تا تعداد آخوند در ایران با این وسعت تصاعد هندسی رو به افزایش است و هر مسجد و محراب و رواق در اختیار آنان است و حتا کارهای اداری و سیاسی را نیز قبضه کرده اند؛ و تا علمای اعلام مذهب شیعه حق فتوا و دستور دینی دارند؛ تا امامان جمعه و پیش نمازان مساجد از استانداران و فرمانداران مهمتر و برترند، در ایران همچنان در بر روی پاشنه ی آخوندیسم می چرخد و ترقی و پیشرفت در کشور محال است.
آخوند احمد علم الهدی امام جمعه شهر مشهد در خطبه های نماز روز جمعه ۱۱ مهرماه ۱۳۹۳ گفته است: «ما انقلاب نکردیم که بهتر بخوریم و بهتر بپوشیم»
این سخن وقیحانه به غیر از آخوند و شریعتمدار چه کسی جرئت ابرازش را دارد؟ به درستی که انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران جشن بره کشان آخوندیسم بود و آغاز فلاکت اکثریّت مطلق مردم.
البته انقلاب در هیچ زمانی سبب خوشبختی مردم نشده است. تنها انقلابی که به خوشبختی انجامید انقلاب امریکا بود زیرا بر روی رسیدن به قدرت و چپاول، دوام و قوام نگرفته بود و تنها برای دموکراسی و آزادی آغازید. سران انقلاب رجالی فهیم و دموکرات بودند که هدفشان از بین بردن استعمار انگلیس و تأسیس کشوری بر مبنای مردمسالاری بود. به همین دلیل از همان ابتدا قانون اساسی ئی که نوشتند چنان با محتوای درست و در جهت احقاق حقوق مردم بود، که پس از نزدیک به دویست و پنجاه سال تنها بر روی الزامات زمان، به آن متمم هائی افزوده اند؛ آن هم با رأی کل مردم ایالات متحد و در واقع به صورت رفراندم.
به غیر از این انقلاب که هدفش روشن و انسانی و آزادی بود، دیگر انقلابها سرانجام به حکومت تک نفره و دیکتاتوری ی مخوف تبدیل شد و سران حکومت مادام العمر بر سر کار بودند. در انقلاب اکتبر روسیه، لنین عُمر زیادی نداشت و چند سال پس از انقلابش به علت افراط در نوشیدن الکل کلیه هایش از کار افتاد و مرد. نوبت به استالین رسید که چنان خونخوار بود که رقیبش تروتسکی را که فرار کرده و در امریکای جنوبی مسکن گزیده بود، امان زندگی نداد و با فرستادن قاتلی به آن کشور او را کشت و از میان برداشت. استالین خود با استبداد مطلق و کشتن میلیونها از مردم روس، تا روز آخر عمر بر سر کار حکومت بود و در همان کاخ کرملین مُرد. جانشینانش نیز چنین سرنوشتی داشتند. در انقلاب چین نیز، مائو تا آخرین روز عمر رهبر و حاکم بود. حتا «چوئن لای» نخست وزیرش نیز، مرگش در همین مقام و منزلت اتفاق افتاد و با مسئولیّت نخست وزیری رهسپار دیار نیستی شد. در کوبا نیز فیدل کاسترو تا نیروی بدنش به صفر نرسید، دست از حکومت نشست. تازه آن هنگام نیز به جای رأی گیری از مردم، و تعیین جانشین، برادرش را به امر خود جانشین و حاکم کرد و هم اکنون برادر فیدل کاسترو به نام «رائول» دیکتاتور کوبا است. انقلاب نکبتبار ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود. خمینی به هنگام حکومت و رهبریّتش خرقه تهی کرد و مُرد. و اکنون خامنه ای نیز ۲۵ سال است بر اریکه قدرت است و به یقین تا روز آخر عمر در همین مقام خواهد ماند و نعش او را باید از کاخ رهبری اش بیرون ببرند. شگفتی اینجاست که این انقلابها (غیر از امریکا) همه جنبه مادی داشت و برای تأمین زندگی بهتر مردم به وقوع پیوست. اما نه تنها وضع مردم بهتر نشد، بل به مراتب از قبل بدتر هم شد.
پس آخوند علم الهدی درست می گوید. زیرا او سخن رهبر انقلاب خمینی را با لحنی دیگر بازگو می کند. خمینی نیز در مقابل فریاد مردم برای زندگی بهتر، نعره زد:«…ما برای خربزه و هندوانه انقلاب نکردیم. ما برای اسلام انقلاب کردیم…»
از دیگر سو، واضح و معلوم است اسلام از نیمه دوم قرن دوم هجری، تبدیل به میدان قدرت امام و آخوند شد و از آن هنگام تا کنون – و در آینده نیز- دین اسلام بویژه نوع شیعه اش یعنی آخوندیسم؛ و آخوندیسم نیز یعنی رهبری و حاکمیّت کسانی مانند روح الله خمینی تا پایان عمر.
عکسی که روزنامه ها از آخوند علم الهدی چاپ کرده اند، او را در لباسی نشان می دهد که بی اغراق قبایش از فاستونی گاباردین منچستری است که گمان کنم اکنون باید در ایران متری بیش از سی هزار تومان ارزش داشته باشد. او برای ماهی هشت رکعت نماز که هر جمعه دو رکعتش را ادا می کند، ماهانه ئی حدود چند میلیون تومان حقوق می گیرد. اما به مردم گوشزد می کند که نباید بهتر بخورید و بهتر بپوشید. این ابله متوجه نیست مردم توقع ندارند و نمی خواهند بهتر از زمان شاه بخورند و بپوشند. اما حداقل می خواهند همان زندگی را داشته باشند.
