عصر ایران؛ مهرداد خدیر– در پی اعلام خبر موافقت رهبری با درخواست رییس جمهور پزشکیان برای بررسی دوبارۀ پیوستن ایران به گروه ویژه اقدام مالی یا همان افایتیاف در صحن و سرای مجمع تشخیص مصلحت نظام شامگاه پنجشنبه ۲۰ دی برنامۀ گفتوگوی ویژه خبری شبکۀ دو سیما میزبان دو چهرۀ موافق و مخالف این الحاق بود تا از دلایل خود بگویند.
هر چند خاستگاه اصلی هر دو – محمد رضا باهنر و یاسر جبراییلی- جریان راست است اما این برنامه به شکل غیر منتظرهای از قضیه افایتیاف و یک بحث اقتصادی فراتر رفت و دو دیدگاه و نگرش کلان به نحوه سیاستگذاری و حکمرانی را نشان داد که یکی مبتنی بر واقعیت و بر اساس دادهها و آمار و تجربه و معطوف به بهبود زندگی مردم و نجات طبقۀ متوسط است با پایی در زمین و دیگری بر اساس توهّمات و شعارها و با انکار واقعیتها و بی اعتنا به بلایی که سر طبقه متوسط آمده و یک سر مبتنی بر شعار و با اتکا به خواست ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم که در انتخابات ریاست جمهوری به سعید جلیلی و تفکر انزواطلبانه و ضد توسعه او گرایش داشتند و انگار نه انگار که ۸۰ درصد مردم ایران در دو انتخاب ۸ و ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به تفکر آنها رأی منفی دادند. ۵۰ درصد با حاضر نشدن پای صندوق و ۳۰ درصد با آمدن از ترس روی کار آمدن همین تفکر آقای جبراییلی-جلیلی.
تلویزیون البته تریبون ۲۰ درصد است و مجری هم بالطبع و بالتبع جانب دومی (جبراییلی) را میگرفت تا نشان دهد چرا صدا وسیما به این روز افتاده که مردم نه صدای خود را از آن میشنوند و نه سیمای خود را در آن میبینند.
نکته مهم این بود که محمد رضا باهنر در سپهر سیاسی نه به عنوان اصلاحطلب شناخته میشود و نه اعتدالگرا بلکه یک اصولگرای سنتی یا ریشهدار است که از منظر عالم واقع و منافع ملی بحث میکرد نه توهمات یک اقلیت.
سخنان صریح او نشان داد راست سنتی هم از توهمات راست رادیکال خسته است و بعید نیست در خفا خود را سرزنش کنند که با حمایت از احمدینژاد در ۲۰ سال پیش این جریان را به صحنه آوردند و بعد از او میبینند که دیگر برکشیدگانشان هم از آنان عبور کردهاند و چون حالا مسعود پزشکیان بر سر کار آمده میخواهند با او همان نکنند که با دو رییس جمهور دیگر – خاتمی و روحانی– کردند. چون بخشهایی از مردم تفکیک نمیکنند و همه درخطرند.
چهرۀ شاخص راست سنتی به صراحت گفت: ۷ سال پیاپی است که مردم ما درگیر تورم ۴۰ درصدیاند و ۳۰ درصد از طبقه متوسطه به اقشار پایین سقوط کردهاند.
باید تکرار شود این سخنان را یک چهرۀ اصلاحطلب و اعتدالگرا نمیگفت. آقای باهنری میگفت که یک بار گفته بود اطلاحطلبان خدا را شکر کنند که دارند نفس میکشند! یعنی طلب سهم از قدرت نکنند. به خاطر زنده بودنشان خدا را شکر کنند!
