کانون شهروندی زنان: حادثه های تروریستی پاریس در روزهای گذشته که طی آن ۱۷ نفر توسط اسلام گرایان رادیکال نزدیک به القاعده و داعش کشته شدند، جامعه فرانسه و جامعه جهانی را در شوک و غم فرو برد. در این جا وارد دلایل ظهور حرکت های تروریستی اخیر نمی شوم که مطبوعات فرانسه به شکل گسترده ای در این روزها به دلایل این ظهور از منظرهای گوناگون در جامعه خود پرداخته اند. کافی است که نگاهی به مقالات روزنامه های لوموند، لیبراسیون و لوموند دیپلماتیک بیاندازیم و یا بحث های مطرح شده در برخی تلویزیون های خبری فرانسه را پی گیریم. اما آن چه مرا به نوشتن این سطور واداشت مقایسه برخورد جامعه فرانسه و در راس آن دولتمردان و نیروهای انتظام بخش آن جامعه به آن موضوع و برخورد جامعه ما با مقوله اسیدپاشی به زنان در اصفهان بود.
حادثه تروریستی اتفاق افتاده در فرانسه نیز می توانست ضعف نیروهای امنیتی در مقابله با تروریسم و دفاع از شهروندان تعبیر شود. در روز روشن دو برادری که قبلا سابقه همکاری با افراطیون اسلام گرا داشته اند و یکی از آن ها پیش از این به سه سال زندان محکوم شده بود، کلانشینکوف بر می دارند و با ماشینی پر از مواد منفجره به دفتر مجله شارلی ابدو که از مدت ها پیش به دلیل تهدیدهایی از جانب همین اسلام گرایان تحت حفاظت پلیس قرار داشته، می روند و در روز روشن ۱۲ نفر را به رگبار گلوله می بندند و پس از آن فرار می کنند. در حادثه ای دیگر، روز بعد از آن فرد دیگری که او هم سابقه زندان داشته، پس از کشتن یک پلیس زن ۲۶ ساله فرار می کند و در فردای آن روز در روز روشن با اسلحه به مغازه ای در شرق پاریس می رود و در آن جا شهروندانی را که برای خرید آمده اند به گروگان می گیرد و چهار تن از آن ها را می کشد.
همه این ها برای جامعه فرانسه شوک آور است و پیش از هر چیز انگشت اتهام را به سوی مقامات فرانسوی نشانه می رود. اما برخورد آن ها با این مسئله چه بود؟ سرکوب صداهای پرسشگر بود؟ سانسور خبری بود؟ نقدکنندگان را به اردوی دشمنان حواله می داد؟ در عوض دولتمردان از این حادثه استفاده کردند تا فراخوان اتحاد را در جامعه شان سر دهند. مردم با وجود ترس، میلیون ها نفر به خیابان ها آمدند و با قربانیان حادثه اعلام همبستگی کردند. گزارش ها از تشکر مردم از پلیس و نیروهای ژاندارمری حکایت می کرد که در طول تظاهرات از آن ها برای شجاعت شان در تأمین امنیت مردم و به خطر انداختن جانشان قدردانی می کردند. امری که به گفته روزنامه نگاران پدیده ای جدید در جامعه فرانسه محسوب می شد.
اما در ایران چه می گذرد؟ به دنبال انتشار خبر اسیدپاشی به زنان در اصفهان، بخش هایی از جامعه ایرانی در شوک و ترس فرو می رود. رسانه های رسمی خود را به ندیدن می زنند و در نبود هیچ خبر رسمی، اخبار دهان به دهان می چرخد. از تعداد و دلایل این فجایع خبر و تحلیلی قانع کننده در رسانه ها به چشم نمی خورد. خبرهای غیر رسمی از سریالی بودن این حوادث و ربط داشتن آن ها به تحریک برخی تندرویان برای مقابله با بدحجابی زنان خبر می دهند.
تجمعاتی مسالمت آمیز در اصفهان و تهران برای پیگیری این حوادث و درخواست عدالت در برخورد با آمران و عاملان این جنایت و حمایت از قربانیان و نیز توقف این فجایع شروع می شود.
اما برخورد بیشتر مسئولان نه تنها امنیت را به زنان معترض و جامعه نگران و ترس خورده ی زنان باز نمی گرداند بلکه با این تجمعات برخورد می شود. برخی از تجمع کنندگان توسط نیروهای امنیتی احضار می شوند و مهدیه گلرو فعال حقوق زنان و فعال سابق دانشجویی که به دلیل مبارزات مسالمت آمیزش در دفاع از حق تحصیل، سه سال را در زندان به سر برده بود و پس از خروج از زندانش نیز به فعالیت های مسالمت آمیزش برای دفاع از حقوق مدنی و بشر در ایران ادامه می داد، به دنبال شرکت در این تجمع دستگیر می شود.
او اکنون نزدیک به سه ماه است که در بازداشت به سر می برد. می خواهم بگویم فاجعه ای در ابعاد بسیار بزرگ که عملا حیات را از تعداد قابل توجهی زن گرفته است (من به آمار اشاره نمی کنم چون هیج آمار رسمی در این باره منتشر نشده است) و موجب نگرانی و وحشت گروه هایی از زنان ایرانی شده، در جامعه اتفاق افتاده است.
اما به جای تلاش برای برگرداندن امنیت و آرامش با دستگیری و توضیح دلایل این ترورها، تلاش می شود صورت مسئله پاک شود. مسئله ای که می توانست کمک به فراخوانی جامعه در شناخت و تحلیل ابعاد پدیده اسیدپاشی و رواج خشونت در جامعه ایران باشد، خشونتی که چندان رواج یافته است که پدر شوهری در جلوی چشمان نوه اش، بر صورت عروس سابقش اسید می پاشد، پزشکی برای انتقام از رئیس بیمارستان، به صورت او اسید می پاشد، خواستگاری بر صورت عشق سابقش اسید می پاشد تا او را از زیبایی و زندگی محروم کند. این ها همه به فراخوانی نیازمند است که گروه های مختلف مردم، روانشناسان، جامعه شناسان، سیاست گذاران، حقوقدانان و زنان که قربانیان اصلی این خشونت ها هستند را به دور هم فراخواند تا با واکاوی مسئله تلاشی برای کاهش و محو آن از جامعه ایران را سازمان دهند.
اما در عوض مسئولان ما نه تنها تلاشی برای قانع کردن افکار عمومی از این که حافظ و ضامن امنیت آن ها هستند در این قضیه نکرد بلکه با دستگیری مهدیه گلرو و جلوگیری از تجمعات اعتراضی و حتی جلسات بحث در سالن های سربسته، به این فرضیه دامن می زند که اسیدپاشان در حاشیه امن امنیتی قرار دارند و می توانند هر زمان که بخواهند فعالیت های تروریستی خود را از سر بگیرند. مهدیه گلرو نماینده صدیقی از زنان آگاه این جامعه است که دولت و ملت را به دفاع مسئولانه از شهروندان این دیار فرا می خواند. از آن ها می خواهد که قدرت و اقتدار خود را در باز گرداندن آرامش و امنیت به زنان، اجرای عدالت در دستگیری عاملان این جنایت ها و اعلام آمران آن ها و فراخوانی جامعه به بازشناسی و تفکر و یافتن راه هایی برای خشونت زدایی از جامعه ایران، نشان دهند. حیرتا که نیروهایی که مسئول تأمین امنیت این کشور هستند، قدرت خود را نه در گوش سپاری به توصیه های مسئولانه زنان آگاه کشورشان که در خاموشی صداهای مسئول می دانند.