بدبختانه مشکل مردم این بود و این است که نمی دانند انقلابها سازنده نیستند. انقلاب تنها و تنها ویرانگر است. انقلاب خراب می کند و از آبادانی در آن خبری نیست. زیرا حاصل انقلاب را جمعی کلاش و پاچه ورمالیده درو کرده و انبار می کنند که خود اغلب در انقلاب سهیم نبوده اند. امثال بابک زنجانی و محمد رضا رحیمی معاون کل احمدی نژاد ابله! من رحیمی را می شناسم او اهل قروه کردستان است و به زحمت در شهر همدان دیپلم متوسطه را گرفت و با خدعه و نیرنگ وارد دستگاه شد و ترقی کرد. نخست استاندار کردستان شد و بعد پستهای دیگر گرفت. سرانجام او در سفری که اوایل انتخاب احمدی نژاد به لبنان داشت، در باز گشت به روزنامه نگاران گفت: «مردم لبنان می گویند احمدی نژاد پیامبر است» همین سخن او را به تیم احمدی نژاد کشاند و تا مقام معاونت کل ریاست جمهوری بالا برد. و در این مقام تا توانست دزدید و چاپید و اندوخت. به گونه ای که می گویند خانه ای که در سلطنت آباد با پول دزدی ساخته است، بالغ بر چند سد میلیارد تومان ارزش دارد. پرونده فساد و دزدی و رشوه خواری اش در بیمه ها، در دستگاه قضا باز است و در حال محاکمه؛ اما هم خودش می داند و هم ما می دانیم که حاصل این محاکمه تبرئه است و لاغیر. زیرا قاضی های دستگاه نیز خود دزد و رشوه خوارند. پس هرکس بامش بیش، برفش نیز بیشتر. آخرین خبر از محاکمه این دزد و معاون کل احمدی نژاد، این است که به ۱۵ سال زندان و پرداخت چهارسد میلیون محکوم شده است. خبر تا چه حد درست است و در صورت درست بودن تا چه حد محکومیّت قابل اجرا است، کسی نمی داند.
چون دزدی و رشوه خواری یکی از فروع دین و مذهب شیعه در ایران شده است. بنابراین برای این قبیل کارهای کوچک کسی را زندانی و جریمه نمی کنند. اگر دیدید در این سی و چند سال دو نفر را به این جرم اعدام کرده اند، مطمئن باشید این دو بیچاره و فلکزده، زود نجنبیده اند و سهم امام را پر و پیمان پرداخت نکرده اند.
یکی از بزرگ ابلهان دستگاه آخوندی ایران، همین آخوند علم الهدی است که با سخنانی که هرهفته در خطبه های نماز جمعه شهر مشهد افاضه می فرماید، یابو در برابرش ارسطاطالیس است. او خطاب به مستمعین و کلیه مردم ایران گفته است:« منظور از پیشرفت مادی این نیست که شما بهتر بخورید و بهتر بپوشید، بل منظور این است احکام دین را به بهترین وجه انجام دهید. چنین منش و روشی را ترقی و پیشرفت جامعه می گویند؛ و خدا در قرآن منظور خود را به خوبی بیان کرده و به مؤمنین می گوید راه سعادت پیروی از دستورهای قرآن است و نه جمع ثروت و مال و بهتر پوشیدن و بهتر خوردن و بهتر زیستن!»
علم الهدی همچنین گفته است:«مقام معظم رهبری یک بار در مورد حضور ورزشکاران خانم با حجاب اسلامی فرمودند؛ اینکه حجاب اسلامی را ترویج می کنند خوب است. اما امروز تلویزیون عکس خانمی را در مسابقات ورزشی نشان می دهد که پایش را تا بالای سر بالا می آورد؛ این کدام ترویج حجاب اسلامی است که رهبر فرمودند؟»
آخوند دیگری که به قول خودشان، اعظم است و جامع الشرایط به نام «جوادی آملی» در همین زمینه گفته است:«فضیلت زن در زائیدن و بچه تربیّت کردن است؛ فضیلت زن در این نیست که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد»
این افاضات و فرمایشهای دینی به این معنی است که شرکت بانوان در ورزشها باید ممنوع شود و تنها مردان ورزشکار به میدانها بروند.
این مرجع تقلید که مطابق لقب و شغلش باید وظیفه میمون را داشته باشد، گفته است علت نیامدن باران و خشکسالی، بازی با بیت المال است. او جرئت ابراز این را نداشته است که روشن بگوید خشک سالی به علت دزدیها و رشوه خواریها است و تنها به بازی با بیت المال بسنده کرده است؛ هرچند ادعایش چرند است و نشان حماقت دینی. چون آخوند تمام مصیبتها را به پای گناهان مردم عادی می گذارد. اما، چرا بازی با بیت المال؟ زیرا که دزدان بیت المال، خمس همین دزدی را نیز خدمت جناب ایشان و دیگر همکاران مراجع تقلید می برند و تقدیم می کنند. آنان نیز این مال کاملاً حلال را به حساب بانکی خود واریز فرموده و با آن متمولانه و مترفانه زندگی می کنند. در نزد آخوند هر حرامی به کلامی حلال می شود و قابل بلع.
آری ایران به میدان مسابقه ی دزدی و رشوه خواری تبدیل شده است؛ خوشبختانه یا بدبختانه، آخوندها نیز در این مسابقه شرکت فعّال دارند و اغلب برنده اند. و تا آخوند چنین قدرتمندانه و مترفانه بر جان و مال و ناموس مردم چنگ انداخته است، هیچ تغییری در ایران ممکن و میسر نیست.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۹/۱۰/۲۰۱۴