طناب دار است اگر بنشینیم: ۲۰ شهریور ماه میخواهند اعدامش کنند. نامش غلامرضا خسروی است

چهارشنبه, 18ام مرداد, 1391
اندازه قلم متن

تیک تاک ساعت برای همه ما یادآور گذشت زمان است. زمانی که می گذرد و نمی فهمیم چطور گذشت. دغدغه اش را نداریم. چون نمی دانیم آخر کارمان کجاست و آخرین روزمان کی.

اما بیایید فرض کنیم می دانستیم روز اخرمان کی و چه زمانی است. چه حالی داشتیم؟ برای آن روز چه می کردیم و اصلا چقدر تلاش می کردیم تا آن روز موعود دیر تر شود.

مدتی است که روز اخر مردی مشخص شده است.

تیک تاک تیک تاک.

۲۰ شهریور ماه میخواهند اعدامش کنند. نامش غلامرضا خسروی است.

از نوجوانی و جوانی علاقمند فعالیت اجتماعی بوده است. آخر برای هر فردی تفاوت دارد که بنشیند و تباهی جامعه اش را و آنچه را بد می داند برای جامعه اش، شاهد باشد یا برخیزد و برای تعالی جامعه اش بکوشد. غلامرضا دومی را برگزید. بلند شد و ایستاد و خیلی زود ۱۶ سالگیش شد سال ۶۰ و پس از کودتای خرداد ۶۰ نصیبش ۵ سال زندان شد.

۲۱ یا ۲۲ ساله باید بوده باشد که از زندان رهید. آمد تا زندگی کند. ۵ سال از بهترین سالهای عمرش را در زندان از دست داد و البته ۵ سال تجربه گرانبها را در میان زندانیان سیاسی و مبارزان، از طیف ها و گروه ها و اندیشه های مختلف به دست آورد. اما آزاد شد و آمد تا زندگی کند. مگر می گذارند؟

کارشناس جوشکاری است. این سو و آن سو. بر روی سکوهای نفتی و هرجا کار بود رفت و کار کرد تا خرج زن و بچه را در بیاورد و مرد باشد برای خانواده اش. اما مرد قصه ما مگر می توانست تباهی جامعه اش را ببیند و دم نزند؟ ۵ سال از بهترین سالهای عمرش را به دلیل همین دغدغه ها در پشت میله های زندان سپری کرده بود. نه با کار منتسب به او کاری دارم و نه با سازمان منتسب به او. با دغدغه اش کار دارم. دغدغه ای انسانی از انسانی که همدرد جامعه است. کسانی که دیده اندش و می شناسندش می دانند که این مرد انسان است و همین انسان بودنش کار دستش داد.

و باز اسفند ۸۶ و دوباره بازداشت. انفرادی های متعدد. روزهای تنهایی و فشار و بازجویی و تلاش بازجویان برای اعتراف گیری و قطعا می دانم که گذار ((علوی)) و ((سید)) که به بازجویان تیم نفاق اوین مشهورند و نه رحم دارند و نه انصاف، به او افتاده است.

محاکمه می شود و محکومیت اولیه شش سال زندان. اما انگار اینبار زنده بودن غلامرضا آقایان را عذاب می دهد. انگار نفس کشیدن یک روح آزاد آقایان را عذاب می دهد. دوباره دادگاه. اینقدر ماجرا فاجعه بار است که دفعه اول پیرعباسی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب هم حکم به عدم صلاحیت می دهد و معترف می شود که برای این بنده خدا قبلا حکمی صادر شده. اما به راستی چه اراده ای است از سوی دیوان عالی کشور که پیرعباس دوباره حکم صادر می کند. این بار حکم، ستاندن جان غلامرضاست. اعدام.

چندی است اعلام شده که این حکم در ۲۰ شهریور امسال اجرایی می شود. یعنی ۲۰ شهریور امسال غلامرضا اعدام می شود. یعنی ۲۰ شهریور امسال پسر غلامرضا یتیم می شود و بی پدر. یعنی ۲۰ شهریور امسال همسری شوهرش کشته می شود و همه اینها می شود اگر ما همینطور نگاه کنیم و کاری نکنیم.

