
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یک واقعیت تاریخی تلخ ایران ولی بسیار آموزنده و حاوی درسهای بسیار حائز اهمیت برای ملت ایران است که از جنبه های بسیاری می توان آنرا بررسی کرد منجمله بررسی دلایل این کودتا. اما درمیان نقشهای بسیاری که عوامل مختلف همچون :
۱/ نقش قدرتهای خارجی در این کودتا
۲/ نقش احزاب سیاسی در این کودتا
۳/ نقش زمینه های تاریخی ،اقتصادی و فرهنگی در این کودتا
۴/ نقش اعضای دولت مصدق که کودتا علیه آنها انجام شد
۵/ نقش اصل راهنما در این کودتا
۶/ نقش مردم در عدم ایفای عمل بموقع علیه کودتا
۷/ نقش عوامل داخلی در این کودتا
و …
اینجانب امشب بعلت کمی وقت به سه نقش اخیر می پردازم.
می دانیم که این کودتا دخالت مستقیم امریکا و بریتانیا و رهبری ارتش شاهنشاهی برعلیه دولت دکتر محمد مصدق و برنامه های سازنده وی برای بیرون آوردن ایران از نظام سلطه- زیر سلطه طرح ریزی شده بود . علیه دولتی مردمی که در ۹ اردیبهشت ۱۳۳۰ بهطور دموکراتیک بعنوان نخست وزیر قانونی ایران انتخاب شده بود . این کودتا برای تحکیم حکمرانی سلطنتی پادشاهی محمد رضا پهلوی انجام شد و آمریکا (تحت نام عملیات آژاکس) و بریتانیا (تحت نام عملیات چکمه) در این کودتا نقش مستقیم داشتند.
در اوت ۲۰۱۳، حکومت آمریکا با انتشار انبوه اسناد سابقاً طبقهبندی شده حکومتی که نشان میدادند آمریکا مسئول برنامهریزی و نیز اجرای کودتا، از جمله رشوه دادن به سیاستمداران ایرانی، مقامات عالیرتبه ارتشی و امنیتی، و نیزپروپاگاندای حامی کودتا بوده، رسماً نقش آمریکا در کودتا را به رسمیت شناخت. در سال ۲۰۲۳, سیا اعتراف کرد که پشتیبانی از کودتا عملی «غیردمکراتیک» بوده است. و نیزهم اعتراف و عذرخواهی روسای جمهور امریکا بیل کلینتون و مادل اولبرایت وزیر امور خارجه دولت وی و نیز باراک اوباما به امر کودتا علیه دولت دکتر مصدق توسط امریکا ،هیج جای تردیدی برای نقش قدرتهای خارجی در این کودتا باقی نگذاشته است.
عوامل داخلی هم که در شکل گیری کودتا نقش داشته اند مزبوحانه در تلاشند این کودتا را یا نفی کنند ومن باب مثال محمد رضاشاه را که پیشنهاد کودتا را خود به امریکا داده بود تا بر سر قدرت بماند را قهرمان ملی! بخوانند و یا همچون پسر وی رضا پهلوی کشف کند که “کودتا از پایین به بالا صورت می گیرد نه از بالا به پایین “!
محرز است که مخالفانِ مصدق برآنند تا برای زدودن نقش خود در ایجاد این ننگ تاریخی ازحافظه مردم، و مخدوش کردن چهره مصدق نزد مردم بگویند محمد مصدق از دستور شاه سرپیچی کرده و شاه بر اساس قانون حق داشته در غیاب مجلس او را عزل کند. حتی کار را تا جایی پیش بردند که مصدق را عامل اصلی کودتا علیه دولت خود قلمداد کنند ! اما ما نباید بگذاریم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به مثابه نمادی از همدستی عامل وابسته داخلی با قدرت خارجی و خیانت به رای مردم به فراموشی سپرده شود.
امشب من به سه جنبه نقش اصل راهنما و نقش عدم ایفای عمل بموقع مردم علیه کودتا و نقش عوامل داخلی در این کودتا و درسهایی که باید از آن گرفت می پردازم.