سخنان واقعگرایانه سیاسی درباره ضرورت پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی را کسی میگفت که در جامعۀ اسلامی مهندسین کاشف و برکشنده احمدینژاد بوده و در مجلس شورای اسلامی مخالفان اصلاحات و اعتدال را عملا هدایت میکرد اما در جایگاه راست سنتی و چون ذیل ناطق نوری و علی لاریجانی تعریف میشود نمیتواند بیش از این شاهد میدانداری اصولگرایان رادیکال باشد و میداند مسعود پزشکیان واپسین فرصتی است که اگر از دست برود همین روزنههای کوچک موجود هم بسته خواهد شد.
از ابتدا البته به محمد رضا باهنر نمیآمد که مواضع تند اتخاذ کند اما حالا طاقت او هم طاق شده چون بدون پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی افایتیاف کار با چین هم به مشکل خورده چه رسد به دیگران!
از منظر تقسیمبندیهای سنتی سیاسی هر چند با درگذشت آیتالله امامی کاشانی و نقش منفعلانه جامعه روحانیت مبارز در انتخابات اخیر و به حاشیه رانده شدن مؤتلفه جریان راست سنتی یا همان محافظه کاران تمام شده تلقی میشد اما لاریجانی و ناطقنوری و باهنر هم به صحنه آمدهاند تا بگویند با رادیکالها و پایداری چیها نیستند.
یاسر جبراییلی قبلا “ریس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام”بوده و همین عنوان نشان میدهد هر جا بتوانند شورایی و تشکیلاتی راه میاندازند تا هم کاری برای خودشان و رفقا دستوپا کنند و هم نهادهای انتخابی را دور بزنند یا از کارآیی بیندازند.
به بیان دیگر با جماعتی رو به رو هستیم که نه تنها اصرار دارند اوهام خودشان را به جای فهم سیاسی قالب و غالب کنند و به تعبیر مصطفی مهرآیین دیدگاه هایشان دیگر فهمپذیر نیست بلکه از وهم گذشته به وهن رسیدهاند. به وهن نهادهای انتخابی و خواست اکثریت مردم و اصرار دارند مدام به مردم تحمیل کنند و ایرانیان را محکوم به زندگی در حصارهایی کنند که به عنوان های مختلف دور زندگی مردم می کشند. چی بپوشند؟ هر چه آنها تصویب کنند! چی ببینند؟ هر فیلم و سریال که آنها تأیید کنند! از کدام پیام رسان استفاده کنند؟ هر چه آنها فیلتر نکنند! منتها خودشان از کجا حقوق بگیرند و از ساکن جنوب شهر به برج های بالای شهر منتقل شوند؟ از مالیات همان مردمی که نه شعور انتخاب پوشش دارند نه نوع پیام رسان نه عقل شان می رسد به کی رأی بدهند بهتر است!
قرار بود مجمع تشخیص جایی باشد تا هر گاه بین عرف (مصوبه مجلس) و شرع (نظر شورای نگهبان) اختلاف پدید آمد بر اساس مصلحت تصمیم بگیرد و طبعا مصلحت با نگاه عرفی و معطوف به اقتضائات زندگی مدرن و الزامات حکومتداری است و این ابتکار را رهبر فقید انقلاب وقتی به خرج داد که دید اگر قرار بر شرعِ صرف باشد احتکار دارو را هم احتکار نمیدانند چون در شرع فقط به نخود و لوبیا اشاره شده و کارگر هم از نگاه اینان اجیر است و موسیقی و مالیات هم حرام است و الی آخر.
حالا اما در مجمع شورا روی شورا درست کردهاند و آنچه در دولتی به ریاست منتخب مستقیم مردم تصویب شده و در مجلس به رغم استصوابی بودن نمایندگان آن قانون شده در مجمع گیر کرده و یکی از مخالفان همین جوان بوده در قالب عنوان رییس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانه ……. . فقط حمل عنوان این تشکیلات که لابد دفتر و دستک هم دارد به یک تریلی نیاز دارد!
