حاصل هسته ها به دست آمد
در صف دشمنان شکست آمد
هسته هامان به بار بنشستند
دورۀ انتظار بشکستند
اتمِ ما اتم تر ست امروز
بشتابید، نوبر است امروز
ز لوزان آمده ست تازه و تر
ازکِک زرد روس رنگین تر
دیپلماسی نهاده است به کیف
به امانت سپرده نزدِ ظریف
شجر بیست ساله داد ثمر
پنج بر یک، رکورد زد رهبر
در امورات، گردشی فرمود
قهرمانانه نرمشی فرمود
حُسنِ صلح حسَن به یاد آورد
بد دلی بُرد و اعتماد آورد
با اوباما حسین جانی گفت
قصه در گوش کاردانی گفت
سینه را صاف و شانه خم فرمود
روی در قبله و قسم فرمود
به سر پاک ِ حیدر کرار
که دگر با اتم ندارد کار
که به سوی اورانیم نرود
به اراک و فرود و قم نرود
تحفه ای از نطنز نستاند
هیچ جدّی به طنز نستاند
اینچنین شد که دور وارون شد
آب سنگین ز حوض بیرون شد
سانتریفوژها زکار افتاد
اتم از چرخۀ مدار افتاد
آن عروسی که تاج نسرین داشت
از تن و جانِ خلق ، کابین داشت
سینه ریز از سرشگِ بیوه زنان
گوشوار از امید پیر و جوان
غازه از خون کودکان یتیم
سُرمه از فقر و غارت وتحریم
این عروسِ به تخت بنشسته
دل به دامادِ هسته ای بسته
ناگهان بیویه ای مُطلّـقه شد
چون جواد ِ ظریف بدرقه شد
فقر ملت غنای ایشان بود
یک جهان زین غنا پریشان بود
ناگهان از غنی شدن افتاد
آرزو رفت و آبرو بر باد
خوش خوشان اوفتاد در ملت
خوش خوشانی غریب و بی علت
که عجب شاهکاری آوردیم
به وطن افتخاری آوردیم
نزده ست اینچنین گُلی تازه
هیچ تیمی به هیچ دروازه
آنچنان گل زده ست تیم ظریف
که شکسته ست استخوان حریف
حال ما قهرمان دورانیم
فتح اسلام و فخر ایرانیم
آن رجز ها که رفت، بازی بود
کارورزی و کارسازی بود
ارز ها گر به باد رفت چه باک؟
که به نعلین نیست استهلاک
عِرض ها نیز بازمی گردند
سایه ها مان دراز می گردند
گر سبوها شکست باکی نیست
که زخمخانه انفکاکی نیست
تا چنین با امید و تدبیریم
در کُله داری از مشاهیریم
اهل فقه اند خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات
م.سحر
از: گویا