- فرزاد صیفیکاران
- بیبیسی
«نمازگزاران غرق در خون بر زمین افتاده بودند، برخی سعی داشتند آنها را بلند کنند و به داخل صحن مسجد مکی ببرند، دوربین موبایلها هر طرف که میچرخید تعداد بیشتری از شهروندان زخمی شده بلوچ به چشم میخورد. صحنهای که به مانند یک جنگ تمام عیار میمانست.»
اینها اولین روایات و تصاویری بود که از اعتراضات جمعه، هشتم مهر ۱۴۰۱ زاهدان که به «جمعه خونین» و «جمعه سیاه» زاهدان نیز شناخته میشود، مخابره شد.
در این روز نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از پاسگاه نیروی انتظامی روبهروی مصلی مسجد مکی و تپههای اطرافش که مشرف به مسجد بودند، شروع به تیراندازی به سمت انبوه جمعیت نمازگزار کردند.
در دومین سالگرد «جمعه خونین زاهدان»، یک شاهد عینی زن که در نمازخانه زنان مسجد مکی حضور داشته، در گفتوگو با بیبیسی، روایتی تازه از وقایع آن روز، بهویژه درباره بخش زنانه مسجد ارائه داده است.
محل برگزاری نماز زنان در ضلع شمال غربی مسجد مکی واقع شده و ورودی آن روبهروی کلانتری ۱۶ زاهدان است و نمازگزاران زن جزو شاهدان نزدیک کشتار «جمعه خونین» بودند.
این منبع آگاه میگوید در آن روز حدود ۱۵۰۰ زن در مراسم نماز جمعه شرکت کردند و دستکم بر اساس آماری که جمعآوری شده، چهار زن که تاکنون احراز هویت شدهاند، کشته شدند.
منبع آگاهی که با بیبیسی صحبت کرده، گفت: بعد از وقایع جمعه خونین زاهدان، زنان کمتری برای نماز جمعه به مسجد مکی میروند.
گاز اشکآور در نمازخانه زنان
به گفته منبع نزدیک به مسجد مکی زاهدان، روز جمعه هشتم مهرماه ۱۴۰۱ زنان که معمولا بعد از مردان به مسجد میرفتند، وارد صحن مصلی و قسمت مخصوص بانوان شدند: «بعد از اتمام نماز، تعدادی از مردم شعار دادند و چند نفری به سمت کلانتری سنگ پرت کردند، تیراندازی شروع شد، بیشتر مردم شروع به فرار کردند. قسمت زنان اول گاز اشکآور شلیک کردند. خیلیها حالشان بد شده بود، سرفه میکردند و بالا میآوردند.»
در نهایت زنها با کمک مردان از مسیر دیگری غیر از درب ورودی اصلی از مصلی خارج شدند.
منبع آگاهی که از شاهدان وقایع «جمعه خونین زاهدان» است، میگوید زنها اولین بار بود که صدای تیراندازی از فاصله بسیار نزدیک میشنیدند: «اولش فکر کردیم همین گاز اشکآورهایی است که پرت میکنند، اما وقتی از قسمت زنان خارج شدیم و مردانی را دیدیم که روی زمین افتاده و زخمی شده بودند، متوجه شدیم که صدای تیرهای واقعی است، نه گاز اشکآور.»
به گفته او، زنها از شدت تیراندازی به کوچه پسکوچههای اطراف و خانههای مردم همان منطقه پناه بردند.
در نتیجه تیراندازیها چندین زن از جمله یک کودک زخمی و کشته شدند: «ما فقط هویت چهار نفر را داریم، یک دختربچه و سه زن مسن، بقیه که زخمی شدند اطلاعی از آنها نداریم.»
هستی نارویی، شش ساله که همراه مادربزرگش برای نماز جمعه به مصلی زاهدان رفته بود بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی و استنشاق گاز اشکآور کشته شد.
هستی نارویی در حالی کشته شد که قرار بود هفته بعد از آن به کلاس اول ابتدایی برود.
به گفته منبع آگاه بیبیسی، زلیخا ترزهی، جانبیبی نارویی و زربیبی اسماعیلزهی از دیگر زنانی هستند که در«جمعه خونین زاهدان» کشته شدند: «زربیبی اسماعیلزهی گلوله به کمرش خورد و قطع نخاع شد. بعد از دو ماه در حالی که زخم بستر گرفته بود، وفات کرد. رسیدگی پزشکی آنچنانی به او نشد.»
تصویری از زربیبی اسماعیلزهی به دست بیبیسی فارسی رسیده که او را در حالی که قطع نخاع شده بر روی تحت نشان میدهد.
در روز جمعه، هشتم مهر ۱۴۰۱ در زاهدان دهها شهروند بلوچ کشته شدند و بعد از گذشت دو سال، هنوز آمار دقیقی از تعداد کشتهشدگان این روز در دسترس نیست.
