هشدار به فعالین سیاسی، دیگر بس است: انتخابی تاریخی در انتظار رهبران اپوزیسیون دموکراتیک خارج از کشور

جمعه, 14ام دی, 1403
اندازه قلم متن

 

 بهرام فرخی

در روزگاری که خاک میهن زیر چکمه‌های استبداد زخم بر زخم می‌خورد، در جایی دور از مرزهای مقدس ایران‌زمین، هموطنانی که پرچم مبارزه را بر دوش کشیده‌اند، در جبهه‌ای دیگر به جنگ برخاسته‌اند؛ اما نه جنگی علیه دشمن مشترک “رژیم کثیف اسلامی”، بلکه نزاعی فرساینده میان خویش. اپوزیسیون دموکرات خارج از کشور که در چشم ایرانیان داخل کشور، نماد امید و تجلی اراده ملت در تبعید است، این روزها به جای اتحاد و یکپارچگی، در باتلاق تفرقه و کشمکش و نزاع گرفتار آمده است.

بحران اتحاد در اپوزیسیون ایران

این روزها در ایران جوانانی که از استبداد و ظلم به ستوه آمده‌اند، آرزوی سرنگونی رژیمی را در سر دارند که در ضعیف‌ترین وضعیت خود به‌سر می‌برد، زمانی که فرصتی بی‌نظیر برای اتحاد و همکاری میان مخالفان فراهم شده است، برخی عناصر در میان اپوزیسیون گویی آتش تفرقه را شعله‌ورتر می‌کنند. از یک سو، فردی که خود را مدافع سلطنت معرفی می‌کند، دست به اقدامی می‌زند که حرمت آرامگاه یک نویسنده را زیر پا می‌گذارد. از سوی دیگر، افرادی با نام چپ‌گرایی و روشنفکری، به شهبانو فرح پهلوی، نماد استقامت و عشق به وطن در چشم بسیاری از مردم، بی‌حرمتی می‌کنند.
غافل از اینکه این اقدامات موجب فعال شدن مجاهدین خلق و به وجد آمدن بنگاه خبر پراکنی انگلیس هم می‌شود.

این اقدامات نه از سر دلسوزی برای مردم و کشور، بلکه برای ایجاد اغتشاش و برهم زدن فضای مبارزاتی است. آن‌ها، آگاهانه یا ناآگاهانه، آب به آسیاب رژیمی می‌ریزند که در تنگنای بحران و انزوا گرفتار شده است. رفتارهایی از این دست، فرصت‌های بی‌نظیری را که می‌توانند به آزادی ایران منجر شوند، به پای دشمن می‌ریزند و به خامنه‌ای و یارانش مجال نفس‌کشیدن می‌دهند.

آیا رهبران اپوزیسیون نمی‌اندیشند که چرا هر بار در لحظاتی که رژیم در اوج ضعف قرار دارد و حتی خود وابستگان آن از سقوط قریب‌الوقوعش سخن می‌گویند، این قبیل حواشی از سوی برخی طرفدارانشان سر برمی‌ زند؟ آیا زمان آن نرسیده که به جای پرداختن به نزاع‌های بیهوده، بر همگرایی و اتحاد متمرکز شوند؟

امروز، بیش از هر زمان دیگری، ایران به اپوزیسیونی منسجم و متعهد نیاز دارد؛ نه به کسانی که در بزنگاه‌های تاریخی، پرده حیا و شرف را دریده و زمینه را برای بقای رژیم آماده می‌کنند. تاریخ، بی‌رحم‌تر از آن است که این لحظات ناب را به سادگی فراموش کند.

