چرا آقای خامنه‌ای در باره مذاکرات خارجی حرف های متناقض می زند؟

پنجشنبه, 30ام مرداد, 1393
اندازه قلم متن

alijani

آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی اخیر خود گفته است: «در زمینه ادامه مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستان‌شان شروع کردند و تا امروز هم «خوب» پیش رفتند؛ دنبال می‌شود» و یا «به طور دائم از خداوند متعال برای وزیر خارجه عزیز و همکاران‌شان طلب توفیق می‌کنم.»

وی اما هم چنین گفت: «رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود؟»

وی افزود:«عده‌ای این جور وانمود می‌کردند که اگر با آمریکایی‌ها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می‌شود، البته ما می‌دانستیم این جور نیست، اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد.» و یا گفت: «این، یک تجربه ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»

علت دو گانگی و ابهام در مواضع آقای خامنه‌ای

برای رمزگشایی از این تناقض باید گفت که رهبر جمهوری اسلامی در واقع دارد هم زمان در باره دو مذاکره سخن می‌گوید، بدون آن که به صراحت و به وضوح آن ها را از هم تفکیک کند (معلوم نیست این ابهام سهوی است یا عمدی). یکی مذاکره روی پرونده هسته‌ای با پنج به علاوه یک (که البته آمریکا هم «یک» عضو آن است) و دیگری مذاکره مستقل و مجزا با خود آمریکا (که احتمالا به موضوعات خارج از پرونده هسته‌ای هم کشانده می‌شود.)

سیاست «تفکیک» در تعاملات بین‌المللی

امروزه دیگر روشن شده است که استراتژی آقای خامنه‌ای در رابطه با مذاکرات جاری در سیاست خارجی مبتنی بر تفکیک بین دو مذاکره و دو تعامل است و در واقع ایشان تصور می‌کند که می‌بایست و می‌توان چالش هسته‌ای و مسئله تحریم‌ها را مستقلا حل کرد، بدون آن که نیازی به آشتی و اصلاح و باز شدن روابط با آمریکا باشد. به عبارت روشن تر خواست و تمایل رهبر جمهوری اسلامی حل و فصل مشکل تحریم‌ها با حفظ رویکرد و شعارهای ضدآمریکایی و تداوم گفتار «دشمن ستیز» به عنوان ستون فقرات گفتمان مشروعیت‌بخش به نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه ایشان، است. گفتمانی که از طریق آن نیروهای تندرو و میدانی حامی «نظام»(مساوی با رهبر و طیف وی) توجیه شده و انگیزه حرکت و برخورد با مخالفان و رقبای داخلی را پیدا می کنند و گفتمانی که از طریق آن هر منتقد و مخالفی به همکاری و جاسوسی با دشمن متهم و حبس و حصر شده و مورد سرکوب قرار می‌گیرد.

سیاست «تفکیک» سابقه طولانی سه دهه ای در حکومت ایران دارد. مدتی تلاش می شد بین اروپا و آمریکا تفکیک قائل شوند. مدتی نیز بین کشورهای باصطلاح جهان سومی با دیگر کشورهای جهان و …

آقای خامنه‌ای به‌رغم نرمش قهرمانانه (آن هم با تلقی یا پز نرمش «مقطعی»، برای شکست دادن بعدی حریف در مذاکرات هسته‌ای که به واقع با عقب نشینی‌های «بسیار جدی» نیز همراه بوده است)؛اما هم چنان نمی‌خواهد تغییری در گفتار و رفتار مشروعیت دهنده نظام داشته و آن را با گفتارهای دیگری مثلا «عظمت‌جویی‌های منطقه‌ای» (که آن هم به علت رقبای بزرگ منطقه‌ ای که قدرت اقتصادی بیشتری از ایران دارند و یا به علت شیعی بودن ایران تحمیل انزوا به آن ساده‌تر است) و یا گفتار ملی و مردمی هم چون «عظمت‌طلبی‌های توسعه‌ای و اقتصادی» (مانند ترکیه و مالزی، و در مقیاسی بزرگ‌تر چین و برزیل و آفریقای جنوبی)، جا به جا کند.

اما به نظر می‌رسد این تصور و تمایل آقای خامنه‌ای در تفکیک دو مذاکره جاری هم به لحاظ استراتژیک و هم تاکتیکی بر خطا و حداقل بسیار پرهزینه است.

