در اوایل سدهی نوزدهم، روسیه به ایران حمله کرد و بخشهایی از ایران را به اشغال درآورد. یکى از این بخشها چچن بود که بر طبق پیمان گلستان از ایران جدا شد؛ اما چچنىها، که نمیخواستند تن به اشغال بیگانه بدهند، شروع به مقاومت کردند و به جنگ با نیروهاى اشغالگر روسیه پرداختند. این مقاومت تا نیمهی دوم سدهی نوزدهم، یعنى در حدود شصت سال، به درازا کشید. در این سالها، بیش از نیمى از مردم چچن به دست ارتش روسیه قتل عام شدند. پس از سرکوب کامل مقاومت مردم چچن، روسها بیش از نیمى از چچنیهای جانبهدربرده از این جنگها را از سرزمین خود اخراج کردند و اکثرشان را به عثمانى فرستادند. با این همه، مردم چچن به مبارزات خود ادامه دادند و، در هر فرصتى که یافتند، جنگ با اشغالگران را دوباره شروع کردند.
پس از سقوط امپراتورى تزار، مردم چچن نیروهاى روسیه را از سرزمین خود بیرون راندند؛ اما بار دیگر و این بار به دست نیروهاى شوروى، بهشدت سرکوب و دهها هزار تن از آنان به قتل رسیدند.
به هنگام جنگ جهانى دوم نیز، مردم چچن فرصتى دیگر براى قیام بر ضد اشغالگران سرزمینشان پیدا کردند. اما پس از پیروزى متفقین در این جنگ، به دستور استالین، این بار همهی مردم چچن از سرزمینشان اخراج شدند. در این اخراج دستهجمعى، در حدود نیمى از مردم چچن جان خود را از دست دادند. با روى کار آمدن خروشچف، به مردم چچن اجازهی بازگشت به سرزمینشان داده شد.
پس از فروپاشی شوروى، مردم چچن باز درصدد بیرون راندن روسها برآمدند. در این زمان، ارتش روسیه دو بار به چچن حمله کرد: یک بار در اواسط دههی نود، که منجر به کشته شدن دهها هزار نفر از مردم چچن شد؛ و بار دیگر، در سالهاى ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰. در حملهی دوم ارتش روسیه، گروزنى، پایتخت چچن، کاملاً ویران و بدل به شهر ارواح شد. در برخى از روزهاى این جنگ، عدهی کشتگان به پنج تا شش هزار نفر رسید. بر اساس آمار دولت دستنشاندهی روسیه در چچن، در حدود ۱۶۰ هزار تن از مردم چچن در این دو جنگ، یعنى در مدتى کمتر از شش سال، کشته شدند. سازمانهاى غیردولتى در روسیه عدهی قربانیان غیرنظامى در چچن را بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر برآورد میکنند؛ و رهبران مقاومت چچن عدهی کشتگان چچنى را در حدود ۳۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند که در حدود ۷۰ هزار تن از آنان کودک بودهاند. بنابراین، با توجه به جمعیت یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفرى چچن، برآورد میشود که ارتش روسیه در حدود یکچهارم آنان را کشتار کرده باشد.
در سالهاى پس از این کشتار، خالد مشعل، رهبر حماس، به روسیه سفر کرد و مولادى اودوگف، یکى از رهبران مقاومت چچن، این سفر را محکوم کرد. خالد مشعل نیز در پاسخ به پرسشى دربارهی کشتار مردم چچن به دست روسیه گفت که مسئلهی چچن مسئلهی داخلى روسیه است و فلسطین با آن کارى ندارد.
از چند هفته پیش، اسرائیل، که امروزه دولتی راستگرا و افراطى بر آن حاکم است، به غزه یورش برده است. در این یورش، تا کنون، نزدیک به دوهزار فلسطینى، از جمله بیش از ۴۰۰ کودک، کشته شدهاند. شکی نیست که اسرائیل در نوار غزه مرتکب جنایت جنگى شده است؛ اما وسعت جنایتهاى روسیه در چچن قابل قیاس با جنایات اسرائیل در فلسطین نیست. با این همه، در حالی که دهههاست که نیروهاى سیاسى ایرانى، روشنفکران، و دولت جمهورى اسلامى مرتباً اعمال اسرائیل در فلسطین را محکوم میکنند، روزى را به نام «قدس» نامیدهاند، نامهی سرگشاده مینویسند، بیانیه صادر و تظاهرات برگزار میکنند؛ دریغ از یک بیانیهی ساده در دفاع از مردم چچن و محکومیت جنایتهاى روسیه در حق آنان ــ کسانی که تا دویست سال پیش نیز بخشى از مردم ایران بودند. در سال ۲۰۰۰، در حالی که روزانه بیش از هزار کودک چچنى کشته میشد، هیچ واکنش جدى و ابراز همدردى از ایرانیان دیده نشد.
و اکنون پرسش من این است: فرق چچن با فلسطین در چیست؟
از: گویا