از پس هر فریاد حق‌طلبانه، زمزمه‌هایی از تردید و بی‌اعتمادی بلند می‌شود. رهبران و فعالان، که هر یک خود را شایسته‌ترین وارث آرمان آزادی می‌دانند، در حلقه‌ای بی‌پایان از اتهامات، سوء‌ظن‌ها و جدال‌های شخصی به سر می‌برند. آیا این همان سنگری است که قرار بود سدی در برابر طوفان ظلم باشد؟ یا خودشان را درگیر نبردی دیگر کرده‌اند. نبردی که نه برای آزادی ملت، بلکه برای اثبات حقانیت خود است؟

انحصار طلبی یا سقوط در ورطه تاریکی

اما در این میان، خطری بزرگ‌تر از استبداد جاری می‌تواند آینده را تهدید کند؛ خطری که از دل خود اپوزیسیون و نیروهای مخالف برمی‌خیزد.

هر گروه و حزب، هر جریان و دسته‌ای که سودای به قدرت رسیدن به‌تنهایی را در فردای سقوط رژیم اسلامی در سر می‌پروراند، باید بداند که چنین تصوری از بنیاد اشتباه و خطرناک است. تاریخ به ما آموخته است که قدرت‌های تک‌محور و انحصارطلب، حتی اگر با شعار آزادی و عدالت به میدان آمده باشند، نهایتاً خود به ظلم و استبداد دیگری بدل شده‌اند.

رژیم اسلامی، با تمام هیبت و هراس خود، نه به دست یک گروه خاص که با اتحاد و همبستگی مردم و تمامی جریان‌های مخالف سقوط خواهد کرد. هیچ گروه یا حزبی به تنهایی قادر نخواهد بود این دیوار بلند و سیاه را فرو بریزد. هر که خیال کند می‌تواند بدون همدلی و همکاری دیگران، پرچم پیروزی را در دستان خود بگیرد، نه تنها در رسیدن به هدف خود ناکام خواهد ماند، بلکه آینده‌ای تاریک‌تر از امروز را برای ملت ایران رقم خواهد زد.

این آینده تاریک، نه تنها مردم را دوباره به زنجیر استبداد خواهد کشید، بلکه خود همان گروه‌هایی را که به قدرت دل بسته‌اند، قربانی خواهد کرد. تاریخ، درس‌های بی‌شماری از خیانت به آرمان‌های آزادی‌خواهانه و زوال انقلابیون به ما داده است.
فردای ایران در دستان ماست؛ نه در دست یک گروه، بلکه در دستان تمام کسانی که دل در گرو آزادی و رفاه مردم دارند. امروز زمان کنار گذاشتن اختلافات و گام برداشتن در مسیری مشترک است. برای فردایی روشن‌تر، برای ایرانی که شایسته‌اش هستیم.

حماسه‌ای در سایه تفرقه

ایران در تاریخش، قهرمانان و سرداران بسیاری را دیده که در بزنگاه‌های تاریخی با یکدیگر متحد شدند و در برابر دشمن ایستادند. اما امروز، رهبران اپوزیسیون در تبعید به جای آن‌که دست در دست یکدیگر بگذارند، سلاح زبان و قلم را علیه یکدیگر برکشیده‌اند. در این کارزار، نه خون ریخته می‌شود و نه خاکی به دست می‌آید، اما هر کلمه‌ای که با نیش و کنایه ادا می‌شود، زخمی دیگر بر جان زخمی‌ ایران است.

در این میدان، مفهوم دشمن مشترک رنگ باخته است. دشمن اصلی که همان رژیم اسلامی است، با آرامش به تماشا نشسته، زیرا می‌داند که این جنگ در درون مخالفین، قوی‌ترین سلاح اوست. چه نیازی به سرکوب بیرونی است، وقتی که خودِ مبارزان با دستان خود، آرمان آزادی را به گروگان گرفته‌اند؟

رهبران اپوزیسیون دموکرات در مقابل یک انتخاب تاریخی

زمان آن فرارسیده است که رهبران اپوزیسیون خارج از کشور اگر توان همکاری با یکدیگر را ندارند و از کنترل هواداران خود عاجزند، میدان مبارزه را ترک کنند. مردم ایران، که هر روز بار سنگین ظلم و ستم جمهوری اسلامی را با جان و دل تحمل می‌کنند، سزاوار این نیستند که شاهد تفرقه، بی‌مسئولیتی و رفتارهای نابخردانه کسانی باشند که خود را رهبران جنبش آزادی می‌نامند.

