او در روز ۲۲ مهرماه سال ۱۳۲۸ در سن ۳۲ سالگی یکی از ۲۰ نفری بود که همراه دکتر مصدق در اعتراض به روند انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در تحصن دربار شرکت داشت. او سپس در اول آبانماه همانسال در جلسه ای که در منزل دکتر مصدق تشکیل شد پیشنهاد ایجاد یک تشکل سیاسی با هدف کسب آزادی واستقلال ایران را مطرح کرد و حتی نام این تشکل یعنی «جبهه ملی ایران» را او پیشنهاد نمود. و هم او بود که بنا بر نوشته دکتر مصدق در آن سازمان تازه تاسیس یافته طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را به عنوان طرح بنیادین برای تحصیل استقلال و آزادی عنوان نمود. او روزنامه نگار شجاعی بود که باقلمی برا و آتشین دردهای مزمن جامعه ایران را فریاد میکرد و مطالبات ملت ایران را بی پرده بیان میداشت. او در روز ۲۶ بهمن ماه ۱۳۳۰ در سالگرد روزنامه نگار همفکرش، محمد مسعود مشغول سخنرانی بود که جوانی ۱۶ ساله از اعضای جمعیت فدائیان اسلام از فاصله نزدیک او را مورد اصابت گلوله قرارداد و وقتی چند نفر از دوستانش پیکرخونین او را به بیمارستان میبردند او چندبار به آنها روکرد و گفت «دیدید بالاخره انگلیس ها مرا کشتند». او پس از کودتای ننگین و بیگانه ساخته ۲۸ مرداد ۳۲ چند ماه در اختفا به سربرد و در همان شرایط هم دست از مبارزه نکشید و برای نشریات نهضت مقاومت ملی مقاله نوشت. او سرانجام در روز ۶ اسفندماه ۳۲ با شناخته شدن مخفیگاهش به چنگ دژخیمان کودتاچی گرفتار شد. او در همان ساعات اولیه بازداشت، در جلو شهربانی و در زیر نظارت ماموران حکومت نظامی مورد تهاجم سازمان یافته چاقوکشان حرفه ای وابسته به حکومت قرارگرفت و بدنش با سیزده ضربه چاقو مجروح گردید. او در جریان مدافعات ماندگار خود گفت که «ما سه سال حکومت کردیم و حتی یک نفر مخالف خودرا نکشتیم». او سرانجام در سحرگاه روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ با برانکار به میدان تیر لشکر دو زرهی برده شده و به جوخه اعدام سپرده شد. او قبل از اجرای حکم تیرباران این جملات را برزبان آورد «مرگ حق است ومن از مرگ ابائی ندارم آنهم چنین مرگ پر افتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته وبا خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند».
او فاطمی بود، دکترسیدحسین فاطمی، وزیرامورخارجه دولت ملی مصدق.
تــهران – جــبهه ملــی ایـران
19 آبان ۱۳۹۳