۱- نقش و اهمیت اصل راهنما . در آن دوران مصدق برای مردم ایران و منطقه و بلکه جهان سمبل استقلال و آزادی و حاکمیت ملی بود و شاه سمبل وابستگی و استبداد. این دو با دو اندیشه راهنمای متضاد باهم،یکی مسئولیت پذیرفته بود و دیگری حکم می راند . در اندیشه راهنمای مبتنی بر موازنه عدمی مصدق دو اصل استقلال و آزادی از هم تفکیک ناپذیر بودند . نمی شد از دید وی مردم روی آزادی ببینند ولی شاهرگ اقتصادی آنها وابسته به یک قدرت جهانی باشد و به بهانه استخرج آن، قدرت خارجی بر مقدرات کشور سلطه داشته باشد. براساس اندیشه راهنمای مصدق نظام سلطه- زیر سلطه ناقض دو اصل استقلال و آزادی ملتها است .
در اندیشه راهنمای مبتنی بر موازنه مثبت و قدرت شاه نیز دو اصل استبداد و وابستگی از هم جدایی ناپذیرند. غیر ممکن بود شاهی بر مردم سلطه داشته باشد و خود را بجای مردم و قیم آنها بداند و بجای مردم در همه امر حیاتی کشور تصمیم بگیرد و استبداد بخرج دهد و مردم را از دست بدهد ووابسته به قدرتهای خارجی نشود. وقتی دیکتاتورها مردم را بعنوان پشتیبان از دست می دهند ، مسلما دنبال پشتیبان در خارج و قدرتهای خارجی می گردند تا به ضرب کودتا وی را بر تخت قدرت نگاه دارند.
در اندیشه راهنمای شاه ،امور جهان بر مبنای سلطه – زیر سلطه می گذرد. از اینرو شاه نقش ژاندارم و نماینده این سلطه در منطقه را بعهده گرفته بود. همین اصل راهنمای شاه باعث شد که تن به کودتا بدهد و صد البته به استناد اسناد پیشنهاد دهنده کودتا به غرب هم باشد تا مردم استقلال و آزادی خود را از دست بدهند و قدرتهای خارجی ( آنزمان امریکا و انگلستان )بواسطه همدستانش بر مقدرات کشور سلطه یابند.
ونقش مردم نیز مهم است و بی ارتباط با اندیشه راهنما نیست و بویژه نسل جوان باید به این عوامل توجه لازم را مبذول بدارد.
۲- نقش مردم در عدم ایفای عمل بموقع علیه کودتا
اسناد طبقه بندی شده که در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درامریکا بیرون داده شده است ،بویژه سند شماره ۳۴۶ (۲*)(واشنگتن، ۱۸ اوت ۱۹۵۳) گزارش اسمیت کفیل وزارت امور خارجه امریکا به رئیس جمهوری آیزنهاور پیرامون شکست کودتا و خاطرنشان کردن به او که چاره «بازگشت به ﺁغوش مصدق » است .نشان می دهند که به اقرار خود دست اندر کاران خارجی کودتا ، کودتا در ۲۵ مرداد ۳۲ با هوشیاری دکتر مصدق شکست خورده بودو به ناکامی دربار و فرار محمدرضا پهلوی به بغداد و رم منجر شد .اما با کمک عوامل داخلی و مشتی چماقدار (که در بخش سوم توضیح می دهم) و همیاری دو قدرت خارجی در ۳ روز بعد کودتا متاسفانه موفق می شود .در اینجا سوالی اساسی که به ذهن متبادر می شود کجا رفتند مردم کوچه وبازاری که آنقدر پشتیبان مصدق بودند ؟ آن عده بسیاری که با شوق فراوان حتی با اندک سرمایه خود ، اوراق بهادار دولت وی را می خریدند تادولت وی بتواند بدون نفت چرخ اقتصاد ایران را بچرخاند و حتی فرزندانشان قلکهای خود را می شکستند تا دولت ملی را یاری برسانند؟ چه موانع ذهنی باعث عدم حضور چند صدهزار نفری مردم در خیابانهای آن زمان در روز کودتا شد تا تظاهرات چماقدارن و اوباش را خنثی سازند؟ البته باید هر واقعه اریخی را در ظرف زمانی همان دوره بررسی کرد و سنجید و می دانیم که هم درآن زمان مسئله اطلاع رسانی دولت به مردم تنها از طریق رادیو انجام میگرفت و لذا در مقایسه با اکنون اطلاعات به همه اقشار جامعه راه نمی یافت و در ثانی ملتها وقتی دچار نگرانیهایی باشند بموقع عمل نمی کنند .اسناد گواهی می دهند که با چه ترفند ها و پول پخش کردنهایی در آنزمان امریکا در ۲۶ و ۲۷ مرداد ۳۲ تظاهراتهایی در سراسر تهران سازمان سازی کردند و هراس گسترده برانگیختند که حزب توده درشرف در دست گرفتن قدرت است. حتی از طرفداران نهضت ملی کسانی بودند که بعد در مقام توجیه استدلال آوردند که خطرآن می رفت که حزب توده مملکت را به روسیه بسپارد. از اینرو مصلحت بر این قرار گرفت که مخالفتی با اینکه امریکا اختیار را به عهده بگیرد نکنیم . رفتار حزب توده و تبلیغ زیاد نیز در باره خطر کمونیستها باعث ترس بخشی از مردم هم شد که اگر بیرون بیاییم همین هم که هست از بین میرود . خود مصدق نیزبه احتمال زیاد برای جلوگیری از ایجاد خشونت و در گیری و احیانا تکرار شهید شدن عده ای از مردم در قیام ۳۰ تیر۳۲ توسط نیروهای نظامی و امنیتی و به دستور مقامات حکومت پهلوی ، از مردم دعوت بعمل نیاورد که در خیابانها به تظاهرات بپردازند.
هنوز هم در جنبش “زن ،زندگی ، آزادی” یکی از دلایل اینکه بخشی از مردم به جنبش نپیوستند تا آنرا همگانی کنند ترس ازاین بوده که اوضاع بدتر شود .ترسی که سالیان سال اصلاح طلبان حکومتی با تبلیغ بسیار و ایجاد واهمه ای کاذب که اگر این رژیم برود ایران سوریه می شود به جان مردم انداختند وهنوز در ذهن بسیاری نشسته است و یا ایجاد این واهمه در دل جوانان که مبارزه هزینه بر است !
لذا نتیجه می گیریم که اکثریتی از مردم در زمانکودتای ۲۸ مرداد ۳۲ هنوز اصل استقلال و آزادی را در مقابل استبداد و وابستگی نمی دیدند و به فروعی در مقابل اصول چسبیدند و درس بزرگی که ار تن میتوان کسب کرد این است :
اگر مردم اصل مهمی را همانند “حاکمیت ملی حق مردم ایران است” ، را باور داشته باشند، هر چیز دیگر در مقابل آن فرع می شود. در مبارزه هم هیچگاه نباید اصل را با گرفتار فروع شدن از یاد برد.
اگر مردم آنزمان به اصل حاکمیت ملی که مصدق نمایندگی آنرا می کرد پایبند می ماندند و بر ترس خود غلبه می کردند ، آن کودتا به این آسان به ثمر نمی نشست و اکنون مردم ایران سرنوشت دیگری را برای خود تدبیر کرده بودند.
۳-نقش عوامل سرسپرده داخلی
یک واقعیت و تجربه گرانبها در همه کشورها نشان می دهد که :
غیر ممکن است که بدون اینکه عامل سرسپرده داخلی بطرف قدرت خارجی برود و خود فروخته شود و همدستی کند و دست بدامان او بشود، غیر ممکن است عوامل خارجی در کشوری قادر شوند کودتا کنند.
در این راستا تویتت خانم یاسمین پهلوی را یادمان باشد: اسراییل بزن !”
نقش چلبی در ایجاد توجیه برای حمله امریکا به عراق را فراموش نکنیم.
همچنان نقش عوامل داخلی برای باز کردن پای دخالت قدرتهای خارجی را در افغانستان و سوریه و لیبی .