این رهبران، به جای استفاده از فرصت‌های محدود برای اتحاد و هدایت مبارزات مردم، بیش از هر چیز به دغدغه‌های حزبی، گروهی و شاید حتی جاه‌طلبی‌های شخصی خود پرداخته‌اند. در حالی که مردم داخل کشور با دستان خالی و قلبی پر از امید به آینده‌ای بهتر، بهای آزادی را با جان و زندگی خود می‌پردازند، اپوزیسیون خارج از کشور، به نظر می‌رسد بیش از آنکه به ایران و مردمش فکر کند، درگیر نزاع‌های بی‌حاصل و رقابت بر سر قدرت در فردای آزادی است.

مردم ایران ثابت کرده‌اند که نیازمند وعده‌های توخالی و شعارهای تکراری نیستند. آن‌ها شجاعانه در خیابان‌ها، زندان‌ها و گورهای بی‌نام و نشان، سرنوشت خود را می‌سازند. اگر رهبران اپوزیسیون نمی‌توانند مسئولانه عمل کنند، بهتر است از این ادعاها دست بردارند و این فرصت را به مردم ایران بدهند که خود در داخل کشور رهبرانی برگزینند که نه برای قدرت، بلکه برای ایران و آینده‌ای بهتر تلاش کنند.

ایران آینده را نه رهبران بی‌عمل و سردرگم، بلکه همان مردم رنج‌دیده و دلاوری خواهند ساخت که با ایمان و اتحاد خود، این رژیم را پشت سر خواهند گذاشت. باشد که روزی فرابرسد که ایران، آزاد و سربلند، در دستان شایسته‌ترین فرزندانش قرار گیرد.

اتحاد یا سقوط در ورطه تاریکی

اما هنوز دیر نشده است. هنوز هم می‌توان از دل این آشفتگی، مسیری نو آفرید. هنوز می‌توان دست اتحاد را به سوی یکدیگر دراز کرد و بار دیگر بر سر آرمان مشترک ایستاد. اما این مسیر، نیازمند شهامتی بزرگ است؛ شهامت پذیرش خطا، شهامت گذشت از اختلافات، و شهامت دیدن آرمانی بزرگ‌تر از خود “رهایی ایران از دست رژیم اسلامی”

در دل این روزگار سخت، تاریخ به نظاره نشسته است. آیا این نسل از مبارزان خواهد توانست از دل تفرقه، اتحاد بیافریند؟ یا اینکه نامشان در تاریخ به عنوان کسانی که فرصت طلایی را از دست دادند، ثبت خواهد شد؟

این کارزار، آزمونی است برای اراده، برای ایمان به آزادی و برای تعهد به آینده‌ای روشن. اگر این آزمون را به درستی پشت سر نگذاریم، نه تنها آرمان آزادی را از دست خواهیم داد، بلکه امید نسل‌هایی که چشم به راه ما هستند را نیز ناامید خواهیم کرد.

باشد که این روزهای تلخ، آغازی باشد برای آینده‌ای روشن‌تر.

بهرام فرخی

از: گویا 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

یک نظر

  1. وقت آن رسیده که تمام گروهها با هماهنگی با گروههای اصلاح طلب واقعی رادیکال درداخل کشور برسر یک منشورواحد توافق کنند و پس اززمان کوتاهی یک دولت انتقالی تشکیل داده که جهان غرب آنرا قبول داشته باشد.تعیین نوع حکومت دریک انتخابات آزاد به آراء عمومی واگذارشود.درنهایت حتی اگرسلطنت مشروطه قانونی واقعی(وسکولاردموکراتیک) نیزرای بیاورد به شرط گردن نهادن تمامی طرفین به آرای عمومی احترام گذارده شود.هرروز حیات ج.ا. خسارات سنگینی به ایران وارد میکند خصوصا درحال حاضر که ممکن است مذهبیون ایران را به یک جنگ ناخواسته وارد کرده و باعث ویرانی زیرساختهای کشورشوند