خطای استراتژیک و پر هزینه تصور دولایه آقای خامنه‌ای

روزی محمد البرادعی، مدیرکل قبلی سازمان انرژی اتمی نیز به طرف ایرانی گفته بود اگر می‌خواهید گره پرونده هسته‌ای‌تان باز شود بروید مشکل روابط‌تان را با آمریکایی‌ها حل کنید.

یک مرور اجمالی از مناسبات بین‌المللی هم نشان می‌دهد که ایران نمی‌تواند به صورت بنیادی اصلاح چالش هسته‌ای را از اصلاح رابطه با امریکا جدا کند. امریکا کم و بیش نقش دست بالایی در مناسبات بین المللی و به خصوص مسائل هسته‌ای ایران و به ویژه مسئله تحریم‌ها علیه ایران دارد. ضمن آن که علاوه بر دست بالایی و نقش اصلی‌تر آمریکایی‌ها در این میان؛ سیر روابط پرچالش و تنش سه دهه‌ای ایران و آمریکا نیز بر حساسیت موضوع و اهمیت هم واقعی و هم نمادین آن برای طرف آمریکایی افزوده است. این مسئله فرعی را نیز نباید از نظر دور داشت که آمریکایی‌ها در مسیر منافع و مصالح خویش و بر بستر نقش‌های سه دهه‌ای و گاه تحریک اسرائیلی‌ها؛ توانسته اند نوعی «ایران‌هراسی» را با تکیه و دستاویز قرار دادن برخی ماجراجویی‌ها در سیاست خارجی ایران و با آمیختن آن با برخی امور غیرواقعی، دامن بزنند.

بدین ترتیب تفکیک حل و فصل مشکل هسته‌ای از مشکل روابط ایران–امریکا به لحاظ استراتژیک و در بستری از واقعیت، نه رویااندیشی؛ نیز تا حد زیادی نشدنی و به صورت درازمدت و راهبردی به نفع اسراییل، عربستان و برخی رقبای منطقه‌ای و شرکای غارت‌گر اقتصادی ایران است که در شکاف سیاسی بین ایران و آمریکا فعال و بهره مند هستند. البته بر این مسئله بنیادی باید یک تبصره و پاروقی را اضافه کرد که طرف آمریکایی (و فعلا دولت اوباما تا مدتی که قدرت برتر را در آمریکا دارد) در این مقطع نیازمند یک پیروزی دیپلماتیک و یک نمره قبولی چشمگیر در میان بسیاری از نمرات منفی در سیاست خارجی خود در منطقه خاورمیانه است. شاید رهبر و مشاورانش به سان همه سیاست‌های سه دهه‌ای اخیر ایران که به صورت هیئتی و لحظه‌ای و موردی، نه درازمدت و برنامه‌ای فکر می‌کنند؛ در این مقطع نیز روی همین نیاز دولت اوباما حساب وِیژه باز کرده‌اند. این امر هر چند خود واقعیتی است اما در عین حال قمار پر ریسکی هم هست.

خطای تاکتیکی تصور دولایه آقای خامنه‌ای

خطای تاکتیکی این تصور در جهت تفکیک دو مذاکره و تمایل برای حل مشکل هسته‌ای/تحریم‌ها بدون حل منازعه ایران و امریکا؛ در این نکته نهفته است که اگر ایران در مذاکرات فراگیرتر خود با آمریکایی‌ها در امور دیگری، مثلا در مسائل منطقه‌ای در عراق و افغانستان و… که اشتراک منافع و حتی گاه هم‌سویی‌های شدید سیاسی دارد؛ امتیازاتی به آمریکایی‌ها بدهد که ظاهرا از نظر افکار عمومی داخلی ایران و حتی کشورهای مسلمان منطقه معقول به نظر می‌رسد، می‌ توند در مذاکرات هسته‌ای برخی امتیازات متقابل حداقل در موارد شعاری و دهن‌پرکنی که ایران در این مذاکرات برای توجیه افکار عمومی داخلی خود (به ویژه نیروهای تندرو پیرامون رهبر جمهوری اسلامی و پیاده نظام و سربازهای میدانی آنان) به شدت به آنان احتیاج دارد، دریافت کند.