و در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نیزآشکار است نقش این عوامل داخلی است: من باب نمونه در ۲۸ مرداد نقش برادران رشیدیان که سر سپرده دولت انگلستان بودند ، تأمین مالی شبکههای مختلف متشکل از عوامل تحریککننده و پرداخت پول به برخی روزنامهنگاران قلم فروخته به بیگانه و رسانهها برای انتشارمداوم اخبار جعلی و مخرب علیه دولت مصدق و نیز بیثبات کردن مجلس بود. می دانیم که برای جمع آوری سر دستگان چماقدار که از رعب آورترین خلافکاران در تهران بودند مثل طیب و شعبان جعفری ( که همان روز کودتا از زندان بیرون آورده شد و بعد از کودتا شاه دستور داد:بدون توجه به سوابق این دونفر بعلت فعالیت در روزهای ۲۵ ۲۶و و۲۷ و ۲۸ مرداد به دریافت یک قطعه نشان رستاخیز درجه ۲ مفتخر شوند! ) از سوی کاشانی وسید محمد بهبهانی به کار گرفته شده بودند و سیا به آنان پول داده بود، شروع به تجمع در میدان امین السلطان در جنوب تهران کردند.و از آنجا شروع به راهپیمایی به مرکز بازار و دفاتر رادیو تهران کردند و در آنجا شماری ازواحدهای پلیس و ارتش و شهروندانی که نسبت به تظاهراتهای«توده ای» روزهای قبل بیمناک شده بودند به آنها ملحق شدند. این جمعیت ۳۰۰۰ نفری که با مقاومتی از سوی جبهه ملی یا هواداران واقعی حزب توده مواجه نشدند، با حمایت بخشی از نیروهای نظامی به ساختمانهای حکومتی و سازمانهای حامی مصدق و منزل وی با تانک حمله کردند.
هنگامی که سیدضیاءطباطبایی با برنامههای خاصی به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تشکیل داد،حبیبالله رشیدیان مشاور مخصوص او گردید و پسرانش از قبل سیدضیاء ثروتهای کلان اندوختند و به مهرههای مهم اقتصادی و سیاسی کشور مبدل گردیدند.و برای حفظ این ثروت باد آورده در هر دو کودتا نقش مهمی را بر عهده گرفتند.
برادران رشیدیان در کودتای ۲۸ مرداد با پخش دلار های سیا به ۲ “آیت الله” کاشانی و بهبهانی آنها را ترغیب به بسیج چماقداران کردند و با همکاری ارتشیانی سرسپرده کودتا را به انجام رساندند.
در سرسپردگی عوامل داخلی همین بس که وقتی انگلیسیها بنا بر اسناد به برادران رشیدیان می گویند ما بودجه ای برای راه اندازی تظاهرات اختصاص نمی دهیم ، بقدری برادران رشیدیان کاسه داغ تر از آش شده و عرق نوکری بیگانه در آنها غلیان داشت که گفتند ما هزینه را خودمان بعهده می گیرم !
در بالا خاطر نشان کردم که غیر ممکن است که بدون اینکه عامل سرسپرده داخلی بطرف قدرت خارجی برود و و خود فروخته شود و دست بدانان او بشود و همدستی کند، عوامل خارجی در کشوری قادر شوند کودتا کنند.
عنصر داخلی دیگری که خود به قدرت خارجی مراجعه کرده و پیشنهاد کودتا علیه دکتر مصدق را کرده بود شخص محمد رضا پهلوی بود.وی در اسفند ماه۱۳۳۱ چند ماه قبل از کودتای ۲۸ مرداد بنا بر (۱)سند شماره ۱۳۸(جلد اول صفحه۴۸۴ )
سری، فوری (از سوی هندرسن سفیر در ایران به وزارت امور خارجه
سری، فوری (به محض دریافت ملاحظه شود)
تهران ۱۹۵۱، ظهر۲۶ دسامبر (۴ دی ماه ۱۳۳۰)
شاه گفت درباره برکناری مصدق و جانشینی او با نخست وزیر دیگری فکر هایی کرده ولی نتوانسته بود شخص مناسبی که بتواند کار را به عهده بگیرد بیابد، به علاوه چون هیچ گروه متشکلی که به طور موثری مخالف مصدق باشد در کشور به دنبال یک کودتای موفقیت آمیزوجود نداشت وی نمی دانست جز از راه کودتا چگونه می شود تغییری بوجود آورد…” بدنبال یک کودتای موفقیت آمیز بایستی حداقل برای مدت کوتاهی یک رژیم دیکتاتوری بر سر کار آید و وی نمی دانست به چه کسی می توانست برای رهبری چنین رژیمی اعتماد کند.”