خبرگزاری حالوش که اخبار مربوط به استان سیستان و بلوچستان را منتشر میکند اسامی ۱۰۳ کشته شده را منتشر کرده است. یک منبع دیگر که به مسجد مکی زاهدان نزدیک است، به بیبیسی گفته در حال حاضر اسامی ۱۰۳ جانباخته مستند شده است.
حکومت ایران اما تعداد کشته شدهها را بر اساس آمار پزشکی قانونی شهر زاهدان ۲۵ نفر و بر اثر «حمله تروریستی گروه جیشالعدل» اعلام کرد.
مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه زاهدان، یک هفته پس از وقایع «جمعه خونین» ادعاهای حکومت را تکذیب کرد و گفت: «مردم را به گروهکهای تجزیهطلب منتسب کردند، درحالیکه در این حادثه نه جیشالعدل و نه هیچ گروهک دیگری نقش نداشتهاند.»
منبع نزدیک به مسجد مکی درباره اینکه چرا هنوز آمار مشخصی از کشته شدهها وجود ندارد، میگوید: «ما چند هزار بلوچ بدون شناسنامه داریم، خیلیها بدون مدرک هستند، به همین خاطر اسمشان را نمیدانیم. ما نزدیک به ۲۰۰ کشته و زخمی را شناسایی کردیم.»
منبع آگاه بیبیسی به علی براهویی، نوجوان ۱۴ سالهای که بر اثر اصابت گلوله به گردن و سر کشته شد، اشاره میکند و میگوید او شناسنامه نداشت.
چهار هفته بعد از آن جمعه، زنان بلوچ نیزبه جمعههای اعتراضی پیوستند. اگر چه در ابتدا تعداد آنها بسیار کم بود، اما رفته رفته به تعداد آنها افزوده شد و به گفته منبع آگاه بیبیسی همانند مردان پلاکاردهای اعتراضی به مصلی میبردند.
این منبع در ادامه چنین روایت میکند: «آن روز از همهجا تیراندازی میشد، هیچ جایی امنیت نداشتی هر لحظه ممکن بود تیر به شما برخورد کند. مامورها روی پشتبامها با لباس بلوچی مشغول تیراندازی بودند، بیشتر آنها لباس محلی پوشیده بودند طوری که مردم فکر میکردند بین دو گروه جنگ در میان است. حتی دولت هم گفته بود جیشالعدل حمله کرده ما هم باور کرده بودیم، اما بعد از یک ساعت که تیراندازیها ادامه داشت، متوجه شدیم نه فقط تیرها از یک طرف دارد شلیک میشود، مردم ناراحت و عصبانی در مسجد پناه گرفته بودند و هیچکس مسلح نبود. نیروها پای پیاده و با ماشین به مردم تیراندازی میکردند، شهر پر از دود و تاریک شده بود. صدای داد و فریاد مردم و تیرها میآمد و بعضی وقتها تیراندازی آنقدر زیاد میشد که صدایی غیر از تیر شنیده نمیشد و مردم همه مضطرب ونگران بودند.»
افزایش فشارهای امنیتی بر مسجد مکی
منبع آگاه و نزدیک به مسجد مکی زاهدان به بیبیسی میگوید طی دو سال گذشته فشارهای امنیتی بسیار زیادی بر مولوی عبدالحمید، امام جمعه زاهدان و اطرافیان او وجود داشته است، بهویژه در روزهای اخیر با نزدیک شدن به سالگرد آن جمعه: «در این روزها فشارها چند برابر شده و تعدادی از نزدیکان ایشان احضار شدند. در دو سال گذشته هم مرتب احضار میشدند و حتی نوه ایشان دستگیر شد. خود مولوی عبدالحمید هم همیشه مورد تهدید واقع میشدند، اما نه مستقیم مثلا میگفتند داعش میخواهد حمله کند یا ترور کند، از اینطور صحبتها.»
به گفته این منبع آگاه فشارهای مختلف امنیتی به این دلیل است که مولوی عبدالحمید را وادار کنند از مواضعش کوتاه بیاید: «یکی از مواضع ایشان این بود که عاملین این جنایت باید دستگیر شوند و قصاص صورت بگیرد، یا احکام بزرگی برای آنها صادر شود که این اتفاق اصلا نیافتاد.»
این منبع آگاه توضیح میدهد که مولوی عبدالحمید تا مدتی قبل اجازه خروج از شهر زاهدان و سفر به شهرهای دیگر استان سیستان و بلوچستان را نداشت: «اما به تازگی اوضاع کمی بهتر شده است.»
این منبع نزدیک به مسجد مکی، علاوه بر فشارهای امنیتی به مولوی عبدالحمید، به «تطمیع خانواده کشته شدگان جهت اخذ دیه» از سوی نهادهای امنیتی اشاره میکند: «اما تعداد خیلی کمی دیه را قبول کردند و مابقی بهخاطر همراهی با مولوی عبدالحمید دادخواه باقی ماندند.»