انسانیم. می توانیم مرام غلامرضا را قبول داشته باشیم یا خیر. اما سکوتمان خود جنایت است. روزهاست که تلاشهایی راه افتاده است برای نجات غلامرضا از زیر این حکم جنایت بار. صفحه فیس بوکی * راه افتاده است و خبرگزاری ها هرازچندی خبری منتشر می کنند. عبدالفتاح سلطانی عزیز وکیل او بود که خود بندی است و البته هستند وکلای جوان و فعالی که راه سلطانی عزیز را ادامه می دهد.اما در مورد دوستان فعال، انگار امری دوستان را مجاب کرده است که چیزی نگویند. انسانی دارد اعدام می شود. اما آن شوری که باید از حمایت از او باشد نیست. آن تلاشی که باید نمی شود. آن خیزشی که باید روی نمی دهد. چرایش سوال برانگیز است. چرا؟

آیا چون غلامرضا مجاهد خلق است و حمایت از مجاهدین جرمی نابخشودنی؟ آیا اگر بگویی که گذشته از مرام سیاسی طرف از حق حیات او، حق فعالیت سیاسی آزاد او و حقوق انسانی او دفاع می کنی، آیا این جرمی نابخشودنی است؟

ایا اگر در عرصه فعالیت حقوق بشری فردی را، گروهی را و یا تفکری را از توجه و چتر پوششی حقوق بشری خودمان خارج کنیم با هر توجیهی، آیا باز هم می توانیم مدعی شویم که کار حقوق بشری می کنیم؟

حکومت استبدادی حاکم بر ایران می خواهد ما را از هم جدا کند. امروز حمایت از حقوق بشر مجاهد خلق یا به تعبیر بازجویان وزارت اطلاعات منافق، جرم می شود. سال ۸۸ مواخذه شدم برای همین امر در اتاقهای بازجویی بند ۲۰۹. اما یک چیز را باید فهمید. میخواهند جدایمان کنند. امروز مجاهد خلق را. فردا بهائی را. پس فردا سلطنت طلب را و احتمالا چون مشارکت و مجاهدین انقلاب هم احزاب غیرقانونی شده آنها را و خلاصه فعال حقوق بشری که به اینچیزها تن دهد آخرش می ماند با موتلفه و تمامیت اصول گرایان که باید از حقوق بشر آنها دفاع کند.

آنچه گفتم درد دل است. انسانی را دارند می کشند. وظیفه انسانیمان دفاع از حق حیات اوست. می توانیم باتمامیت اندیشه او مخالف باشیم. می توانیم تمامیت اعتقادات غلامرضا خسروی و غلامرضا خسروی ها را قبول نداشته باشیم. اما نمی توانیم از حق حیات او، حقوق اولیه انسانی او و هیچ انسان دیگری بگذریم.

بیایید و کمک کنید. یاری کنید که باهم باشیم. باهم باشیم تا غلامرضا خسروی اعدام نشود. تا جمهوری اسلامی بار دیگر صارمی و کاظمی و حاجی آقایی دیگری روی دستمان نگذارند. تا دوباره کمانگر و علم هولی و وکیلی و دیگران و دیگرانی نداشته باشیم که پس از اعدامشان برایشان مرثیه سرایی کنیم. بیایید قبل از فاجعه علاج واقعه کنیم. امروزی که او زنده است اگر تمام قد نباشیم، فردای نبودنش گریه و زاری ما جز تسکین وجدانهای گناه کارمان هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. آری! گناه کار. سکوت در برابر جنایت خود جنایت است. بیایید به خاطر خودمان، به خاطر وجدانمان و به خاطر انسانیت هم که شده از حق حیات غلامرضا و غلامرضاها دفاع کنیم.

آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید
اگر تمام قد نیایید یک نفر دیگر هم در آب غرق می شود.
برخیزید. بیایید تا نجاتش دهیم

*https://www.facebook.com/SaveGholamrezaKhosravi

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.