
حمید آصفی
وقتی سه کشور اروپایی بیهیچ معطلی کلید مکانیزم ماشه را زدند، همه پردهها بالا رفت. دیگر خبری از آن وعدههای بیسرانجام «چند ماه مهلت» و «فرصت برای توافق» نیست. آنچه میماند یک حقیقت عریان است: جمهوری اسلامی نه تنها توان جلوگیری از بازگشت تحریمهای شورای امنیت را ندارد، بلکه حتی هنر همیشگیاش، یعنی وقتکشی و بازی با تقویم، هم از دستش رفته است. ماجرای امروز را باید در همان قانون عجیب مجلس بعد از جنگ غزه جستوجو کرد؛ قانونی که با رأی صددرصدی نمایندگان تصویب شد، انگار که یک مجلس در تب و توهمات جمعی فرو رفته باشد. بر اساس آن قانون، همکاری با آژانس تعلیق شد مگر دو شرط. اول اینکه آژانس تضمین دهد مراکز هستهای ایران مورد حمله قرار نمیگیرند! کسی در مجلس حتی لحظهای نیندیشید که آژانس اصولاً چنین وظیفه و اختیاری ندارد. دوم اینکه آژانس «تضمین» کند حق غنیسازی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شود. باز هم نپرسیدند آژانس چه زمانی اختیار دارد چنین حق سیاسی و راهبردیای را به رسمیت بشناسد. یعنی مجلسیان قانونی نوشتند که نه در صلاحیت آژانس است و نه در عالم دیپلماسی محلی از اعراب دارد. نتیجه؟ قفل شدن تمام مسیرهای توافق.
وقتی ایران اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنی میکند، همه میفهمند که این سطح مصرفی ندارد جز سلاح هستهای. بریتانیا که خودش بمب دارد غنیسازیاش ۶ درصد است و اگر بیشتر بخواهد میخرد. جمهوری اسلامی اما اورانیوم را بیوقفه بالا میبرد، انبار میکند و هیچ پاسخ معقولی به آژانس نمیدهد. طبیعی است آژانس بگوید «نمیتوانم صلحآمیز بودن این برنامه را تأیید کنم». همین و بس. اما همین یک جمله کافی است که همه در غرب به این نتیجه برسند که پرونده ایران امنیتی است، نه صلحآمیز.
جمهوری اسلامی پیششرط گذاشته: اول تضمین بدهید به ما حمله نمیکنید، بعد ما با شما «مذاکره» میکنیم. نه توافق، نه راهحل، فقط مذاکره. واقعاً در کجای جهان چنین دیپلماسیای معنا دارد؟ مذاکره اصولاً برای همین است که طرفین امتیاز بدهند و امتیاز بگیرند، نه اینکه طرف ضعیفتر شرط بگذارد که طرف قدرتمندتر حتی قبل از نشستن پای میز امتیاز بدهد. آمریکا چرا باید به چنین چیزی تن بدهد؟ طرف ایرانی صریح میگوید غنیسازی را کنار نمیگذارم، برنامه موشکی دور برد فرا قاره ای را متوقف نمیکنم، حمایت از گروههای نیابتی را قطع نمیکنم. خب، آمریکا دقیقاً بر سر چه چیزی باید پای میز بنشیند؟
سالها بود که اروپاییها بازی وقتکشی تهران را تحمل میکردند. اما حالا ورق برگشته. دیگر حتی تا پایان اوت هم صبر نکردند. تصمیم گرفتند مکانیزم ماشه را فعال کنند. چون بهوضوح دیدند که جمهوری اسلامی حتی قابلیت تظاهر به همکاری را هم از دست داده است. یک روز بازرس را فقط برای بوشهر راه میدهند، روز بعد دوباره میبندند. این نه دیپلماسی است و نه مذاکره؛ یک نمایش کمیک است.
وقتی وزیر خارجه میگوید مذاکره تحمیلی از جنگ خطرناکتر است، فقط یک پیام دارد: ما مذاکره نمیکنیم مگر از موضع پیروزی. لاریجانی هم اضافه میکند که دیپلماسی وقتی معنا دارد که طرف مقابل از جنگ مایوس شده باشد. این همان وارونگی مزمن سیاست جمهوری اسلامی است: طرف مقابل باید اول شکست را بپذیرد، بعد جمهوری اسلامی با بزرگمنشی پای میز میآید. اما واقعیت بیرون چیز دیگری میگوید: مراکز هستهای در حملات هوایی تخریب شدهاند، تحریمها نفس اقتصاد را گرفته، و حالا مکانیزم ماشه در آستانه بازگشت کامل است. این یعنی پایان رؤیای «بازی برد-برد» جمهوری اسلامی؛ چراکه همیشه در ذهن حاکمان، برد یعنی فقط برای خودشان.
امروز جمهوری اسلامی نه راه عقبنشینی دارد و نه راه پیشروی. اگر امتیاز بدهد، فرو میریزد چون تمام تبلیغات ۴۰ سالهاش دود میشود. اگر ندهد، تحریمهای شورای امنیت برمیگردند و دوباره کشور در قفس آهنین قرار میگیرد. این همان وضعیت بنبست است که حاکمان از آن وحشت داشتند و خودشان با دستان خودشان ساختند. دیپلماسی جمهوری اسلامی حالا دیگر حتی قابلیت وقتکشی ندارد. جهان صبرش تمام شده و اروپا و آمریکا این بار هماهنگاند. برای همین، مکانیزم ماشه نه یک تهدید، بلکه پایان رسمی نمایش «مقاومت هوشمندانه» است. بازی تمام شد؛ پرده آخر روی صحنه است.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo