ش. بابکان: آقای نوری زاده، جنس نوزاد پیش از زایمان نیز قابل شناسایی است

پنجشنبه, 23ام مرداد, 1404
اندازه قلم متن

جناب علیرضا نوری زاده یکی از ستارگان بالماسکه ۴ مرداد مونیخ، هنگام خواندن انشاء که از تخصص‌های برجسته ایشان می باشد، تلنگری هم به نوشته آقای دوشوکی تحت عنوان چرا کنفرانس مونیخ موش کور زائید می زنند و معترض هستند که چگونه آقای دوشوکی پیش از پایان این تجمع، نتیجه آن را تشخیص داده اند، غافل از این که باید بدانند امروز پیش از تولد نیز می توان نوع جنین را تعیین کرد. این بار جناب دوشوکی با انتحاب عنوانی شایسته برای نوشته خود آب در لانه مورچگان ریخته و به درستی به استناد مدارک غیر قابل انکار به ارزیابی گذشته و حال پرداخته اند. اما این که آقای نوری زاده از همه جا و همه کس ولو ناشناخته ها با خبر هستند مساله جالبی است؛ زیرا مطابق گفته های خودشان حتی از رنگ لباس زیر خامنه ای تا دستمزد پنجاه هزار دلاری جان بولتون آگاهی می دهند ولی از دستمزد مایک پنس، مایک پمپئو و . . . . . که به مراتب شان بالاتری از جان دارند آگاهی نمی دهند . نه اصلا از مقرری آن ۱۸۰ نماینده کنگره و سناتورهای آمریکایی که در داخل کنگره دیدگاه هایی نظیر بولتون را اعلام داشتند در حضور کینگ افشاء می کرد یا به جای همه آنها از حق الزحمه رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، وکیل و رفیق جون جونی ترامپ شیردل! را به آگاهی جمع می رسانید تا حاضرین از توطئه آمریکائیان بر علیه بازسازی دوره جدید سلطنت پهلوی‌ها مطلع شده و شکایت پیش بیژن کیان ببرند تا ایشان مانند ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ همانگونه که بارها و بارها گفته ،دولت آمریکا را وادار به دخالت در اوضاع داخلی ایران کرده و منشور پادشاهی پهلوی سوم را از زباله دان تاریخ درآورده و آن را شستشو کرده و رضا شاه دوم را بر تخت پادشاهی موروثی بنشاند. ولی آقای کیان غافلند که دو رئیس جمهور پیشین آمریکا یعنی کلینتون و اوباما به همراه دو وزیر خارجه اسبق یعنی مادلین آلبرایت و هیلاری کلینتون هر چهار نفر دخالت آمریکا در کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال۱۳۳۲ را محکوم کرده و آن را به زیان دموکراسی و منافع آمریکا ارزیابی کرده و از مردم ایران به خاطر این دخالت غیر قانونی عذرخواهی کرده اند.

 درباره شخصیت آقای نوری زاده، آقای ایرج مصداقی در ماه مارس ۲۰۰۸ در مقاله ای مستند و متکی به مدارک غیر قابل انکار در پژواک ایران تحت عنوان “نوری زاده بانک مرکزی جعلیات و عصاره ژورنالیسم بی اعتبار” می نویسد:

در جامعه ی ما که سال ها اسیر فرهنگ استبدادی نظام های سیاسی بوده و گذشته از مردم ، گروه‌ها و فعالان سیاسی هم، اعمال و گفته های خود را نمی پذیرند و اعتبار حرفه ای، کالایی است که خریدار ندارد. به خاطر وجود چنین فرهنگی امثال نوری زاده که به طور مستمر به عنوان بانک مرکزی جعلیات به دروغ بافی و جعل خبر و تفسیر گزارش واقعه مشغول است، ستاره بخش فارسی رادیوها و تلویزیون های ماهواره ای می شود. در این مقاله آقای مصداقی از دروغ بافی ها و قصه پردازی های نوری زاده درباره خانم فرخ رو پارسا، پری بلنده، ترور مفتح، عماد مغنیه، صفر قهرمانی و . . . . پرده برداشته. همچنین در مقاله دیگری در همین سایت به تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ به داستان پردازی های دروغین نوری زاده درباره دکتر بختیار با ارائه مدارک کافی می پردازد. نوری زاده به عنوان سر دبیر مجله امید ایران روز دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۵۸ می نویسد:

شاه سابق نیز چندان تفاوتی با پاپادوک (دیکتاتور هائیتی) نداشت. تنها روش های آدم کشی و نحوه مردم فریب شان با هم متفاوت بود. پدر و پسر (رضا خان و محمد رضا شاه) چنان تسمه از گرده مردم ایران زمین کشیدند که دیرگاهی مردگان متحرکی بودیم در جستجوی مبل و کمد، یخچال و فرش قسطی و آوردن ماشین و جنس قاچاق از فرانکفورت و مونیخ. اما چون ایرانی بودیم، چون اسلام آئین ما بود، یک روز صبح فریاد زدیم نه! و بعد خون بود و آتش و جنون پاپا محمد رضا شاه . . . . . .

آقای نوری زاده در هفتم اسفند ۱۳۵۷ به عنوان سر دبیر مجله امید ایران و زمانی که یاسر عرفات برای دریافت وجوهات از رهبران جدید ایران به تهران آمده بود در سر مقاله ای به همراه عکس خود در آغوش عرفات در مطلبی با عنوان نامه ای به برادرم “ابو عمار” (عین نامه سر دبیر و تصویر در ادامه بارگزاری شده است) می نویسد:

برادرم “ابوعمار” خوش آمدید، شما آن چنان ناگهانی قدم بر دل های ما گذاشتید که ما نتوانستیم سفره ای از دل های خونین مان را در برابر قدوم شما و همراهانتان بگستریم. شما آنقدر حادثه ساز آمدید که نتوانستیم فرشی بگستریم از چشم های پر اشکمان که هنوز با وجود پیروزی انقلابمان، سوگوار داغ شهیدانمان بود . . . . . .  با حمایت عبدالناصر بزرگ و با نیروی ایمان شما ملت آواره و دردمند فلسطین روزی که چندان دور نیست در خانه هایمان در حیفا و یافا خواهیم بود . . . .

برادرم ابوعمار نمیدانم با چه چیزی با چه زبانی سرور ملتم را از حضور شما نمایان کنم. ما ایرانی ها وقتی کسی را خیلی دوست داریم، دلمان را، روحمان را و خانه مان را به او می دهیم!!! من خانه‌ای بزرگ ندارم ولی آپارتمان کوچکی دارم که شما می توانید به عنوان گوشه ای از وطن دوم خود در آن حضور پیدا کنید، می توانید از برادران رزمنده ام بخواهید بیایند و در این کلبه کوچک با من و خانواده‌ام زندگی کنند . . . . . وقتی به ایران بازگشتم دیدار با شما را بر کاغذ، تصویر کردم ولی مزدوران شاه که تحمل شنیدن نام شما و فلسطین متبرک را نداشتند، قلم مرا شکستند و نام فلسطین را از روی کاغذ من پاک کردند[۱] ولی هرگز نتوانستند حضور شما و فلسطین را از دل من پاک کنند. . . . .  و شما پیش روی من هستید با من در تهران پایتخت آریامهر، شهر جاسوسان صهیونیسم، پایتخت تمدن بزرگ و پایگاه امپریالیسم دست می‌دهید و حرف می‌زنید . . . . . . این تهران یک شهر تطهیر شده است، تهران من امپریالیست ها را بیرون کرد، مردان رزمنده انقلابی هموطنم (منظورش همان کسانی است که موقع سخنرانی نوری زاده، مسخ شدگان، شعار می دادند مرگ بر . . . ملا، چپی‌، مجاهد)، صهیونیست ها را بیرون کردند، شاه را بیرون کردند حالا تهران قلب فلسطین است و با طپش آن شما حیات می گیرید و زندگی می یابید. بگذارید سادات خیانت کند، بگذارید حسن و حسین و احمد و سلطان و عزیز با امپریالیسم بسازند و وطن‌شان، آرمان شان و حتی خودشان را بفروشند، شما تهران را دارید. مردان رزمنده ایرانی را دارید(یعنی همان ۵۷ تی‌ ها)، امام را دارید. آن روز که تصمیم گرفتیم به بیت المقدس برویم، صفی می سازیم از مهر و نور، سرود فتح به لب می آوریم، تکبیر می گوئیم و دروازه های حیفای مظلوم، یافای داغدار و بیت المقدس عزیز را می گشائیم. آنگاه همان گونه که شما گفتید صف می زنیم و در پشت سر امام نماز پیروزی می خوانیم.