روایت مهندس باهنر قابل تأمل است: ” ۸ یا ۹ ماه که از ارجاع قانون به مجمع گذشت نظرش را اعلام نکرد و این مسأله به بایگانی رفت و دیگر مجمع هم حق اظهارنظر نداشت در طول مجلس یازدهم. اواخر دولت آقای روحانی، آقای روحانی نامهای را خدمت رهبری نوشتند که مجمع تشخیص مصلحت نظام فرصت قانونی را از دست داده شما اذن بدهید مجمع مجدداً این مسئله را بررسی کند. درخواست آقای روحانی دو چیز بود، یکی اینکه اجازه بدهید مجمع رسیدگی کند، دوم اینکه توصیه کنید تصویب کند.
مضمون نامه این بود حضرت آقا با بخش اول اش موافقت کردند و گفتند مجمع رسیدگی کند و بخش دوم هم گفتند که مجمع خودشان اعضای کارشناسی هستند، کاربلد هستند و خودشان نظر بدهند که چه میشود، چه نمیشود. این آمد و رسید به دولت آقای رئیسی، در این فاصله هم مسائلی که اتفاق افتاد، ایران رفت جزء کشورهای به اصطلاح در مبادلات تجاری رفت در لیست کشورهای پرخطر و توصیه شد به همه کشورهای دنیا، این مسئله هم عدم پیوستن ما به همین CFT و پالرمو و تکمیل نکردن این قضیه ارتباط داشت، این دو اتفاق را رقم میزند، یک اتفاق این است که هزینههای تحریم کننده را کاهش میدهد و هزینه کشورهایی که میخواهند بعضاً تحریمها را دور بزنند، هزینه آنها را افزایش میدهد. یعنی ما الان مثلاً کشور چین، روسیه، هند و جاهای دیگر، اینها اگر بخواهند مبادلاتی با ایران داشته باشند، یا بعضی از این تحریمهای ظالمانه و ضدبشری امریکا را بخواهند دور بزنند یا به اصطلاح یک طوری خنثی کنند، آن وقت مسئله FATF دوباره میآید و مزاحمت ایجاد میکند نمیتوانند این کار را کنند. به صورتی که حتی جالب است که شهروندان ایرانی، ایرانیانی که در کشورهای خارجی هستند، با عدم پیوستن ما به FATF، آثار حقوقی اش، حتی اینها حساب بانکی نمیتوانند آنجا باز کنند. سفارتخانههای ما در بسیاری از کشورهای دنیا اجازه باز کردن حساب یا پس انداز یا جاری، ندارند.”
یاسر جبراییلی در واکنش گفت: “من چند اصلاحیه به فرمایشات آقای باهنر بزنم. اولاً فرمودند که در دوره آقای رئیسی ایران وارد لیست کشورهای پرخطر شد، همان لیست سیاه معروف FATF، اینطوری نیست، زمستان ۹۸ این اتفاق افتاد. حساب بانکی را هم که اشاره میکنند به FATF ربطی ندارد، به تحریمها ربط دارد. اجازه بدهید برسم به اینکه آیا مصلحت کشور است، مصلحت ملت ما است که به این بپیوندند، اگر مصلحت بود که اشکالی ندارد.”
باهنر توضیح داد: “این که اگر FATF منتفی شود یا حل شود، تحریمها اجازه نمیدهد ایرانی در آلمان حساب داشته باشد، این خلاف همه حقوق بین المللی است. همه شهروندهای دنیا در همه کشورها میتوانند حساب داشته باشند هیچ ربطی هم به تحریمها ندارد. میخواهم بگویم خلاف مسائل حقوقی بین الملل اینجا صحبت نشود.”
جبرائیلی اما زیر بار نمی رفت و گفت شما میخواهید تصمیم بگیرید، من که رأی ندارم و محافظه کار خسته از این حجم توهم به طعنه افزود: شاید به همین دلایل گفتند شما از مجمع بروید.
