم با چند نفر به منزل هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور وقت) رفتیم تا از ایشان کمک بخواهیم. گفتند ایشان خواب است ولی با اصرار ما بیدارش کردند. وقتی به اطلاع ایشان رساندیم، او هم بلافاصله تماس گرفت وقتی خبر تأیید شد، فورا دستور توقف داد. در واقع فقط مانع ادامه شد ولی اقدامات قبلی برجا ماند.
در ماجرای ۸۸ من در ایتالیا بودم. یک بار در رم با چند نفر از دانشجویان فعال در جنبش سبز صحبت میکردم. یکی از دانشجویان با استناد به اطلاعاتی گفت راست میگویند، تقلب نشد! چرا که پیش از برگزاری رأیگیری صندوقها را به نام احمدی نژاد پر کرده بودند. از این رو دیگر لازم نبود آرای اخذ شده را جابهجا کنند!
در انتخابات اخیر نیز شایع شده بود که بناست به سود سعید جلیلی تقلب کنند ولی خامنهای مانع شده است. اگر این خبر درست باشد، قاعدتا میبایست از همان سنت مألوف استفاده شود یعنی پر کردن صندوقهای رأی به گونهای که نام جلیلی از درون آن بیرون بیاید. این که مسعود پزشکیان بارها تصریح کرده که اگر رهبری دخالت نکرده بود، از درون صندوق در نمیآمدم، معنای جز این نوع تقلب ندارد.
بدین ترتیب آقای مهدی طائب راست میگوید که تقلب نشده و بارها با شگفتی و به صورت استفهام توبیخی میپرسد: آخر، چگونه میشود در حد ۱۱ میلیون رأی تقلب کرد؟! باید در پاسخ گفت: راست میگویید، این حجم آرا را نمیتوان تقلب کرد اما میتوان این حجم و خیلی بیشتر رأی را پیش از آغاز رأی از مردم بیخبر از همه جا به نام فردی خاص به صندوقها ریخت! به تعبیر رایج، چرا که نه! وقتی که اراده عالی بر این باشد و تمامی ارکان برگزارکننده انتخابات هم پیرو و مطیع باشند و چه بسا به قصد قربت چنین کنند، همه چیز ممکن است! ظاهر کار هم کاملا درست و قانونی است! آرا هم درست خوانده شدهاند، چه قدر قانونی و سالم و بی اشکال! وقتی کسی هم معترض شد، ده ها صندوق هم دهها بار بازشماری شوند، باز نتایج همان است که بود! از این رو طائب درست میگوید اما دروغی را پنهان می کند؛ دروغی بزرگ!
*بخش نظرات این مقاله به درخواست نویسنده غیرفعال شده است
از: گویا