آقای عنایت فانی مجری و روزنامه نگار کارکشته و مستقل سابق تلویزیون فارسی بی. بی. سی در مصاحبه ای با جناب نوری زاده می گوید:

. . . . . شما در موارد متعددی در رادیوها، در تلویزیون ها، روزنامه ها و سایت تون ادعاهای عجیب و غریبی مطرح می کنید که تایید صحت و سقم آن دشوار است . . . . . علی الاصول شیوه ای که شما بیان می کنید و نحوه ای که در گزارش تون، خبرتون یا مقاله تون ارائه میدین به طوری وانمود می‌کنین  که شما اطلاعات خیلی دقیق دارین. انگار خودتون آنجا بودین و مدعی هستید که افرادی از وزارت اطلاعات از خانه آقای خامنه ای به شما گزارش میدن . . . . . در مورد شما و انتقاداتی که به شما کرده اند مواردی که تناقص در صحبت های شما درآورده اند بی نهایته، خودتان هم بهتر از من می‌دانید. حالا یک نمونه من برای شما میگم، شما سر مساله اعدام فرخ رو  پارسا وزیر فرهنگ هویدا، شما این طوری ترسیم می کنید که اولا انگار خودتان آنجا بودید(نوری زاده می گوید بله). یعنی خودتان آنجا بودید، یعنی مراسم اعدام ایشان را دیدید(نوری زاده به دروغ می گوید بله)[۲]، شما صحبت می کنید که ایشان را در جلو کافه شکوفه نو در شهر نو، ایشان را دار زدند و طناب پاره شده و ایشان می افتد زمین و یک خانم روسپی دیگه ای که باهاش داره اعدام می شد(نوری زاده: پری بلنده) . . . . .

فانی: در حالی که خانم فرخ رو پارسا ده ماه بعد در اوین تیر باران شد نه در شکوفه نو . . . .

نوری زاده: این حرف هایی که شما می زنید یک آقایی هست داستانش را می‌گویم. این آقا (منظور ایرج مصداقی است) جزء سازمانی (مجاهدین خلق) بوده، آمد خارج یک کتابی نوشت (نه زیستن نه مرگ) در چهار جلد، دوران زندان ،این چهار جلد فقط سازمان را تبرئه می کرد، بقیه همه خائن بودند تو زندان[۳] من یک نقد نوشتم،نقدی بر کتاب ایشان نوشتم از آن به بعد علی رضا شد شمربن ذی الجوشن. ایشان سایت باز کرد علیه من . . . .  

فانی: یعنی همه کسانی که صحبت می کنند در این باره از ایشان نقل و قول می‌کنند؟

 نوری زاده: این مورد خاص مال ایشونه.

انسان وارسته و راست گفتار و راست کردار، زمانی که متوجه می شود اشتباه کرده یا بی‌گدار به آب زده است،خطای خود را پذیرفته و به مسئولیت اخلاقی خود جامه عمل می پوشاند ولی اگر کسی به هر علت در وسط ظهر آفتابی ادعا کند که شب است (که از بدیهیات به حساب می آید) دیگر حرجی بر او کارساز نیست.

خوانندگان بسیار محترم ملاحظه می فرمایند با این همه دوگانگی و چندگانگی در نوشتار، گفتار و کردار آقای نوری زاده به نظر می رسد هم آن روزگار ناراست می گفت و هم امروز دروغ می گوید.