جبرائیلی خود را زا تک و تا نینداخت و گفت: اگر این بوده که ما افتخار میکنیم ولی دلیل آن این نبوده است. البته او نگفت به چی افتخار می کند؟ به این که مصوبه دولت و مجلس را در جای دیگر گیر انداخته؟ یا این که توهمات این جماعت که از حمایت بیش از ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم برخوردار نیستند حسرت زندگی عادی را بر دل مردم نشانده و با افزایش قسمت دلار هر گونه افزایش دستمزد هم بی اثر شده؟
منتها اینها دیگر وهم نیست. وهن است. هم وهن انتخابات چون رییسان جمهور منتخب مردم را گرفتار اینها کرده. هم وهن مردمی که از بودجه آنان هر سال ۲۴ هزار میلیارد تومان به صدا و سیما بودجه می دهند و این سخنان پخش می شود.
طبعا برای خواننده این نوشته این پرسش پیش می آید که اگر گروه ویژه اقدام مالی یا همان اف ای تی اف برای مقابله با پول شویی و تروریسم است و برای این که منشأ پول ها در شبکه های بین المللی روشن باشد امثال جبراییلی و پایداری و صدا و سیما چرا مخالف اند؟ دو دلیل ارایه کرده اند.
اولی این که آمریکا خواستار پیوستن ایران به آن است و ما وظیفه داریم ببینیم آمریکا چه می خواهد و عکس آن را عمل کنیم. این را خانم مجری که یار کمکی جریان پایداری در گفت و گوهاست هم هی می پرسد. از نگاه اینها اگر آمریکا هر چه را که امریکا بگوید بد است خوب است و هر چه را بگوید خوب است بد است!
البته درست همان روز مجلس لبنان به گزینه مورد علاقه آمریکا برای ریاست جمهوری رأی داد و ایران هم استقبال کرده در حالی که با منطق مجری ما باید مخالف باشیم. یا چون آمریکا صدام حسین را اعدام کرده ما نباید خوش حالی می کردیم. موارد متعددی بوده مثل مخالفت آمریکا با صدام و طالبان اولیه و صرب ها که ایران در همان راستا موضع گرفته و در مورد مشخص افغانستان بعد از سقوط طالبان در سال ۱۳۸۰ ایران با امریکا همکاری کرد تا نظام سلطنتی بازنگردد و این گونه نبوده که همیشه هر موضع آمریکا را وارونه کرده باشیم!
پس این استدلال سست قابل دفاع نیست و جان کلام این جماعت همان است که از زبان جبراییلی شنیدیم که گفت:” تصویب پالرمو خواسته آمریکا است. اگر به FATF بپیوندیم فاجعهای مثل پیجرها در لبنان برای ما رخ میدهد. FATF از لبنان خواست که تحقیقات مفصلی درباره حزبالله انجام دهد، با رصد روابط مالی هم روابط تجاری کشف میشود.”
ملاحظه می کنید جنس دغدغه دو طرف چقدر تفاوت دارد.
ماجرا اما فقط وهم نیست. وهن است. وهن نهادهای انتخابی به گونهای که رییس جمهور مملکت و دولت او که از مجلس رأی اعتماد گرفته اند لنگ یک مصوبه باشند و کار در مجلس هم رتق و فتق نشود و به مجمع تشخیص برود و تازه در این نهاد هم به جای صحن ابتدا در جای دیگر گیر کند و اگر صدای باهنر هم درآمده به خاطر این است.
اشتباه نشود! این نوشته در ستایش پیوستن به اف ای تی اف یا سرزنش نپیوستن به آن نیست. در این باره است که دو نهاد انتخابی – دولت و مجلس- که از فیلتر نظارت استصوابی شورای نگهبان گذشته اند اجازه و اختیار تصمیم اقتصادی مرتبط با زندگی مردم را ندارند و در خود مجمع هم شورایی بالای دست ترکیب اصلی یک مصوبه را عملا مسکوت گذاشته بود! با این وضع قانونگذاری صدای باهنر هم درمیآید! چون ماجرا فراتر از افایتیاف است که به هر حال خواهیم پیوست چون با چین هم با این وضع نمیتوان ادامه داد.