به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او که به علت بیماری ریوی و تنفسی در بیمارستان بستری شده بود، امروز ۲۱ اردیبهشت ۹۴، درگذشت. مردی زاده پاییز، که از بهار تهران دل کند و چشم فروبست. شهری که عاشقش بود و شاعرش.
۷۴ سال در همین شعر زندگی کرد و شعر سرود. ترجمه کرد، «هزار و یک شعر» آنتولوژی شعر نو فارسی در قرن بیستم را نوشت و در سرگذشت و آثار عارف، بهار، فرخی یزدی و عشقی تحقیق کرد تا «چهار شاعر آزادی» را بنویسد.
سالهای سال با آن صدای مخملی شعر خواند از «تبعید در وطن» تا «قایقسواری در تهران». بال و برگ تخیلش را گسترد و با شعرهایش گفت که «نبض وطنم را میگیرم».
حالا او «سندباد غایب» شعر ماست. او که هرگز در چارچوب تنگ قالبها نگنجید، تن به رنگ زمانه نداد، امضای خودش را داشت و راه خودش را رفت، بی آن که لحظهای سر خم کند.
«آنها به اسبها شلیک میکنند» نوشته هوراس مککوی را ترجمه کرد، «مقلدها»ی گراهام گرین، «شهربندان» آلبر کامو را هم.
او از نسل دل سپردگان به ادبیات بود. نسلی پر از غولهای زیبا که یکی یکی چشم از جهان فروبستند اما جهان از صدایشان خالی نخواهد ماند. به خصوص صدای مردی که میگفت: «نام تمام مردگان یحییست/ نام تمام بچههای رفته/ در دفترچه دریاست/ بالای این ساحل فراز جنگل خوشگل/ در چشم هر کوکب/ گهوارهای برپاست/ بیخود نترس ای بچه تنها/ نام تمام مردگان یحییست…»