تنها نوری زاده نیست که در مقاطع زمانی متفاوت از رنگی به رنگ دیگر می رسد. بخش قابل توجهی از توده‌ای‌ها و فدائیان اکثریت که روزی در داخل کشور به عنوان ابزار و عوامل اطلاعاتی حکومت اسلامی عمل می کردند و گروه های سیاسی مستقل (به ویژه مارکسیست ها، سوسیالیست ها و مجاهدین خلق ) را لو می دادند و باعث قتل عام آنها می شدند. در خارج از کشور هم به عنوان مزدوران کا.گ.ب به ویژه در افغانستان تحت سلطه شوروی سابق عملگی می کردند و مرتبا اطلاعیه می دادند که سپاه پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنید، از آدم کشی های پشت بامی و احکام صادره از سوی روان پریشی مانند خلخالی حمایت می کردند. عاقبت شاهد بودیم که نظام اسلامی به برخی از اینها نیز با همه خدماتی که در استقرار حکومت ظلم و جور به عمل آورده بودند رحم نکرده و شماری از آنها را نیز به قتلگاه فرستاد. حکومت اسلامی عده ای هم که نادم و پشیمان از افکار و اندیشه و اعمال خود بودند را به مهدی نصیری سپرد تا فرآیند تواب سازی آنها به طور کامل صورت پذیرد و امروز شاهدیم که تعداد انگشت شماری از اینها دوباره نصیری را پیدا کرده و این بار با هم در زیر علم شاهنشاهی و پرچم اسرائیل با نوجه خوانی رضا پهلوی سینه می زنند. بزرگترین لطمه و شکست را به پیروان واقعی و راستین سوسیالیسم و مارکسیسم غیر وابسته به قدرت های خارجی همین افراد سست بنیاد و سست عقیده و باری به هر جهت، تحمیل کردند. کسانی که دیوارهای اتاق خانه هایشان مملو از عکس چه گوارا بود، امروز زینت بخش فضاهای زندگیشان تصاویر خاندان جلیل سلطنت شده است. اما گفته ها و نوشته های برخی از این افراد نشان می دهد که هنوز خود را مارکسیست می خوانند و دوستان خود را رفیق صدا می کنند. اما این حقارت را پذیرفته‌اند در جمعی  که شعار مرگ بر سه مفسد: ملا، چپی، مجاهد می دهند،حضور پیدا کرده و با آنها بر علیه خود خواستار مرگ شوند. کجا رفته آن حمیت، شان و منزلت انسانی و افراد به چه قیمتی مرگ برخود و اندیشه های خود را برمی تابند و به آن افتخار می کنند؟

 

 ش. بابکان

 تهران – ۱۸ امرداد ۱۴۰۴

 

پانوشت ها:

[۱]. آن روز هم دروغ می گفت. او نمی گوید کجا این مطلب را نوشت و در کجا قصد انتشار داشت که قلم او را شکستند. وقتی آدم عادت به دروغ گفتن داشته باشد، دیگر حدودی برای آن قایل نخواهد شد. من آپارتمان آقای نوری زاده را وقتی می خواست از ایران فرار کند به همراه همکار بیمارستان هزار تخت خوابی و همسرشان دیده ام. او و سایل منزل و کتاب هایش را به معرض فروش گذاشته بود. در سقف کاذب آپارتمان قفسه بندی متحرک بسیار زیبایی نصب کرده بود. از مطلب دور نشویم بحثم سر آپارتمان کوچک او بود که به همراه همسر و خانواده از یاسر عرفات و همراهان عرب او هم دعوت به عمل می آورد که همگی با هم در آنجا زندگی کنند!!!

[۲]. به این دلیل دروغ می گوید که آقای ایرج مصداقی تصویر رونامه کیهان را به مقاله شان پیوست کرده اند و صفحه اول روزنامه مورخ ۲۱/۰۴/۱۳۵۸ اعدام پری بلنده را در همان تاریخ گزارش کرده است در حالی که بر اساس گزارش روزنامه انقلاب اسلامی به تاریخ ۱۸/۰۲/۱۳۵۹( یعنی ده ماه بعد) خانم فرخ رو پارسا تیر باران شده آنهم در زندان اوین نه در خیابان و مقابل شکوفه نو. از همه موثق تر گزارش بنیاد برومند است که نشان می دهد نوری زاده دروغ می گوید.

[۳]. اینجا هم نوری زاده دروغ می گوید زیرا کتاب چهار جلدی ایرج مصداقی، بقیه همه زندانیان (غیر از مجاهدین خلق) را خائن خطاب نکرده است زیرا نوری زاده یا کتاب را به طور کامل نخوانده و یا از سر عناد قضاوت می کند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.