…شاه مجددا با نگرانی اظهار نمود که دادن کمک های آمریکا به ایران چهار سال دیر شده بود، طی این چهارسال بسیاری از
ایرانیان که در سالهای ۱۹۵۶،۱۹۴۶و ۱۹۴۷امید زیادی به غرب بسته بودند مایوس شده و نفوذ خود را از دست داده اند. ایران با احساس اینکه شدیدا منزوی گردیده بتدریج از نظر روانی بیمار شده بود.وی امیدوار بود ایالات متحده در برخورد با ایران بیاد بیاورد که ملت ایران یک ملت بیمار بوده و نمی شود از آن انتظار داشت بطور طبیعی رفتار کند.”
سند فوق گویایی کامل دارد در اینکه :
۱/ این عنصر داخلی است که ابتدا دست بدامان دخالت قدرت خارجی می شود
۲/ محمد رضا پهلوی بخوبی می داند که ادامه حکومت دیکتاتوری وی از قبل کمکهای مالی و نظامی امریکا ممکن است. و بدینوسیله این حقیقت را اعتراف می کند که وقتی پشتیبانی مردم را از دست می دهد بجز با تکیه بر کمک اجنبی نمی توان بر مردم سلطه یافت.
۳/ گروهبندی های قدرت در رژیم پهلوی دوم که از پول قدرت خارجی ارتزاق می کردند در سالهای قبل از کودتا دارای نفوذ بوده اند و از زمانی که ولی دریافت نمی کنند بی اثر شده اند.و دارای شخصیتی و هویتی نبودند که بدون دریوزگی از قدرت خارجی بتوانند احساس اثر گذاری در جامعه داشته باشند.و محرز است منظور از نفوذ در آن بخشی ازجامعه است که از همجنسان خود فروخته چون خود آنها بوده اند. همانا عناصر خریدنی !
۴/در حالی که مردم ایران در دو سال حکومت دکترمصدق یکی ازآزادترین دوران زندگی خود را سپری می کردند، محمد رضا پهلوی روان پریشی و بیماری روانی خود را به مردم ایران نسبت میدهد و فرا فکنی می کند.
سند فوق مندرج در این کتاب به لطف دوست گرامی آقای مرتضی عبدالهی در اختیار اینجانب قرار گرفت که بدینوسیله مراتب سپاس خود را به ایشان اعلام می دارم .در کتاب نام برده در بالا، آقای مرتضی عبدالهی نکته بسیار حائز اهمیتی را مشاهده کرده اند: در سراسر گفتگوهای دکتر مصدق با سفیر امریکا یا انگلستان یا هر مقام خارجی غیر ممکن است با این امر مواجه شویم که دکتر مصدق در باره سیاست داخلی ایران و مسائل داخلی با قدرتهای خارجی صحبت کرده باشد چرا که اصل راهنمای دکتر مصدق بر مبنای موازنه عدمی شکل گرفته بود و اصل استقلال موجب می شود وی همه امور داخلی را تنها به مردم ایران مرتبط بداند و قدرت خارجی را نه دخالت دهد و نه همچون محمد رضا پهلوی از آنها کسب اجازه نماید.اما در تمامی اسناد مندرج در کتاب مشهود است که بر عکس اصل راهنمای محمد رضا پهلوی موازنه مثبت بوده بر اساس ذهنیت وابسته به قدرتهای خارجی در تمامی تماسها و گفتگوها با مسئولین و نمایندگان این قدرتها، وی مرتب از سیاست داخلی نه تنها سخن بمیان آورده حتی برای عزل و نصب نخست وزیران و وزرا از آنها کسب تکلیف می کرده است !این است تفاوت نگرش برپایه موازنه منفی و موازنه مثبت.