زمان در مذاکرات هسته‌ای به ضرر ایران و دولت روحانی درحال حرکت است. طرف آمریکایی (دولت امریکا) ممکن است اکثریت کنگره را هم چون سنا از دست بدهد (و حتی درازمدت‌تر فرض از دست دادن کاخ سفید نیز باید در نظر گرفته شود) و فشار جریان‌های تندرو داخلی آمریکا نیز که به خاطر مواضع رهبر ایران مرتب افزوده‌تر می‌شود نیز در کار است. در داخل ایران نیز نگاه توطئه/دشمن محور رهبر جمهوری اسلامی و نقش محوری آن در برساخت گفتمان مشروعیت‌بخش به نظام جمهوری اسلامی و نیز منافعی که برخی جریانات از این رویکرد می‌برند، هم دست اندر کار است.

رهبر ایران بین دو صندلی نشسته است. این وضعیت اصلا وضعیت مناسبی برای اهل خطابه و منبر و به خصوص برای ایشان که دوست دارد راحت و ساده و یک دست علیه دشمن حرف بزند و حامیان و سربازان میدانی‌اش «نرمش قهرمانانه» را «سازش» و حداکثر خوراندن «جام زهر» توسط عناصر سست عنصر می‌دانند؛ نیست. هر چند نیاز اقتصادی کشوری که در وضعیت ورشکستگی اقتصادی به سر می‌برد، شوخی بردار نیست و خود فشار مقابلی بر وی وارد می‌کند. آیا تغییر اندکی در آمار و ارقام‌ها و جهت‌گیری‌های اقتصادی کشور دوباره رهبر را وسوسه کرده است؟ آیا برخی کارشکنی‌های طرف غربی و برخوردهای تحقیر و تحریک‌کننده آنها که برخی‌شان سیاست تغییر رژیم را تحت پوشش مسائل دیگر پیش می‌برند، وی را به هراس انداخته است؟؛ چرا که در واقع موضوع هسته‌ای در اصل و در کنه خود چالشی بین جریان راست ماجراجوی ایران و راست قدرت‌طلب و توسعه‌طلب جهانی است و در هر دوطرف جای ملت‌ها و منافع آنها خالی است.

… در هر حال در چارچوب مذاکرات هسته ای (جدا از مذاکره مستقل با آمریکا) نیز با سخنان اخیر آقای خامنه‌ای (در کنار ورود وی به جزئیات مذاکرات با طرح نیاز البته نه مقطعی بلکه چند ساله کشور به ظرفیت ۱۹ هزار سو برای غنی‌سازی اورانیوم) کار مذاکره‌کنندگان در هر دو مورد سخت‌تر شده است. در مورد مذاکره مستقل و مجزا با آمریکا رهبر خود را کاملا کنار کشید (البته وی برای حفظ آنچه عدم تردید وتزلزل در اذهان عمومی مردم منطقه!! نامید هیچ گاه نگفت و نخواهد گفت که این مذاکرات مستقل و متمرکز با آمریکایی‌ها به هدایت ایشان قبل از روی کار آمدن دولت جدید و با دور زدن دولت قبل آغاز شده بود). در مورد مذاکره با پنج به علاوه یک روی مسئله هسته‌ای و تحریم‌ها، اما رهبر جمهوری اسلامی با نوعی پنهان‌کاری سعی در در حاشیه قرار دادن موضع خود در این باره در سخنان خود داشته و دارد. اما در تک جملاتی نشان داد که در آن مورد همچنان پشتیبان و حامی (و هادی) جدی «نرمش قهرمانانه» برای رفع تحریم‌هاست. مشکلات اقتصادی شعار و شوخی بردار نیست. این را رهبر ایران نیز پس از مدت‌ها مقاومت متوجه شده است. اگر وی در این مسئله بدیهی نیز به تردید بیفتد، روزهای سخت‌تری دولت روحانی و مردم ایران را تهدید می‌کند. تاکنون که آقای خامنه‌ای در این بستر، تغییر مسیر جدی نشان نداده است. ولی آیا غربی ها و آمریکایی ها خواهند پذیرفت گره هسته ای بدون حل مشکل روابط ایران و آمریکا گشوده شود؟ آقای اوباما نیز در این باره منافع و البته محذوراتی نیز دارد. انتظار پاسخ یابی برای این پرسش چندماهی بیشتر طول نمی کشد. آینده نزدیک نشان خواهد داد ملت ایران چه هزینه تازه ای باید برای این تصور و رویای جدید راس هرم سیاسی و نیروهای پیرامون وی بدهد. زمان به سرعت در جریان است.

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.