
قادر به فهم جامعه و قدرت و امنیت نیستید!
مصطفی مهرآیین
۱. در خاطرات زندان مرحوم شریعتی آمده است که همبندش از او پرسید به چه جرمی در زندان هستید؟ دکتر جواب میدهد به جرم حمل اسلحه.همبندش از او می پرسد چه اسلحه ای داشتین؟ دکتر شریعتی خودکارش را نشان میدهد و می گوید اسلحه من این بوده است.
۲. در ایام گذشته کوشیده اید به جرم حمل اسلحه خودکار و واژه زندگی من را بکاوید. با آشنایان تماس گرفته اید و در مورد امور بی مورد حرف زده اید، حساب های بانکی من را چک کرده اید، به بازجویی در محل کار آمدید و تهدید کردید، تلفنم را شنود کردید، کوشیدید صفحات من در شبکه های اجتماعی را هک کنید، با دروغ های سایبری کوشیدید به ترور شخصیت بپردازید، با فرستادن پیام های دروغین و انتظار پذیرش آنها از طرف من سعی داشتید من را به این و آن وصل کنید و اخیرا هم در کاری بچه گانه تلفن شخصی من را مسدود کرده اید و به پرونده سازی در دادگاه رسانه پرداخته اید. همه اینها بهانه اش این است که من سخن می گویم یا چیزی می نویسم و در این سخنان و نوشته ها تصویری از شما و حکومت به شما می دهم که شما آن را نمی پسندید. اما از من معلم چند نکته درباره قدرت و امنیت و وضعیت امروز ایران یاد بگیرید و دست از این رفتارهای بچه گانه بردارید و بگذارید اهل فرهنگ زندگی کنند:
الف. یاد بگیرید در جامعه امروز ایران ما با “سوژه روشنگر” طرف نیستیم که بعد از آگاهی یافتن از چیزی دست به عمل سیاسی بزند. من خودم را درست یا نادرست معلم روشنگری و آگاهی بخشی می دانم، اما می دانم مردم در وضعیت فعلی بیشتر از جنس ” سوژه های بدبین” هستند تا سوژه روشنگر که با آگاهی یافتن از چیزی در پی تغییر آن باشند. بخشی زیادی از مردم جامعه تبدیل به سوژه بدبین شده اند، یعنی تبدیل به مردمی شده اند که با اینکه در واقعیت تابع وضعیت موجودند، احساس می کنند تابع وضعیت موجود نیستند و اصولا نیازی به شنیدن سخنان معلمانی همچون من نمی دانند و این نقدی ست بر مردم عزیز جامعه ما که احساس نارضایتی و مخالفت را جایگزین مخالفت واقعی با حکومت کرده اند، که اگر مردم در واقعیت مخالفت خود را نشان می دادند شما اینچنین بی پروا و بی رحم در برخورد با شهروندان این سرزمین عمل نمی کردید.مردم بدبین احساس رادیکال بودن دارند و فکر می کنند در تنهایی و زندگی خصوصی خود راه خود را از حکومت جدا کرده اند، اما نمی دانند که مخالفت واقعی مربوط به ابراز مخالفت در فضای عمومی ست و نه در سبک زندگی خصوصی. بنابراین، خیالتان را راحت کنم که در جامعه امروز ایران، آگاهی و روشنگری انقلاب خلق نمی کند مگر آنکه این آگاهی بیش از هر چیز به نقد ماهیت عمل خود و رابطه اش با مخاطبانش بپردازد که فعلا چنین نیست.