پیگیری خط سید ضیا از کودتای اسفند ۱۹۲۲ تا کودتای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
چنانچه خط وابستگان به قدرتهای خارجی و ستون پنجم آنها را باید در تاریخ معاصر پی بگیریم به نتایج شگفت انگیزی میرسیم. از زمانی که در قرن معاصر ملت ما در مقابل دخالتهای قدرتهای خارجی مقاومت کرده است، نخبگانی از داخل به خدمت این قدرتها در آمده و زمینه دخالت این قدرتها را در امور ایران و نقض حاکمیت ملی را بوجود آورده اند، بعبارت دیگراز کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که سید ضیاءالدین طباطبایی را به قدرت رساند و توسط رضا خان میرپنج (بعدهارضا شاه ) فرمانده قزاق گردان همدان وبامشارکت نظامیان انگلیسی به رهبری ژنرال ادموند آیرونساید، رئیس نیروی شمال ایران انجام شد.و بعد از صد روز دولت را تحویل رضاخان داد . تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲و تا کودتای ۳۰ خرداد ۶۰ ، یک خط ممتد را می توان ملاحظه کرد و پی گرفت و متوجه شد که عوامل داخلی همدست قدرتهای خارجی یک خط فکری داشته اند، و حتی افراد دست اندرکار همانها هستند با پیوندهای خانوادگی !
همان سید ضیاء طباطبایی که در اسفند ۱۲۹۹ کودتا کرد و ۱۰۰ روز بعد رضا شاه را بکمک انگلیسیها به شاهی رساند،در بهار ۱۳۳۰ نیز انگلستان تلاشی گسترده کرد تا او را جایگزین دکتر مصدق کند ولی موفق نشد. حسین علاء بعنوان نخست وزیر یک و ماه و نیم بیشتر تاب نیاورد؛ ودر اردیبهشت ۱۳۳۰ استعفا داد. محمد رضا پهلوی ، سیدضیاءالدین طباطبایی را به کاخ فراخواند تا حکم نخست وزیری اش را صادر نماید و منتظر اجرای دستورش به سردار فاخرحکمت ، رئیس مجلس شورای ملی برای اخذ رای نمایندگان به نخست وزیری سید ضیاء الدین طباطبایی بود که حکمت شتابان و هراسان به دربار بازگشت و خبر آورد مجلسیان به دکتر محمد مصدق رای تمایل داده اند و بدین ترتیب نقشه انگلیسیها برای نخست وزیر کردن سید ضیاء الدین نقش بر آب شد.
برخی از مورخان معتقدند شاه ضعیف النفس بوده و در مورد کودتا دو دل بوده است در مورد امضای عزل مصدق و گماردن زاهدی به نخست وزیری تردید و تعلل داشته است.در صورتی که سند فوق الذکر نشان می دهد که وی با عزل مصدق مشکلی نداشته است ، تردید شاه ولی نه از این بابت بود که کودتا باید انجام بگیرد ،بلکه وی در این امرتردید داشته است که نقش خود وی و جایگاه وی چه تغییری می یابد؟ و تا به چه حد تضمین وجود خواهد داشت که باز دو قدرت خارجی او را بر سر قدرت بنشانند؟ و می خواسته است تضمین بگیرد که بعد از کودتا تصدی امور دست او خواهد بود .
خط سید ضیاء همانا خط استبداد ووابستگی در برابر خط استقلال و آزادی
خط استبداد و وابستگی با کودتا علیه دولتهای مردمی دولت و حکومت را از آن خود کرده وجریان استقلال و آزادی تنها در زمانهای بس مستعجلی مانند مجالس اول انقلاب مشروطه،نخست وزیری دکتر مصدق و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر، توانسته اند نماد حاکمیت ملی باشند.
و اما به دوران بعد از انقلاب که دقت کنیم در می یابیم که : رهبران حزب جمهوری اسلامی در فرآیندی دوساله در زدو بند با جمهوریخواهان آمریکا یعنی دستگاه ریگان با کودتا علیه منتخب مردم ایران و با اطمینان از اینکه برای ادامه جنگ اسلحه دریافت می کنند کودتای سال ۱۳۶۰ را انجام دادند و قدرت راقبضه کردند.با یک نیم نگاه به حزب جمهوری اسلامی هر محققی متوجه می شود که کودتاچیان سال ۱۳۶۰ همان فعالان کودتا چی سال ۱۳۳۲ علیه نهضت ملی بودند: مانند موتلفه ای های نواب صفوی وفرزندان ودوستداران آیت الله کاشانی ،جریان مظفربقایی از جمله حسن آیت که طراح و پیشنهاد دهنده اصل ولایت فقیه درقانون اساسی بودند.
