رضا پهلوی و توهم رهبری اپوزیسیون: تناقضات یک چهره سیاسی شکست‌خورده

سه شنبه, 30ام بهمن, 1403
اندازه قلم متن

رضا پهلوی سال‌هاست که خود را رهبر اپوزیسیون معرفی می‌کند، اما آیا واقعاً توانسته است چنین جایگاهی را به دست آورد؟ پاسخ به این پرسش منفی است. برخلاف ادعای وی، بخش وسیعی از مخالفان جمهوری اسلامی نه تنها از او حمایت نمی‌کنند، بلکه او را بخشی از یک گذشته شکست‌خورده می‌دانند. حضور او در فضای سیاسی ایران صرفاً به محافل سلطنت‌طلب محدود شده است، در حالی که نیروهای دموکرات، چپ‌گرا و جمهوری‌خواه هیچ‌گاه او را به عنوان یک آلترناتیو جدی در نظر نگرفته‌اند.

۲. تناقض در گفتار و عملکرد: مدعی دموکراسی، اما اسیر سلطنت‌طلبان

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات رضا پهلوی، ناتوانی او در ایجاد یک گفتمان منسجم است. او از یک سو ادعای پایبندی به دموکراسی می‌کند، اما از سوی دیگر همچنان خود را «شاهزاده» می‌نامد و از گذشته سلطنتی خود فاصله نمی‌گیرد. او خواستار اتحاد میان مخالفان است، اما حاضر نیست از هوادارانش بخواهد که به جای توهین و تخریب سایر گروه‌ها، به گفت‌وگو و تعامل روی آورند.

از طرفی، او هیچ‌گاه موضع شفافی در قبال جنایات رژیم پهلوی اتخاذ نکرده است. این در حالی است که بخش بزرگی از مردم ایران، به‌ویژه نسل جوان، حافظه تاریخی روشنی از سرکوب‌ها و استبداد دوران پدرش دارند. عدم پذیرش مسئولیت و فرار از پاسخگویی باعث شده که چهره او برای بسیاری، نه به عنوان یک رهبر دموکراتیک، بلکه به عنوان نمادی از گذشته‌ای غیرقابل بازگشت شناخته شود.

۳. عدم درک واقعیت‌های جدید ایران

یکی دیگر از مشکلات رضا پهلوی و حامیان سلطنت‌طلب او، ناتوانی در درک تغییرات اجتماعی و سیاسی ایران است. انقلاب ۵۷، صرفاً یک تغییر حکومت نبود، بلکه نتیجه یک تحول فکری و اجتماعی عمیق بود که نشان داد مردم ایران دیگر حاضر نیستند تحت یک نظام سلطنتی، هرچند با ظاهری مدرن‌تر، زندگی کنند.

اکنون، پس از دهه‌ها سرکوب و جنایت توسط جمهوری اسلامی، جامعه ایران به‌وضوح به سمت جمهوری‌خواهی و نظام‌های دموکراتیک مدرن گرایش دارد. سلطنت، چه در قالب گذشته‌اش و چه به شکلی جدید، دیگر جایی در آینده ایران ندارد. رضا پهلوی اما همچنان از پذیرش این واقعیت سر باز می‌زند و در تلاش است که با تکیه بر نوستالژی سلطنت‌طلبان، خود را به عنوان یک ناجی معرفی کند.

۴. سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مونیخ: نشانه‌ای از بن‌بست سیاسی

سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مونیخ، بار دیگر نشان داد که او از نظر سیاسی در یک حلقه بسته گرفتار شده است. او همچنان در میان حامیان سنتی خود صحبت می‌کند و از ورود به یک گفت‌وگوی جدی و باز با سایر گروه‌های اپوزیسیون خودداری می‌کند.

نکته مهم اینجاست که اگر کسی خود را رهبر اپوزیسیون بداند، باید بتواند با تمام جریان‌های مخالف جمهوری اسلامی تعامل کند. اما رضا پهلوی تنها در محیط‌هایی حاضر می‌شود که از قبل حمایت او تضمین شده باشد. این نشان‌دهنده عدم اعتماد به نفس سیاسی اوست و همچنین ضعف بنیادین در توانایی برقراری دیالوگ با مخالفان سلطنت.

نتیجه‌گیری: آینده اپوزیسیون بدون رضا پهلوی، با اتحاد جمهوری‌خواهان دموکرات

امروز، جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک آلترناتیو واقعی برای جمهوری اسلامی است. اما این آلترناتیو نمی‌تواند از دل سلطنت‌طلبی و چهره‌هایی مانند رضا پهلوی بیرون بیاید. جنبش‌های مدنی، فعالان حقوق بشر، نیروهای جمهوری‌خواه و جریان‌های ترقی‌خواه، همه به‌وضوح نشان داده‌اند که مردم ایران به دنبال دموکراسی واقعی و نه یک دیکتاتوری جدید در لباسی دیگر هستند.

در این مسیر، همبستگی نیروهای جمهوری‌خواه دموکرات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اگرچه پیش‌تر تلاش‌هایی برای همکاری این نیروها صورت گرفته است، اما امروز نیاز به تدوین سندی برای دوران گذار بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. این سند باید شامل اصولی باشد که گذار به یک نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون را تضمین کند. چنین توافقی می‌تواند به جامعه ایران این اطمینان را بدهد که آینده‌ای روشن، بدون بازتولید استبداد، در انتظار آنهاست.

بنابراین، مسیر آینده نه از طریق اتکای دوباره به سلطنت، بلکه از طریق همکاری و اتحاد نیروهای جمهوری‌خواه دموکراتشکل خواهد گرفت. این اتحاد، نه‌تنها پاسخی به بحران کنونی ایران است، بلکه گامی اساسی در جهت تحقق آرمان‌های آزادی‌خواهانه‌ای است که مردم ایران برای آن هزینه‌های بسیاری پرداخته‌اند.

ر-کاظمی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.