همان مظفر بقایی که اگر بخواهند در تاریخ در باره وی قضاوت کنند نامش به عنوان اختلاف افکن ترین سیاستمدار برده می شود. وی زمانی با خلیل ملکی همکاری کرد و دراردیبهشت ۱۳۳۰ حزب زحمتکشان ملت ایران را تاسیس کردند . این حزب با حزب توده درگیر شد، که به تضعیف نهضت ملی نیز انجامید. از ۱۳۳۱، بقایی به مخالفت با مصدق پرداخت و حزب زحمتکشان به دو جناح تقسیم شد.یکی تحت رهبری بقایی ( مخالف دکتر مصدق و حامی شاه ) و دیگری به رهبری ملکی ( نیروی سوم ).در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بقایی علیه دولت مصدق مشارکت فعال داشت.پس از کودتا به دلیل اختلاف با زاهدی نخست وزیر کودتا به زاهدان تبعید شد.در ۱۳۳۹، با موافقت شاه در انتخابات شرکت کرد، اما به دلیل تقلب، نتوانست به مجلس راه یابد.
بقایی ۲۱ تیرماه ۱۳۵۹ به اتفاق ۹۵ نفر دیگر در کرمان دستگیر شد. چند روز پیش از این حادثه شبکه کودتای نوژه کشف شده بود. گفته می شد بقایی پیش از این ماجرا با سپهبد مهدیون، نخستین فرمانده نیروی هوایی بعد از انقلاب و فرمانده نظامی کودتا، در بندرعباس ملاقات کرده است؛ او نامههای متعددی هم از احمد احرار که در پاریس مستقر بود، دریافت کرده بود. اندکی بعد بقایی با سپردن تعهد مبنی بر اینکه از ایران خارج نشود آزاد شد. و ی در توطئه ای نبود که دست نداشته باشد و آخرینش این بود که در جمهوری اسلامی به راستترین طیف سیاسی ایران پیوست و رفیق سیدحسن آیت شد و در تدارک کودتای خرداد ۱۳۶۰ با ایرانگیتیها برعلیه اولین منتخب آزاد تاریخ مردم ایران اقای بنی صدر همدستی کرد.
این جریان طیف سید ضیاء و بقایی همانا طیف استبداد و وابستگی و ضد نهضت ملی و مصدقی ها ، دشمن دموکراسی و ازادی واستقلال درایران بودو، تلاشی وافر کردند که تحت نام انقلاب استبداد را در ایران برقرارکنند وکردند وراه ۲۸مرداد را ادامه بدهند ودادند.
در اصل از سال ۶۰ تا کنون حکومت ایران در دست بخشی از کودتاچیان ۲۸ مردادی است.
در خاتمه شایان توجه است که نسل جوان ایران اگر می خواهد ایران وطن خود را از شر استبداد داخلی و دخالت قدرتهای خارجی رها کند و جنبش خود را به پیروزی برساند ،بایستی در عین اینکه مرتب دخالتها و زمینه سازیهای دخالتهای قدرت خارجی را رصد کرده و با حضور هوشیارانه در صحنه خنثی کند ، عوامل داخلی را که پای قدرتهای خارجی را به ایران باز میکنند و را نیز هوشیارانه مواظب باشد و افشا و بی اثر کند. از تجارب مهم تاریخ صد ساله ایران سود برده و آفت جنبشها ی صد ساله اخیر را مورد شناسایی قرار دهد واز درس های آموزنده آنها خود را بی نیاز نداند ، تا بتواند بر قوت جنبش خود بیفزاید و آنرا با موفقیت به پیروزی رساند.
پاورقی:
( ۱*)
متن سخنرانی ژاله وفا در حزب جمهوریخواهان سوسیال دموکرات و لاییک
(۲*)
نام کتاب :پنجاه سال پس از کودتا-اسناد سخن میگویند .دکتر احمد رجایی ،میهن سروری: پژوهش و برگردان در دوجلد
ژاله وفا از مجامع اسلامی ایرانیان
jalehwaaf@yahoo.de
از: گویا